یک فیلم بازیگرمحور با چالشی مادرانه

ترجمه اختصاصی سلام سینما
مضمون ربات های تبهکار و هوش مصنوعی خطرناک در ژانر علمی تخیلی سابقه ی طولانی دارد اما در «من مادر هستم» اینکه مشخص کنیم کجای کاراکترهای آن در مورد ربات تبهکار است ، کار دشواری است. حتی سخت است که دقیقا بگوییم چرا به کاراکتر مادر اعتماد نداریم و حس می کنیم چیزی غیرعادی درباره ی او وجود دارد. همه اینها قبل از این است که صدای آرام «رز بیرن» را از جعبه ی صدای مادر بشنویم. با این حال مادر باز هم به پرستاری از کودک ادامه می دهد و به سادگی او را دختر خویش می خواند. دختر او از کودکی نوپا به نوجوانی کنجکاو با نقش آفرینی «تالیا استارزکر» و پس از آن به زن جوانی سرسخت با هنرنمایی «کلارا روگارد» تبدیل می شود.
آنها در آزمایشگاهی زیرزمینی زندگی می کنند. این آزمایشگاه جایی است برای نجات این نوجوان از شرایط پساآخرالزمانی روی زمین. جایی شبیه به خانه. مادر می گوید شاید بتواند در آینده چند موجود کوچک دیگر شبیه به انسانها را به جمع دو نفری شان اضافه کند تا با هم خانواده کوچکشان را تشکیل دهند. دختر رفته رفته بیقرار می شود و کنجکاو است تا بداند پشت این حصار فلزی چه چیزی انتظار او را می کشد. بنابراین یک شب وقتی که نگهبان او خاموش می شود ، لباس مخصوص را می پوشد تا به آهستگی سری به بیرون از زیرزمین بزند که در همین هنگام صدای زنی آسیب دیده با نقش آفرینی «هیلاری سوانک» را می شنود که درخواست کمک دارد. دختر او را به آزمایشگاه راه می دهد. مادر بیدار می شود. مهمان صدای پاهای آهنین او را می شنود که در راهرو پیچیده و از خود می پرسد :«یک ربات اینجاست؟». او اینگونه ماشین ها را قبلا به وفور دیده است اما ماجرا ختم به خیر نشده است.
از اینجا به بعد «من مادر هستم» تبدیل به یک فیلم استاندارد در ژانر علمی تخیلی و هیجان انگیز می شود. رابطه سه کاراکتر اصلی فیلم تبدیل به رابطه ی شکارچی و شکار می شود و اخلاقیات زیر سوال می روند. هرکسی دلیل خودش را دارد حتی اگر یکی از آنها یک CPU با یک ساختار شبکه ای باشد. و فیلمساز استرالیایی «گرانت اسپیوتر» که اولین فیلم بلند سینمایی اش را تجربه می کند ، حتی در محیط های بسته نیز مهارت خوبی در به حرکت درآوردن اشیا دارد. سکانس های فراوانی در فیلم وجود دارد که ثابت می کند او به این سبک از قصه گویی بصره علاقه مند است حتی اگر فیلمنامه ، روایت را به سمت دیوارهای آجری ببرد.
با تمام این اوصاف ، «من مادر هستم» در حد یک اثر بازیگر محور باقی می ماند و هرگز به یک اثر ژانر تبدیل نمی شود. دستگاه شیردهی مجزای «بیرن» به شما این حس را می دهد که او تحت مراقبتی از پیش تعیین شده است. «هیلاری سوانک» قدرت بازیگری اش را به شما یادآوری می کند و نشان می دهد که هیچ بازیگری در آمریکا توانایی و مهارت او را در وفق پذیری با نقش خود ندارد. و یک جوان 21 ساله ایرلندی-دانمارکی به نام «روگارد» که حقیقتا یک کشف بزرگ است. حضور پویای او روحی بی نظیر در تصویر کابوس آباد فیلم دمیده است. اینکه بگویم فیلم با کلوزآپی روی صورت او تمام می شود ، اسپویلر نیست. او در لنز دوربین آنچنان می درخشد که مخاطب راهی جز پیروی از نگاه او ندارد.
شما با یک لحظه ی انسانی در فیلمی روبرو می شود که مفهوم انسانیت را زیر سوال می برد. چیزهای بیشتری در چهره «روگارد» می گذرد که باید به آن توجه کرد. مادر او چه واقعی باشد چه کامپیوتری ، باید به او افتخار کند.
منبع : رولینگ استون
مترجم : وحید فیض خواه