جذاب به لحاظ بصری و ضعیف به لحاظ روایی

ترجمه اختصاصی سلام سینما
هر چیزی که دربارهی دنبالهی بازی ویدئویی «شکارچی هیولا» میدانم، از اقتباس سینمایی این بازیها یعنی «شکارچی هیولا» اثر «پل دابلیو اس اندرسون» دریافتهام. شاید منتقدانی باشند که بتوانند به شما بگویند این کاراکترها چه کسانی هستند، در دنیای جدید یعنی جایی که هیولاها در آن زندگی میکنند چه خبر است، یا اینکه چرا ما که در دنیای قدیم زندگی میکنیم باید نگران آنها باشیم اما این اطلاعات در این فیلم جذاب به لحاظ بصری و ضعیف به لحاظ روایی به ما داده نمیشود. پس پیش از هر چیزی عذر میخواهم که یکپارچگی این نقد به اندازهی یکپارچگی خود فیلم است.
«میلا یوویچ» همسر «اندرسون» است که در دنبالهی «شیطان مقیم» او ایفای نقش کرده است. حالا که این دنباله به سرانجام رسیده است، شاید آنها بخواهند دنبالهی سینمایی دیگری را آغاز کنند. در «شکارچی هیولا» او نقش یک کماندوی آمریکایی به نام «آرتمیس» را ایفا میکند که در یک مأموریت مثل مأموریتهای سازمان ملل به دنبال سرنخهای ناپدید شدن تیم براوو است. آنها در صحرایی در خاورمیانه گم میشوند که از مختصات روی صفحه بنظر میرسد که صحرایی در افغانستان است اما این قسمت فیلم در آفریقای جنوبی فیلمبرداری شده است.
ناگهان یک طوفان شن کامپیوتری در افق نمایان میشود و جرقهای آبی رخ میدهد که واحد «آرتمیس» را به صحرای دیگری منتقل میکند. این صحرا جایی مانند زمین میانه در «ارباب حلقهها» است. در دوردست برجی مانند موردور پدیدار میشود. واحد «آرتمیس» کمی با ماشین دور میزنند و آواز میخوانند تا اینکه به یک اسکلت غولپیکر برمیخورند. این اسکلت هر چه که بوده، موجودی که آن را خورده، احتمالاً بسیار از او بزرگتر بوده است.
طولی نمیکشد که «آرتمیس» و تیمش با این موجود ترسناک خزنده در شن روبرو میشوند که یکی از جذابترین هیولاهای کامپیوتری است. این هیولا «دیابلو» نام دارد. این اسمی است که «تونی جا» ستارهی تایلندی هنرهای رزمی روی او میگذارد اما در ابتدا این «دیابلو» است که چند نفر از مردان «آرتمیس» را محاصره میکند، قورت میدهد و له میکند.
آنها به سمت صخرهها فرار میکند که با هجوم موجودات حشرهمانند غولپیکری روبرو میشوند که باز هم «آرتمیس» تعدادی از نیروهایش را از دست میدهد. اینجا «آرتمیس» با یک شکارچی بینام روبرو میشود. آنها زبان یکدیگر را نمیفهمند و شیمی بین آنها نیز بسیار عجیب است. آنها در کنار هم مبارزه میکنند، به سلاحهای بزرگتری دست مییابند و هدفشان رسیدن به برج آسمان است که برای این کار باید از صحرای «دیابلو» عبور کنند.
اما شما که این نقد را برای فهمیدن خلاصهی داستان نمیخوانید؟ «شکارچی هیولا» یکی از محصولات پرهزینهی سال 2020 است که حتی ویروس چینی نیز نتوانست برنامهریزی نمایش آن را به تعویق بیاندازد. البته در چین این فیلم از برنامهی اکران خارج شده است و دلیل آن یک شوخی نژادپرستانه بود که بعد از این اتفاق از نسخهی نهایی فیلم حذف شده است. دارم به سایر سکانسهایی فکر میکنم که ممکن است توسط «اندرسون» و تدوینگرش «دوبی وایت» از فیلم حذف شده باشند که اگر نمیشدند، شاید در نهایت اثری یکپارچهتر را شاهد بودیم.
«اندرسون» به عنوان یک فیلمساز سبک بگیرش یا رهایش کن را پیش گرفته است که باعث گیجشدن بسیاری میشود اما در این حد که بتواند مخاطب را در برابر فیلمهای سنگینش به لحاظ بصری و جلوههای ویژه راضی نگه دارد، موفق عمل میکند. این بشر میتواند داستان «دور دنیا در 82 روز» را در 80 ثانیه تعریف کند. شاید بتوان مقایسهی خوبی بین او و «جاستین کورزل» که سری بازیهای «فرقهی قاتلین» را تبدیل به فیلم کرد، انجام داد. بخش کوچکی از «شکارچی هیولا» با عقل جور درمیآید ولی به لحاظ بصری بسیار جذاب است و تماشای آن در خانه خالی از لطف نیست زیرا میتوانید با دوستان به تماشای آن بنشینید و حسابی آن را مسخره کنید.
منبع: ورایتی
مترجم: وحید فیض خواه