جستجو در سایت

1396/05/23 04:43

تشویق ناکامان همیشگی

تشویق ناکامان همیشگی
در این مقاله به تفاوت های جشن و جشنواره های سینمایی با یکدیگر اشاره کرده ام و دلیل ضعف های جشن "حافظ" را در سال اخیر برشمرده ام.

   

درباره جشن حافظ و توزیع جوایز آن:
  "تشویق ناکامان همیشگی"
یاسمن خلیلی فرد

سالانه جشن ها و جشنواره های متعددی در سراسر جهان برگزار می شوند و هر یک از آن ها براساس المان های مختلفی در درجه خاصی از اعتبار و اهمّیت قرار می گیرند.
یکی از مهم ترین عناصر تعیین کننده در اهمیت یک جشن، انتخاب های آن است؛ چه در مرحله ی نامزدی و چه در مرحله اعطای جایزه.
یکی از ابتدایی ترین مشکلات جشن ها و جشنواره های ایرانی، پا در هوا ماندن آن ها میان "جشن" و "جشنواره" است. به عبارتی، آن چه باید تفاوت های این دو رویداد را تعیین کند در اکثر رویدادهای ایرانی در هم آمیخته شده اند و همین مسئله است که از اعتبار آن ها می کاهد.
جشنواره ی فیلم فجر با جدا کردن بخش داخلی و جهانی از یکدیگر تا حدودی در صدد رفع این اشکال اساسی برآمد و حالا چند سال است که بخش خارجی آن استانداردهای یک جشنواره (فستیوال) بین المللی را پیدا کرده است با این حال بخش ملی جشنواره هم چنان آش شله قلمکاری از ویژگی های مختلف جشنها و جشنواره هاست.
"جشن حافظ" تا سال گذشته به همت زنده یاد علی معلم برگزار می شد و در دوره ی اخیر آن به دلیل درگذشت او، مسئولیت برگزاری اش به خانواده ی وی محول گردید. ابتدا فراموش نکنیم که به لحاظ مسائل جنبی، همچون شکل و شمایل برگزاری، این جشن کاملاً در تلاش است تا به فاکتورهای مهمی چون عبور هنرمندان از فرش قرمز، انتخاب مجری مناسب، بهره مندی از ستارگان سینما و تلویزیون برای اعطای جایزه به برندگان، درخواست از شرکت کنندگان برای انتخاب پوشش رسمی و ... اهمیت بدهد و در این زمینه عملکرد نسبتاً موفق و تا حدودی پرحاشیه ای هم داشته است؛ اما آن چه به باور من از اعتبار این جشن خصوصاً در آخرین دوره ی آن کاسته است، نحوه داوری، انتخاب کاندیداها و توزیع جوایز است که به هیچ وجه ویژگی های یک جشن درجه A  بین المللی را ندارد. در جشن های جهانی معتبری چون "اسکار" ، "Emmy"، "گلدن گلوب"، "Goya”، بفتا و ... اعضای یک آکادمی که متشکل از افراد متخصص در حوزه های مختلف سینمایی (از گریمور تا بازیگر) هستند تمامی فیلم ها و سریال های به نمایش درآمده در یک سال بخصوص را تماشا کرده و گزینه های مدنظر خود را انتخاب می کنند و در نهایت کاندیداها و برندگان از میان همین رای گیری گسترده انتخاب می شوند و با توجه به تعداد بسیار بالای اعضای این آکادمی ها عموماً انتخاب ها قابل احترام اند و نمی توان خرده ای از آن ها گرفت.
مکانیزم کاری فستیوال ها اما به این شکل است که چند سینماگر (معمولاً به شکل چندملیتی) در قالب یک هیئت ژوری با ریاست یک سینماگر برجسته و سرشناس، چند فیلم محدود را که از میان خیل عظیمی از فیلم ها، انتخاب شده اند داوری می کنند و پس از به شور گذاشتن آن ها و جلسات متعدد بحث و تبادل نظر و البته با اعمال نظر مستقیم رییس هیات ژوری دست به انتخاب گزینه ها می زنند. در فستیوال ها معمولاً چیزی به نام "نامزدی" وجود ندارد و برنده ی هر شاخه در شب اعلام جوایز اعلام می گردد؛ البته در فستیوالهای مهمی چون ونیز و کن معمولاً اخباری از انتخابهای داوران در روزهای آخر جشنواره به بیرون درز می کند و این که چه فیلمها و چه اشخاصی شانس بیشتری برای برد جایزه را دارند تا حدودی قابل پیش بینی است.
