جوکر بی مصرف
کروئلا به کارگردانی کرک گیلسپی ، جاه طلبانه ترین اثر سینمایی دیزنی در حوزه قهرمان سازی زنان و نه فمنیست است . آنچه از داستان کلاسیک فیلمنامه بر می آید سرگرمی تمام به ضرب و زور انتقام ، کشف حقیقت ، جذابیت بصری شگفت انگیز ، شرارت و شخصیت سازی است . شخصیت کروئلا برگرفته از رمان «صد و یک سگ خالدار» به قلم دودی اسمیت است . این شخصیت در دنیای ادبی خود با دو منیت به مبارزه می پردازد . منیت اول (استلا) به دست مادرش کشته می شود و این قتل خواسته منیت دوم (کروئلا) است .
*جوکر بی مزه
عمده تفاوت ساخت یک ابر قهرمان شرور از دیدگاه جنسیتی در چگونگی بروز احساسات است . هنگامی که بیننده برای اولین بار با شخصیت شرور استلا که «کروئلا» نام دارد آشنا می شود تفاوتی میان آن دو احساس نمی کند . در واقع شخصیت شرور نه چیزی به استلا اضافه کرده است و نه چیزی از او می گیرد . البته ممکن است در برخورد ابتدایی ، بیننده علاقه مند به آثار کلاسیک چنین شخصیت پردازی و قصه گویی را ستایش کند اما پس از فروکش کردن هیجانات حاصل از بازی خوب اما استون و رنگ و لعاب های دیزنی متوجه خواهد شد که مرز مشخصی برای یک کاراکتر دوشخصیتی مشخص نشده است . در فیلم سینمایی «جوکر» با بازی فینیکس شخصیت از چگونگی رنجِ بُعد اول به خلق بُعد دوم می رسد در حالی که در فیلم «کروئلا» بُعد اول از ابتدا شرارت قهرمانانه ای دارد و راوی که صدای او را به صورت نریشن می شنویم در قصه گویی این موضوع را لو می دهد . از نظر فن فیلمنامه نویسی شخصیت مادر استلا با بازی اما تامپسون به مراتب سینمایی تر از «کروئلا» است . با تکیه بر همین نقطه ضعف کشمکش داستانی به جای آنکه بر گردن استلا باشد در جواهرات ، مدل لباس و رفتار اسنوبیسمی است که اما تامپسون از خود نشان می دهد .
*اسنوبیسم یا سرمایه دار بی کس
واژه اسنوب ساخته مارسل پروست خالق رمان عظیم «در جست و جوی زمان از دست رفته» است . این واژه در تعریف ابژکتیو مادر استلا در فیلم «کروئلا» کاربردی است . چرا که وی مانند تازه به دوران رسیده ها با ثروت و زیردستان خود برخورد می کند و این برخورد خود نوعی شرارت به وجود می آورد که لزوما سرچشمه روانی ندارند بلکه از عدم شناخت اخلاق می آید . به عنوان مثال در سکانسی مادر استلا به او می گوید که : هرگز از کسی تشکر نکن چرا که این کار تو را بی دست و پا جلوه می دهد . در حالی که در ادامه می بینیم استلا با تکرار تشکر بی دست و پا بودن خود را ثابت می کند و در این لحظه است که ایراد بزرگ فیلمنامه ظاهر می شود . استلا سعی دارد با تکرار تشکر از مادرش که اکنون دشمن اول او است ، او را تحقیر کند در حالی که در این جا بیننده از نظر روانی بیشتر با اما تامپسون همذات پنداری کردی و استلا را نه تنها فردی بی دست و پا بلکه لجوج و بهانه جو تلقی می کند . کاری که اسنوبیسم با شخصیت ها می کند این است که از شخصیت یک غرور کاذب دوست داشتنی می سازد که به وفور این غرور را در مادر استلا می توان دید
*طراحی هنری
در این فیلم سعی شده با بکارگیری جلوه های ویژه میدانی و کامپیوتری بهترین خروجی به بیننده عرضه شود . فیلم از نظر بصری جذابیت بالایی داشته و اگر روایت شخصیت ها را از فیلم بگیریم تصاویر و رنگ های نابی می بینیم که تنها از دیزنی می توان انتظار داشت . بازی گروه بازیگران ، جذابیت بصری ، شوخی هایی با فاصله گذاری مناسب در فیلمنامه دست به دست هم داده است تا «کروئلا» به مهمترین فیلم تازه انتشار یافته در این ماه تبدیل شود . چه بهتر بود اگر فیلم نامه به رمان دودی اسمیت متعهد بود در آن صورت با چالشی به نام قهرمانی غیر قهرمان از سوی بیننده روبه رو نمی شدیم . اگرچه همواره روایت کلاسیک قهرمان سازی در نمایش اینگونه است که ضد قهرمان به مراتب از قهرمان قدرتمند تر است اما یادمان نرود که این ویژگی نباید به جذابیت بیشتر و یا کشمکش داستانی تبدیل شود . به عنوان مثال در فیلم «شوالیه تاریکی» هلث لچر در نقش جوکر و نقش ضد قهرمان در مقابل کریستین بل در نقش بتمن قدرت بیشتری داشت و این قدرت او است که جذابیت از بین بردنش توسط بتمن را افزایش می داد . در واقع فیلم هرچه جلو می رود بحران زنده ماندن جوکر بیشتر می شد . متاسفانه در «کروئلا» دقیقا اتفاق برعکس می افتد و شخصیت هنگامی که متوجه می شود اما تامپسون مادر اصلی او بوده است چیزی به لحاظ معنایی در فیلم تغییر نمی کند و تنها روایت کامل می شود نه معنا .
نویسنده علی رفیعی وردنجانی