جاسوسی علیه ضد جاسوسی
سینمایی «ماموریت غیر ممکن : فال اوت» تازه ترین قسمت از سری فیلم های این اثر اکشن و جاسوسی به کارگردانی و نویسندگی کریستوف مک کوری به جمع سینمای جاه طلبانه آمریکا پیوسته است . مک کوری نویسندگی آثاری چون : مظنونی همیشگی ، توریست ، لبه فردا و ... را درکارنامه خود دارد و همچنین قسمت قبلی ماموریت غیر ممکن (ملت یاغی) و جک ریچر را کارگردانی کرده است . مولف چه در این اثر و چه در آثاری که از او شاهد بودم همواره بر لبه تهاجم و وحدت جاه طلبانه راه می رفته و در این قسمت به حد اعلایی از این موضوع دست پیدا کرده است .
*پیامدی که از داستان برخاسته
سری فیلم های ماموریت غیرممکن همواره در ژانر اکشن یکی از نمونه های دست اول به حساب می آیند ؛ فیلم هایی که چهره سیاسی و جاه طلبانه خود را پشت نقاب هیجان ها و تعلیق میان زنده ماندن و مردن قهرمان پنهان می کنند و همواره هر اتفاقی که برای قهرمانشان رخ دهد پیروز اند . اما از آنجایی که هر اثر به تنهایی نمونه جدید و پویایی است بدون توجه به قسمت های قبلی داستان (با اینکه داستان دنبال کننده اهداف است) آن را مورد بررسی قرار می دهم . داستان هانت و گروهش که می خواهند سه مکان مقدس :کعبه ، قدس و واتیکان را از نابودی توسط حواریون نجات دهند یک قصه ضد آسیایی دیگر از سوی هالیوود و هم دستانش است . البته که داستان به همین راحتی اتفاق نمی افتد و پیچش های دراماتیک از همان ابتدایی ترین پلان های فیلم روی می دهد از جایی که قهرمان قصه خواب می بیند که در حال ازدواج است و کشیش بیاناتی را برای پیوند این دو ارائه می دهد که خبر از فروپاشی نظام کمیک این اثر دارد . در واقع آنچه برای هانت اتفاق می افتد نه تنها یک کابوس بدخیم است بلکه شکل و شمایل پیشگویانه خود را حفظ می کند و تا انتها این پرسش در ذهن مخاطب ادامه دارد که این خواب بی تعبیر چه جنبه داستانی ای خواهد داشت ؟ . داستان به شدت بر فرم سوار می شود فرمی که تماما اکشن است و بهترین نمونه از سری فیلم های ماموریت غیر ممکن به شمار می رود . تام کروز و هنری کویل در کنار یک دیگر یک زوج قهرمان و ضد قهرمان خوب سینمایی نیستند. مثل همیشه در چنین آثاری صحنه هایی را شاهدیم که دنبال کردنشان جذاب است اما به خودی خود معنای درون گرایی تولید نمی کنند و صرفا جنبه تعلیق نگاری در فیلم نامه به خود گرفته اند . هر چه فیلم جلو تر می رود میزان هیجان فیلم ، به لحاظ اکشن بودن و مهم تر جلوه دادن روی داد ها افزایش می یابد و رسیدن به چنین نقطه ای در یک اثر سینمایی اکشن تنها با اصرار بر نوآوری روی می دهد . اما این نوآوری ها تازگی میوه ای که از درخت چیده شده باشد را ندارند . به عنوان مثال در اواسط فیلم می بینیم که در گردن رهبر تروریستی که اسیر ماموران هانت شده است یک ردیاب قرار دارد که برای خارج کردن آن ردیاب مامور سیاه پوست به شیوه ماتریکسی عمل می کند . و یا درصحنه ای که شاهد پریدن کروز و کویل از هواپیما سطحی ترین جلوه های ویژه کامپیوتری را شاهدیم که اگر بخواهیم آن را انالیز کنیم خنده دار به نظر می آید . اما داستان حاوی اتفاقاتی است که چهره ای خطرناک و متهاجم از اسیایی ها به نمایش می گذارد که از هر رویداد جاه طلبانه دیگری در هالیوود خطرناک تر است .