بنا بر این قاعده ی تثبیت شده جهانی می توان پی برد که جشنواره ها و جشن های ایران تا حد زیادی گنگ و نامفهوم برگزار می شوند، به جز تعداد انگشت شماری از آن ها (مثلاً جشن منتقدان که شیوه برگزاری آن همخوان با سایر جشنهای جهانی است یا جشن خانه سینما و ...). جشن «حافظ» نیز از این نظر کاملاً دچار چندگانگی است. اگر این رویداد قرار است یک جشن باشد پس بهتر است بازیگران کاندید شده به دو بخش مکمل و اصلی تقسیم شوند تا تفکیک و انتخاب آن ها آسان تر و منطقی تر باشد. همچنین بهتر است تعداد کاندیداها در همه ی بخش ها کمتر باشد و سنخیت بیشتری میان آن ها وجود داشته باشد و مهم تراز همه آن که اگر این رویداد یک جشن است پس حضور هیئت داوران امری اشتباه است.
به نظر می رسد جشن حافظ، در صدد است تا به آن دسته از هنرمندان و فیلم های نادیده گرفته و ناکام توجه بیشتری نشان دهد و به هر نحوی نام آن ها را مطرح سازد اما نباید از یاد برد که بسیاری از این انتخاب ها، حتی کوچک ترین استانداردهای لازم را برای آن که نامشان بعنوان نامزد جایزه مطرح شود ندارند چه برسد به برنده.
در جشن امسال، این حجم از لطف های بی مورد نسبت به سال های گذشته (و احتمالاً نظارت شخص زنده یاد معلم) به اوج خود رسیده بود طوری که بسیاری از منتقدان و حتی مخاطبین عادی سینما از دیدن نام کاندیداها جا خوردند. طبیعتاً قرار گرفتن نام فیلمی چون «سلام بمبئی» در کنار «فروشنده» ی اصغر فرهادی به عنوان نامزد بهترین فیلم در هیچ منطقی نمی گنجد. نگارنده بر این باور است که هر سینماگری فرصت ارتقا و پیشرفت دارد. همان طور که مهناز افشار و بهرام رادان و بسیاری دیگر خود را تا جایگاه بازیگران طراز اول بالا کشیدند این امکان برای دیگر بازیگران هم وجود دارد اما گمان نمی کنم حتی خود الناز شاکردوست هم درصدی احتمال می داد که برای فیلم «مبارک» نامزد جایزه ی حافظ بشود چه برسد به بُرد آن! این اتفاق می توانست با یک سال تأخیر برای او رخ دهد و جشن حافظ با کاندید و حتی برنده کردن شاکردوست برای بازی به شدت متفاوتش در فیلم «خفه گی» (فریدون جیرانی) به او نشان دهد که ارزش کارش دیده شده واین جشنِ مهربان قصد دارد بی اعتنایی اعضای هیئت داوری جشنواره ی فیلم فجر را نسبت به او جبران کند اما برد جایزه برای فیلم «مبارک» یکی از بزرگترین خطاهای این جشن در سال جاری بود که ارفاقی بودن آن را کاملاًآشکار می سازد.
از دیگر شگفتی های این جشن اعطای جایزه ی بهترین فیلمنامه به رضا عطاران برای «دراکولا» بود. پیش تر نقد مفصلی بر این فیلم نوشته بودم. بله، «دراکولا» فیلمی با یک ایده ی اولیه ی جذاب است که پتانسیل تبدیل شدن به فیلمنامه ای قوی و آوانگارد را داشت اما متأسفانه حاصل آن چیز مشعشعانه ای از آب در نیامده و به وضوح می توان حفره های بسیاری را در فیلمنامه مشاهده کرد که اتفاقاً فیلم بزرگترین ضربه هایش را از همین سستی های چفت و بستیِ فیلمنامه می خورد. شاید اگر عطاران این جایزه را برای کارگردانی فیلم می برد کمی معقول تر بود اما همچنان بر این باورم که «دراکولا» جزو ضعیف ترین فیلم های رضا عطاران در مقام کارگردان و فیلمنامه نویس بوده است.
