درگیرکننده و محجوب

ترجمه اختصاصی سلام سینما
در «عالیجناب»(خطاب قرار دادن قضات در دادگاه ها) ، یک سریال جدید که از یکشنبه شب پخش میشود و توسط پیتر موفات ، فیلمنامهنویس انگلیسی از یک نسخه اصلی اسرائیلی اقتباس شده است، برایان کرانستون در نقش مایکل دسیاتو ، یک قاضی نیواورلئانی تلاش میکند تا از پسر نوجوانش آدام(هانتر دوهان) پس از تصادف وی با یک نفر و فرارش محافظت کند.
آدام با سراسیمگی برای یافتن اسپری استنشاق آسم در محله ای بد که برای یک سالگرد به آنجا رفته است رانندگی میکند و در این زمان او به یک نوجوان که سوار بر موتور است برخورد میکند. (ما به صورت جداگانه آنها را دنبال کردهایم ، بنابراین ، ما با دیدن یک یا دو فیلم ، ایده خوبی در مورد آنچه اتفاق میافتد داریم).
نمایش تصادف و عواقب پیچیده آن بسیار خوب انجام میشود و در نتیجه تماشای آن بسیار درگیرکننده است. مایکل که از وقوع این حادثه باخبر شده بود ، متوجه میشود که قربانی پسر جیمی باکستر(مایکل استوهلبارگ) ، "رئیس شرورترین خانواده جنایت تاریخ این شهر" است بنابراین او نقشههای خود را برای حفظ امنیت آدام کاملا تغییر میدهد.
یک مشکل در این فرضیه وجود دارد که میتوان آن را "یک جنبهگی" نامید ، زیرا همه آن را یک مشکل نمیدانند ، و برخی آن را فقط یک اتفاق معمول میدانند و همچنین با شروع فیلم ، شما بیشتر منتظر اتفاقات بد برای کاراکترها هستید. "عالیجناب" از این جهت با "بریکینگ بد" کرانستون بیشباهت نیست که در ان قهرمان داستان تصمیمات بدی میگیرد که تصمیمات بد دیگری را در پی خواهد داشت. برای ریشهیابی کاراکترها، آدام یک عکاس حساس و تازه کار است که حیلهها و تدابیر پدرش را به ارث برده و طی داستان اینگونه به شما القا میشود که فقط میتوانید امیدوار باشید که شخصیتها گرفتار یا کشته نشوند همچنین هیچ تضمینی هم نخواهد بود که برای آنها اتفاقی نیافتد.
در حقیقت ، تنها شخصیتهایی که سرنوشت آنها مرا نگران میکرد، افراد بیگناه یا نسبتاً بیگناه بودند که درگیر نقشهها و راه حلهای مایکل بودند، از جمله کوفی(لامار جانسون) کودک خیابانی ، همچنین چارلی دوست قدیمی(ایسیا ویتلاک جونیور) ، کاندیدای شهرداری، و لی(کارمن اجوگو)، وکیل مدافع عمومی که به وکیل مدافع بزرگ وقت تبدیل شد. فقط چهار قسمت از 10 قسمت را دیدهایم، بنابراین نمیتوانم بگویم که داستان چگونه توسعه مییابد، اما با توجه به لحن آن قسمتها و ماهیت شخصیتها، من فکر میکنم داستان به سمتی میرود که اعتراف در آن قرار دارد. و سپس بخشش متهم منجر به این میشود که همه با هم دوست شوند.
برایان کرانستون یک بازیگر بسیار خوب است. اگر به خاطر او نبود تا این حد از والتر وایت متنفر نبودم! تعهد بینظیرش به نقشها که عمدتاً کند و اغلب هم بی سر و صدا است کار تهیه و تولید را تحتالشعاع خود قرار میدهد. در واقع بعضی اوقات او چنان نقش یک آدم دروغگو را بازی میکند که فرد تعجب میکند چرا بلافاصله به چیزی مشکوک نمیشود. همه کاراکترهایی که من تاکنون دیدهام کاملاً باورپذیر نیستند و گاهی طوری صحبت میکنند که گویی در یک مجموعه تلویزیونی هستند نه خیابانها و فضای شهر نیواورلئان. با وجود این نکات ، این یک محصول بسیار خوب است ، با بازیگرانی با استعداد جهانی. کارگردان اصلی ادوارد برگر لحنی طبیعتگرایانه تعیین میکند و مسیری سازنده را بین کنش و خلق و خو هدایت میکند. فیلمبرداری ، توسط جیمز فرند، حس واضحی از مکان را برقرار میکند. او همچنین از شالو فوکوس برای لحظات مناسب بهره میبرد و وولکر بلترمن که به تناوب موسیقی جاز را بدون اینکه جاز باشد اجرا میکند، باعث میشود هم محجوب و هم وقتی گوش می دهید جالب باشد.
منبع: لس آنجلس تایمز
مترجم: وحید فیض خواه