همکاری دوبارهی کالین فارل و برندن گلیسون با مارتین مک دونا

ترجمه اختصاصی سلام سینما
کری کندن و بری کیوگن از دیگر ستارههای این فیلم هستند که در جشنواره ونیز نخستین نمایشش را پشت سر گذاشت. فیلم روایت جدایی ناگهانی دو دوست صمیمی را بازگو میکند...
ماجرا در مناطق روستایی ایرلند اتفاق میافتد. مک دونا فیلمنامهی بانشیهای اینیشرین را سالها قبل آماده کرده بود؛ اما هیچوقت فرصت تولید آن فراهم نشده بود. پس از مدتها بالاخره مک دونا سراغ فیلمنامه رفت و حاصل کارش این اثر قابلتحسین شد که بیشک یکی از بهترین آثارش به حساب میآید.
این کمدی سیاه ازهمگسیختگی اندوهبار یک رفاقت چندین ساله را روایت میکند. مک دونا به گونهای با ساختن این فیلم، ادای دینی نسبت به اصل و نسب ایرلندیاش به جا آورده. در فیلم شاهد نوعی مالیخولیای دونفره هستیم. خبر جدایی این دو مثل بمب در جزیرهی کوچک محل زندگیشان میپیچد. جزیرهای که معمولاً جوی آرام و یکنواخت داشت و خالی از اینگونه دیوانگیها بود.
در این فیلم شاهد همکاری مجدد کالین فارل و برندن گلیسون با مک دونا پس از چهارده سال هستیم. همکاری قبلی این جمع برمیگردد به فیلم در بروژ (2008). فارل و گلیسون از جنبهی سن، جثه و شخصیت بسیار متفاوت از یکدیگرند که این خودش میتواند از جذابیتهای فیلم برای بیننده باشد.
از جمله نکات مثبت فیلم دیالوگها و شخصیتپردازی محشری است که مک دونا طرحریزی کرده است. مثلاً آنجا که پادریک (فارل) نزد دوست قدیمیاش کولم (گلیسون) میرود و از برخورد سردش بهتزده میشود. او بدون اینکه علت حضور پادریک را جویا شود، با خونسردی در حال سیگار کشیدن است و حتی به اندازهی کلمهای با رفیقش حرف نمیزند. این برخورد سرد پادریک را به شدت غمگین میکند و پس از آن، سؤال جنجو (پت شورت) دربارهی عدم حضور کولم نمکی بر زخمهایش میشود.
روز بعد در میخانه کولم به پادریک اشاره میکند که در جایی دیگر بانشیند، اما این را هم میگوید که او خطایی نکرده و اضافه میکند: " فقط ازت خوشم نمیاد." حالت چهرهی کولم در هنگام ادای این کلمات هم گواهی است بر این احساس.
هرچه روزبهروز بر پریشانی پادریک افزوده میشود، از آن طرف زمختی و بدعنقی کولم هم بیشتر میشود. گویا دوست مسنتر فقط به دنبال آرامشی برای باقی عمرش است. اینطور که به نظر میرسد او میخواهد اوقات باقیمانده را با ویولنش سپری کند. البته بعد از مدتی به واسطهی همین موسیقی دوستان جدیدی پیدا میکند، اگرچه پادریک هر روز منزویتر میشود.
همزمان با این جدایی، جنگ داخلی شدیدی در سرزمین اصلی در حال وقوع است. گویی مک دونا با استفاده از جنگ دارد به این جدایی طعنه میزند. به خصوص آنکه پادریک به طرز بچهگانهای ناراحت است و کولم در این سن و سال تازه به مصاف محدودیتهایش رفته است.
در افکار کشاورز ایرلندی دههی 1920 (پادریک تعدادی گاو دارد و از راه فروش شیر آنها امرار معاش میکند) مفهوم افسردگی بیش از حد بیگانه به نظر میرسد. اما مک دونا صحنه را آنقدر جذاب با دریای دلانگیز و آن آسمان پوشیده از ابر رنگآمیزی کرده که برای بیننده باورپذیر به نظر برسد.