اما نام شریکِ الناز شاکردوست در جایزه ی نقش اول زن نیز همچنان سوال برانگیز است. «آباجان» هرگز در خیل عظیم فیلم های درخشان فاطمه معتمدآریا قرار نمی گیرد و فکر می کنم هرکه فیلم را دیده باشد با من هم نظر است که بازی معتمدآریا در این فیلم هرگز به پای دیگر بازی های او نمی رسد و متاسفانه ضعف های فیلمنامه و کارگردانی خود را در بازی این بازیگر توانمند و بزرگ نیز نشان داده اند. اما او نه تنها برای این فیلم نامزد که حتی برنده جایزه هم می شود و این در حالیست که یکی دیگر از بازیگران عموماً جدی گرفته نشده ی سینما و تلویزیون یعنی بهنوش بختیاری در فیلم «من» بازی درخشان و به شدت متفاوتی ارائه کرده بود که هم در جشنواره مورد بی توجهی قرار گرفت و هم در اکران عمومی به دلیل مهجور ماندن فیلم آن قدر که باید دیده نشد و بنابراین، این تشویق مهربانانه می توانست به بختیاری تعلق گیرد که شاید دیگر هرگز فرصت حضور در چنین کار متقاوتی را به دست نیاورد و البته بازی بهتری نیز نسبت به شاکردوست و معتمدآریا داشته است. همچنان نمی دانم چرا گزینه های خوبی چون لیلا حاتمی و ترانه علیدوستی (برای فیلم های «من» و «فروشنده») و البته پانته آ پناهی ها نادیده گرفته شده اند!
برخی از جوایز تا حدودی منطقی تر بودند اما باز هم به انتخابی می رسیم که تعجب برانگیز است؛ جایزه ویژه هیئت داوران برای محمدرضا گلزار! بله، محمدرضا گلزار هم بازیگریست که به رغم ستاره بودنش هرگز از جنبه ی هنری مورد تحسین و تشویق واقع نشده و برعکس در بیش تر جشنها و جشنواره های جدی و از سوی منتقدان مورد حمله قرار گرفته است و حالا جشن حافظِ مهربان با اعطای جایزه ویژه اش به این بازیگر، می خواهد به او ثابت کند که او به رغم تمامی بازی های ضعیف و مصنوعی اش می تواند جایزه هم ببرد و بعبارتی بردن جایزه آن قدرها هم کار سختی نیست! این اقدام جشن حافظ مثل تشویق بی مورد شاگرد تنبل کلاس در یک مدرسه ابتدایی ست که به ضرب و زور جایزه و کارت صدآفرین می خواهند او را وادار به ادامه دادن راه طولانی اش بکنند! اما این جایزه قطعاً می توانست به بسیاری دیگر از نادیده کرفته هایی تعلق گیرد که دست کم تلاشی برای بالا کشاندن خود کرده اند و پیشرفتی در کارشان حاصل شده است.
جشن حافظ مثل هر سال برگزار شد و با حواشی خاص و همیشگی اش به پایان رسید اما این جشن اگر می خواهد به عنوان جشنی مهم تلقی شود و جدی گرفته شود باید خط مشی خود را تغییر دهد و در مسیر تازه ای گام بردارد که "ارفاق" و "رفاقت" در آن جایی نداشته باشد و همه چیز بر پایه ی درایت و لیاقت اتاق بیفتد. هیئت داوران این جشن باید در مقابل انتخاب های خود مسئول باشند و بتوانند علت این گزینش ها را توضیح دهند و از انتخاب های خود دفاع نمایند. این جشن باید برای ارتقای سطح خود از جشنی صرفاً سرگرم کننده و نمایشی به جشنی مهم و حرفه ای گام های بسیاری بلندی بردارد و در بسیاری از شاخه ها و انتخاب گزینه های خود تجدید نظر نماید.
به باور من، جشنی که نام مهره ی بزرگی چون زنده یاد علی معلم را یدک می کشد و برایش این چنین وقت، هزینه و زحمت صرف می شود لیاقت چیزی بیش تر از این ها را دارد و دست اندرکارانش باید فکری جدی به حال آن بکنند.