، بعد از سونامی !
سونامی اولین ساخته ی میلاد صدرعاملی (پسر رسول صدرعاملی) و تهیه کنندگی علی سرتیپی، اثری ورزشی-اجتماعی قلمداد می شود.
نگاه به فیلم های اول همیشه نگاهی با ارفاق، بی توقع و بیشتر جهت کشف پتانسیل فیلمساز است. اما گاه این نگاه تغییر می کند. سونامی اسامی افراد سرشناسی را با خود یدک می کشد. رسول صدرعاملی، علی سرتیپی، پرویز شهبازی (مشاور کارگردان) و بازیگرانی سرشناس (علیرضا شجاع نوری، بهرام رادان، مهرداد صدیقیان، رعنا آزادی ور، محمدرضا غفاری، فرشته حسینی و ...) و این خود توقعی ایجاد می کند که این اثر اگر به عنوان ساخته ی اول اثری خوب نباشد ولی برآیند این نام ها، فیلمی بالای متوسط خروجی دهد. اما متاسفانه این گونه نیست و ذره ای از قدرت پدیده ی سونامی در آن مشاهده نمی شود.
سونامی فیلمی بسیار آشفته و بی نظم است. عملا شخصیت پردازی ای دیده نمی شود. داستان کلی شکل نمی گیرد. روند منطقی ای برای داستان وجود ندارد تا آن را به سرانجام برساند. خرده پیرنگ های موجود نه به داستان اصلی کمکی می کنند نه خود دارای جذابیت هستند و شاید بتوان گفت به کل معلق اند. حتی اتفاقاتی که برای داستان در نظر گرفته شده اند با یک روال صحیح و منظم در کنار هم قرار نمی گیرند و عملا فیلم پیاپی به این در و آن در می زند. تکلیف رفتارهای کاراکتر های فیلم مشخص نیست. برای مثال برای رفتارهای کاراکتر پریسا (رعنا آزادی ور) هیچ منطق و دلیلی مشخص نمی شود، آیا کینه ای قدیمی است؟ آیا شکست عشقی یا رابطه ی ناموفق است آیا ...؟؟؟؟ داستان هیچ نکته ای ارائه نمی دهد. این آشفتگی در روایت و نبود شخصیت پردازی به طبع روی بازی بازیگران هم اثر می گذارد. بازیگری که برای نقش او نه آغازی وجود دارد، نه پایانی، نه تغییری و نه پیچشی، چه چیزی را می تواند برای نمایش از پتانسیل اش خرج کند. کاراکتر مرتضی (بهرام رادان) از همان اول خنثی است نه بد است نه خوب نه متعهد است نه یاغی و در پایان، باز هم همان است، حتی با این که تصمیم می گیرد از رقابت کناره گیری کند و به عمد ببازد. باقی بازیگران و کاراکترها نیز به حال خود رها شده اند. پسر سرمربی تیم، نه تنها حضوری منفعل دارد بلکه حتی حضورش بی دلیل و اضافی است. شخصیتی در فیلم وجود ندارد که مخاطب با آن همذات پنداری داشته باشد و حتی در پایان، مخاطب نمی داند دوست دارد کدام یک از دو تکواندو کار برنده ماجرا باشد.
ایجاد فضای رقابتی در فیلم ها خصوصا فضای ورزشی و رزمی خود پتانسیل ایجاد تنش، تعلیق، جذابیت و ... را فراهم می کند اما برخلاف آن در سونامی از این پتانسیل استفاده نشده و فیلمی کسل کننده به وجود آمده که حتی سرانجام آن نیز برای مخاطب چندان مهم و جذاب نیست. فیلم از لحاظ بیانِ مسائلِ گوناگون، بسیار شلوغ است و همین باعث می شود هیچکدام از آن ها نه به سرانجام برسند نه تمرکزی روی آن ها ایجاد شود نه به عنوان طرح مسئله موفقیت آمیز باشند و فقط وجود دارند. برای مثال، پیرنگی که برای ورزشکار خانم فیلم یعنی ترگل ابراهیمی (فرشته حسینی) نوشته شده است، با این که مطلبی بسیار مهم است (حتی قابل توجه تر از مسابقه انتخابی المپیک تکواندو)، بسیار گنگ، آشفته، پرداخت نشده و عملا رها شده است.
فیلم سونامی فقط از دور سونامی می نماید، فیلمنامه و کارگردانی آن در حد موجی بیش نیست و همین ضعف به دیگر قسمت های فیلم از جمله بازیگری رخنه کرده و آن ها را تحت تاثیر قرار داده است و نتیجه آن اثری است که مخاطب را در عین غافلگیری، دلسرد می کند.