جستجو در سایت

1402/07/15 00:00

وقتی دریا نیز تو را پس می‌زند

وقتی دریا نیز تو را پس می‌زند

اورکا فیلمی از سحر مصیبی است که مستاصل میان ماندن و رفتن مانده. زبان درام را می‌شناسد، با دوربین دوست بوده و مبارزه کردن در داستان را خوب بلد است اما هیچ‌کدام این‌ها هیچ‌ربطی به مسئله زنان در کشور پیدا نمی‌کند. ما وقتی در داستان می‌نویسیم بر اساس یک رویداد یا زندگی واقعی یعنی می‌خواهیم نشان دهیم خیلی مسئله داشتیم که این فیلم را ساخته‌ایم؟ مصیبی که پیش از این مستند «صفر تا سکو» را در کارنامه خود درج کرده زبان استناد به مدرک را خوب بلد است اما زبان پژوهش حسی درباره آن را نمی‌داند. به نظر من سینما برای ستایش زن ساخته شده نه برای اینکه بگوییم او چه موجود ترحم برانگیزی است یا شخصیتش را نزول دهیم. سینمایی که مصیبی در «اورکا» از الهام، ترانه علیدوستی، نشان می‌دهد تصویری از یک زن است که بسیار باید به حال او دلسوزاند که چرا در چنین زمان و مکانی زیسته و چگونگی این دلسوزاندن خیلی هم اگزجره شده است.

*سونامی

در یادداشت‌های پیشین خود به این مهم اشاره کرده‌ام که سینما در ایران با نمایش دادن چهره‌ای مفلوک و درمانده از یک زن سعی در قهرمان ساختن از او در پایان‌ها دارد. «عرق سرد» سهیل بیرقی را به یاد آورید. در آن فیلم مرد می‌خواهد با قلدری جلوی پیشرفت زنی را بگیرد که دلخوشی‌اش بازی فوتسال است، باران کوثری، بعد کسی مثل ناظم‌ها، سحر دولتشاهی، هردفعه قبل بازی نکاتی را به او و دوستانش گوشزد می‌کند که خوراک غربی‌ها است. در «اورکا» نیز الهام رابطه‌اش با پدرش در همین وجه است. پدری که بلد نیست چگونه به دخترش بگوید من بهترین را برای تو می‌خواهم. فرهنگ توسط زن آفریده خواهد شد. در جامعه تنها زنان هستند که می‌توانند باعث پیشرفت یا پس رفت فرهنگی شوند. این بسیار قابل قبول است که ما برای تبلیغ فرهنگ، تمدن و داشته‌های خودمان از زن ایرانی – اسلامی کوششی نکردیم، اما این به هیچ‌وجه قابل قبول نیست که زن ایرانی در محدودیتی است که واپس‌گرایان یا بهتر بگویم مردسالاران برای او در نظر گرفته‌اند. فیلم‌هایی از این دست علاوه‌بر نبش قبر کردن این موضوع به بهانه حق انتخاب و... به جزئیاتی اشاره می‌کنند که حتی می‌تواند درست باشد اما اشاره کردن به آن‌ها در این مدیوم غلط است. اصولا سینما برای راه‌اندازی یک موج ساخته شده، هرگاه این موج برای خود صخره‌ای در نظر گیرد که درواقع وجود ندارد آن ژانر خطرآفرین است و موجب سونامی خواهد شد. مخاطب برای اشک‌ها و بغض شخصیت داستان دلش خیلی می‌سوزد اما دلسوزی واقعی باید برای چیستی این خانواده باشد نه چرایی برخورد پدری با فرزندش. در مورد فضای داستانی فیلم نمی‌شود زیاد صحبت کرد چرا که فیلم‌ساز با میان نوشته ابتدایی دهانمان را بسته است و مثلا حتی اگر نشان دهد الهام مانند «بیل را بکشِ» تارانتینو از همه انتقام می‌گیرد، مخاطب نباید بگوید چرا داستان این‌گونه شد؛ چون بر اساس واقعیت بوده!. 

*موج

فیلم تاثیر گذار است. و بیشتر تاثیرش را از ترحم‌ برانگیزی بر دیگران می‌گیرد. این تاثیر هیچ دستاوردی محسوب نمی‌شود. این که چگونه سنت و یا مذهب باعث عدم پیشرفت و دغدغه‌مندی‌های جامعه نسبت به شخصیتی شود خیلی بد است. تصویر جهان سومی نشان دادن از ایران کار خیلی سختی هم نیست. پدری متمول که ویلا دارد اما همچنان تفکراتش بادیه نشینی است. تفکر قطعا هیچ‌ربطی به میزان درآمد کسی ندارد اما افرادی هستند که با افزایش درآمدشان تفکرشان نسبت به گذشته تغییر می‌کند. من واقعیتش این است که سینما در ایران را بهانه‌ای برای واپس‌گرایی فرهنگی می‌دانم. نه این که سینما ذاتا بد باشد. سینمای سیاهی که با اگزجره کردن مسائل اجتماعی که باب جایزه گرفتن هستند، حتی اگر اسکار هم بگیرد، بی‌ارزش است. ما سینه‌چاکان زیادی برای کوروش و تخت جمشید و حتی شاهنامه و... داریم اما کو پس چرا این سینما وقتی زک اسنایدر «300» را می‌سازد واکنشی نشان نمی‌دهد. این‌که مثلا اصغر فرهادی نمایی نابلدانه در اُپنینگِ «قهرمان» از نقش رستم می‌گیرد چیزی را ثابت نمی‌کند چرا که هنوز دغدغه فرهادی مبارزه برای واپس‌گرایی است و نقش رستم ویترینِ فیلمش. سینما مدیوم بسیار همه‌گیری است و می‌تواند از کاه کوه بسازد اما سوال این‌جا است که چرا سینما در ایران تبدیل به رویا نمی‌شود بلکه مدام در حال آرزو کردن رویاهای دیگران است؟ من فکر می‌کنم تا مادامی که قرار نباشد به دنبال کارِ فرهنگی برای جامعه باشیم و از تربیت و آموزش شروع کنیم دائم آدم‌هایی را می‌بینیم که نسبت به چیزی معترضند و هردفعه سوژه‌ای را پیدا می‌کنند.

علی رفیعی وردنجانی


فیلم های مرتبط

افراد مرتبط