*نظام حکمرانی سینما به شیوه هالیوود
هالیوود به گونه ای دروغ می گوید که همه باور می کنند و شاید همه هنر ساخت آثار اکشن و جاسوسی این باشد که از ناآگاهی مخاطب سواستفاده شود و خوراکی را به آنها تزریق کنیم که خود از مصرف آن می پرهیزیم . البته امروزه با گسترش دنیای اطلاعات به صورت مجازی و حقیقی کمتر کسی از بی اطلاعی در مورد وضعیت تروریست و کشتار جمعی رنج می برد اما باید در نظر داشت که آنچه یک اثر مهیج را از همه نمونه های دیگرش متمایز می کند جسارت داستان پردازی آن در برابر واقعیاتی است که برای مولفان خوش نمی آید . نه این که در توهم توطئه به سر برم و این فیلم را با موضع سیاسی نقد کنم اما سینمایی که عملا از المان های سیاسی برای واقعیت بخشیدن به دروغ های خود استفاده می کند را نمی توان انگ سیاسی نزد . با تمام اینکه فیلم خیلی خوب مخاطب را فریب می دهد ، دارای تعلیق یک دست و عمودی نسبت به ماجراهای خود است ، صحنه های اکشن را با حساسیت هرچه تمام تر برداشت کرده و تا حد زیادی واقع پذیر اند ، و... اما هنوز سینمایی که حرف از اورانیوم و انرژی هسته ای به عمل می آورد و نگاه خصمانه ای به طرز استفاده بیگانگان از آن دارد صد در صد سر و شکل سیاسی دارد . به عنوان مثال اگر آن سه گوی منفجر شونده در فیلم را اتمی فرض نکنیم و آنان را یک بمب عادی در نظر گیریم نه تنها داستان هیجان اولیه خود را از دست می دهد بلکه بیشتر شبیه یک شوخی با سازمان هایی همچون سیا و ام ای سیکس خواهد بود . از سوی دیگر چرا باید اسم یک گروهک تروریستی در چنین اثری حواریون باشد نه تنها در این اثر که در بسیاری از اثار سینمایی و ویدئو گیم های پر طرفداری همچون call of duty (ندای وظیفه) شاهد آن هستیم که به شکل هرچه واقعی تر جنگ و درگیری ضد تروریستی را به آسیای غربی کشیده اند و آنجا را مرکز فساد اخلاقی و فکری می دانند . از آن بالاتر اینکه فیلم صراحتا می گوید اگر ما نباشیم دنیا نابود خواهد شد و گروه های جاسوسی همچون «ماموریت غیر ممکن» را به شکل مظلومانه ای پیروز در برابر اهریمن نشان داده است . موسیقی فیلم به نظر من کپی دست اول از آثار هنس زیمر است . جو کرمر در این اثر با استفاده از افکت های اشنا (همچون موسیقی متن فیلم والیه تاریکی و دانکرک) برای ساخت موسیقی فیلم و اضافه کردن موسیقی معروف آن به چنین افکت هایی ترکیبی از همه موسیقی سینمای اکشن را برای این فیلم ارائه داده است . همه این نوستالژیک بازی های موسیقی ، انتخاب سوژه حساس برای پیش برد یک داستان متوهمانه و به کارگیری تام کروز به عنوان بازیگر و تهیه کننده در یک اثر ، برای این است که مخاطبان اسیایی نیز به چنین باوری برسند که در منطقه خطرناکی زیست می کنند که هر زمان ممکن است یک عملیات تروریستی منهدم و یا با موفقیت انجام شود . سینما این روزها چه از طرف هالیوود و چه در اطراف خودمان (سینمای ایران) به شدت از وظیفه خود که ایجاد صلح در بین جوامع از کوچکترین واحدها که خانواده ها هستند تا بزرگترینشان که ملت ها باشند فاصله گرفته و مولفان یا بازیچه سیاست های حاکمان می شوند یا می خواهند یک تنه همه چیز را تغییر دهند (فارق از خوب و بد بودن افکارشان) ، این سینما نیست ، ابزاری است برای تهاجم به جوامعی که از همه طرف مورد تجاوز فرهنگی - اطلاعاتی قرار می گیرند .