هرچند موجودات مذکور در عنوان فیلم (بانشیها) جایی در فیلم ندارند، پیرزن سیاهجامه، خانم مککورمیک با جملهی " ممکن است مرگی در راه باشد، شاید هم دوتا." رعشه بر اندام بیننده میاندازد.
سیوبهان (خواهر پادریک) که به شدت اهل مطالعه است، تنها فرد داستان است که دوست دارد اینیشرین را ترک کند. او دل خوشی از اهالی آنجا ندارد و آنها را "تلخ و دیوانه" میداند. او اما برادرش را دوست دارد، و علاوه بر این شیفتهی کولم هم هست. اما از جایی او هم طاقتش طاق شده و از کولم دلسرد میشود.
از بین رفتن رابطهی کولم و پادریک روی زندگی بقیهی ساکنین هم به شیوههای مختلف تأثیر میگذارد. مغازهدار خبرچین که گویی اجناسش را فقط با خبرهای جدید مبادله میکند، کشیش (دیوید پیرس) که هر هفته به جزیره سر میزند، مأمور بداخلاق (گری لیدون) که خشمش را به بهانههای گوناگون روی پسرش دومینیک تخلیه میکند. حتی میخانه هم دیگر مثل قبل آرام نیست.
دومینیک بااینکه فرزند یک پلیس است، به هنجارهای اجتماع چندان توجهی ندارد. از جایی شاهد صحنههای متناوبی هستیم که نشاندهندهی رابطهی پادریک با دومینیک هستند. پادریکی که تقلا میکند درد ناشی از جای خالی کولم را تسکین دهد.
در کل میتوان گفت بازیگران نمایش بینقصی ارائه دادهاند. تعدادی از آنها از جمله کندن، شرت، لیدون و فلیتون سابقهی همکاری طولانیمدتی با مک دونا دارند. به همین دلیل به بهترین شکل با ریتم فیلم هماهنگ به نظر میرسند.
صحنهها طوری خلق شده که بیننده حس کند خودش هم واقعاً آنجا حضور دارد. دیویس صحنههای بیرونی را در نور طبیعی و صحنههای داخلی را از آنجایی که مکان مذکور تا دههی 1970 به الکتریسیته دسترسی نداشت، با به کار بردن شمع و چراغ گازسوز فیلمبرداری کرده. از طرفی هم مارک تیلدزلی طراحی صحنهها را با جزئیات بسیار انجام داده و به تمام جنبههای فرهنگی مکان توجه کرده.
در طول فیلم مک دونا آمیزهای از نوعی خشونت خلاقانه و نوعی تعلیق پنهانی آفریده. از طرفی ذکاوت کارگردان در خلق دیالوگها، فیلم را به تأثیرگذارترین اثر مک دونا تبدیل کرده است.
پذیرش رنج به عنوان بخش جدانشدنی زندگی احتمالاً فقط با افزایش سن ممکن است. شاید صبر طولانی مک دونا برای ساخت این فیلم هم به همین دلیل بوده تا بتواند کاراکترها را منصفانه بیافریند!
منبع: هالیوود ریپورتر
مترجم: وحید فیض خواه
بانشیهای اینیشیرین Banshees of Inisherin (2022)
تاریخ اکران: 5 سپتامبر 2022 (جشنواره فیلم ونیز)
کارگردان: مارتین مک دونا
نویسنده: مارتین مک دونا
توزیعکننده: سرچ لایت
بازیگران: کالین فارل، برندن گلیسون، کری کندن، بری کیوگن، پت شورت، جان کنی، گری لیدون، شیلا فلیتون، دیوید پیرس
فیلمبرداری: بن دیویس
تدوین: میکل ای. جی. نیلسن
موسیقی: کارتر برول
خلاصه داستان: دوستان صمیمی در یک جزیرهی دورافتاده در ایرلند به یکباره و با تصمیم یکی از آنها از هم جدا میشوند و این جدایی عواقب سنگینی برای آنها به همراه دارد.