چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
هجوم سومین ساخته شهرام مکری یک اثر جان کاه در حوزه سینما – اندیشه است . این فیلم که به شدت وابسته به سائق های روانی – فرهنگی بر اساس یک پیشگویی هنرمندانه از سوی مولف است سعی در عبور از مرز محدودیت و انسانیت دارد . مکری که با ساخت «ماهی و گربه» مورد تمجید بسیاری قرار گرفت در «هجوم» نیز تکنیک سکانس پلان یا برداشت بلند را ادامه داده تا ثابت کند کارگردانی اتفاقی نیست .
*تداعی
داستان فیلم سعی در فریاد مدرنیته و سودای شکار لحظات روانی و ارتباطی دارد . علی که به جرم قتل دوست خود از چندین زاویه چگونگی صحنه جرم را بازسازی می کند همچنان سردرگم میان این موضوع مانده است که او خودِ سامان بوده یا خواهرش ؟ تنکیک سکانس پلان در این اثر به درستی انتخاب شده است اما همه چالش های سینمایی را به درستی به تصویر نمی کشد . کاربرد تکنیک سکانس پلان برای نمایش واقعیت ذهنی مولف است و نه واقعیت زیستی . این تکنیک که مانند خوابی آشفته داستانی جنایی – معمایی را روایت می کند قابلیت ایجاد فضایی وهم آلود و شُبهه برانگیز بالایی دارد . مکری نیز همین را می خواهد به باور من مکری می خواهد از دل یک توهم و توطئه خارجی زیربنایی را نقد کند که ارزش های فرهنگی بسیاری را در خود جای داده است . لحظه ای که علی برای به دست آوردن چاقو ها به قسمت مربوطه مراجعه می کند و با متصدی مربوطه به گفت و گو می پردازد جذاب ترین لحظه سینمایی این اثر است . این جذابیت خاطرات ژانری بسیاری را برای مخاطب تداعی کرده و ممکن است موضوع از اساس خود خارج گردد . این سکانس پلان است که اجازه خروج داستان از ذهن بیننده و بازیگر را نمی دهد .
*زمان درونی اتفاقات بیرونی
فیلم نامه «هجوم» مرموزانه و زیرکانه نگارش شده است . این که تا آخرین لحظه گرایش جنسی علی و علی ها مشخص نمی شود یک بازی سیاسی – فرهنگی است . مکری ابدا فیلمنامه ای که دارای زیربنای ایرانی و تداعی کننده یک فرهنگ باشد را به رشته تحریر در نیاورده است . او سعی دارد با استفاده از تکنیک اسلشر (جرم با سلاح سرد) در داستان هایش تمدن را به چالش بکشد . ریشه نیروهای انتظامی حاضر در صحنه جرم خارج از محدوده تعریف پذیری فیلم نامه است و مکری با عدم توجه به این موضوع سعی در فرار از واقعیت های اجتماعی خود دارد . هیچ کدام از دوستان علی که به تعبیر سینمایی ، نیم دیگر او هستند شخصیت اجتماعی پیدا نمی کنند . با توجه به این که مولف در ابتدای فیلم این نکته را یاد آور می شود که در آینده ای دور به سر می بریم و با شیوع یک بیماری مواجه خواهیم شد اما این نکته سینمایی را فراموش کرده که بیننده زمان درونی فیلم را به هیچ عنوان احساس نمی کند و تنها زمان بیرونی و انتظار در سالن های سینما است که او را به یک مخاطب سینمایی تبدیل خواهد کرد . بیننده زمان داستان ، در گذشته و در آینده را لمس نخواهد کرد ممکن است برای توجیه المان های درونی از آن برداشت کند اما هرگز این موضوع را باور نخواهد کرد که مثلا در صد سال آینده ایران چنین خواهد شد و کسی با چمدانی می آید که خون انسان ها را در بطری می کند آنها را مانند جنین درون چمدان قرار خواهد داد و با خود به آن سوی فنس ها می برد . درواقع این فرار از واقعیت های فرهنگی – اجتماعی است که داستان فیلم را دچار اندیشه ای بر ضد تمدن می کند . مهاجرت شاید تم اصلی داستان باشد اما گرایش به هم جنس بیشترین نقطه کانون نگاه و اندیشه را به خود اختصاص خواهد داد . پس من این طور فکر می کنم که هنرمندی که بخواهد جلوتر از زمان خود گام بردارد نباید به موضوعاتی تکیه کند که دغدغه امروزی و فعلی بشر هستند . ممکن است مهاجرت ، همجنس گرایی ، بی توجهی به مسائل بهداشتی ، دروغگویی و ... مسائل امروزی جامعه ما باشند اما در آینده تصور آن به دور از ذهن خواهد بود . مکری بسیار کارگردان ماهری به لحاظ مدیریت صحنه ، فیلم برداری و اخذ بازی از بازیگر در لحظه است اما از آنجایی که او به داستان خود از نظر تکنیکال هجوم می آورد توانایی پرداخت تمرکز همه جانبه به اثر خود را از دست می دهد . در واقع دنیایی که مکری در «هجوم» می سازد دنیای غیر قابل باور است اما آنچه آن را باورمند کرده است تکنیک سکانس پلان است که خاصیت خواب آلودگی به اثر می دهد .
*یک مولف
شهرام مکری ، سعید روستایی ، محمد حسین مهدویان ، نرگس آبیار و اخیرا محمد کارت محصولات تازه سینمای ایران هستند . سینمایی که به جای تولید اثر سینمایی کارگردان سینمایی می سازد . کارگردانانی که هرکدام با ایدئولوژی خاصی پشت دوربین می روند و جامعه و احزاب درونی آن را به نقد می کشند . تا مادامی که سینمای ایران به جای طرح مسئله که کارکرد اصلی هنر است ، ایجاد مسئله را در دستور کار قرار دهد وضعیت آشفته بازاری است که مشاهده می شود .
نویسنده : علی رفیعی وردنجانی