آغازگران یک روایت طوفانی|نگاهی به برترین پایلوتهای سریالهای تلویزیونی

به قول یکی از منتقدان و مدرسان سینما و تلویزیون خارجی که در پاسخ به این سؤال که چگونه بفهیم که یک سریال باکیفیت است؟ او میگوید : «هر وقت سریال، یک پایلوت خوشساخت داشته باشد، قطعا سریال داستان خوبی را در طول فصل روایت میکند و هم مخاطبان را به خود جذاب میکند.» ابتدا تعریفی از پایلوت برایتان بگویم که پایلوت همان اپیزود آزمایشی یا اپیزود نخست یک مجموعه تلویزیونی است که معمولاً توسط طراحان آن نگاشته میشود و فیلمنامهی آن برای ساخت به شبکهای فرستاده یا فروخته میشود. پایلوت میتواند تعیینکننده کیفیت یک سریال و مشخص کردن جایگاه و آینده اثر در شبکه باشد. شاید اگر پایلوتهایی چون (بریکینگ بد) یا (لاست) از کیفیت مطلوبی برخوردار نبودند، شاید در همان قدم اول توسط شبکههایشان کنسل میشدند و دیگر باشخصیتیهای دوستداشتنی مثل والتر وایت یا بنجامین لینوس ملاقات نمیکردیم. ( گرچه هر دو تبدیل به برترین سریالهای تاریخ شدند!) در این نوشته قصد دارم از میان هزاران پایلوت یک مجموعه، به 8 نمونه برتر آن بپردازم که درروند به وجود آوردن یک داستان پر از پیچوخم و مخاطب دوست، نقش اساسی را ایفا کردند.
8-اتاق خبر
نویسنده: ارون سورکین کارگردان: گرگ موتولا
آیا آمریکا بهترین کشور جهان است؟ این سؤالی که ممکن است از خیلی از ماها پرسیده شود و قاطعانه و بدون تأمل پاسخ بدهیم که بلی، آمریکا برترین کشور جهان است. اما تنها کسی که با این نظر مخالف است. شخص آرون سورکین است. آرون سورکین پس از موفقیت و کسب جایزه اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی برای فیلمنامه شبکه اجتماعی، خبری را اعلام کرد که مشغول ساخت سریالی بر اساس دنیای رسانه و خبرنگاری و خبرگزاری است. این سریال بعدها به نام اتاق خبر از شبکه کابلی معروف اچ بی او نام گرفت که قسمت نخست آن در تاریخ 24 جون 2012 پخش شد. آرون سورکین در سکانس ابتدایی و طولانی قبل از تیراژ، میخواهد جواب متفاوتش را از زبان کاراکتری که در این سریال ساخته است- یعنی ویل مک آوی با بازی خارقالعاده جف دانیلز، به دانشجویان روبرویش بگوید و درحالیکه ازنظر فکری و روانی حواسش به یکی از افراد داخل سالن پرت است، بهطور قاطعانه جواب میدهد که خیر؛ آمریکا برترین کشور جهان نیست و این سرآغاز یک داستان جنجالی برای شبکه تلویزیونی (ای سی ان) و شخص شخیص ویل مک آوی می شود. سپس در طول 80 دقیقه، با هر یک از شخصیتهای دوستداشتنی سریال آشنا میشویم و بخش اصلی و هیجانی این اپیزود ابتدایی، خبر ناگهانی است که به دست آنها میرسد. خبر منفجرشدن چاههای نفتکش در خلیج مکزیک در سال 2010 که بهطور پراکنده منتشر میشود. گروه خبرنگاری با تحقیق و جستجوی فراوان و تکاپوی خود مک آوی برای سردر آوردن این خبر، یکی از بخشهای عالی و زیبا و پر جزییاتی است که فقط از خود آرون سورکین و قلمش برمیآید. اپیزود اول توانست نزدیک 2 میلیون بیننده جذب کند و آغازگر یک سریال طوفانی دیگر از شبکه اچ بی او شود. جف دانیلز که سالها از میادین سینما به دور بود، با بازی درخشانش در این اپیزود، توانست برنده بهترین بازیگر مرد سریال درام در مراسم امی سال 2013 شود، جایزهای که خیلیها فکر میکردند مال شخص برایان کرنستون یا جان همن هست.
7- اپیزود نخست داستان جنایت آمریکایی (از خاکسترهای یک تراژدی)
نویسندگان : اسکات الکساندر و لری کارازوسکی کارگردان: رایان مورفی
مخاطبی را نمیتوان یافت که پس از دیدن فصل نخست سریال آنتولوژی داستان جنایت آمریکایی، آن را اثری ضعیف بداند. پس از موفقیت شبکه اف اکس از مجموعه آنتولوژی داستان ترسناک آمریکایی، این بار با کمک یکی از طراحان خود آن سریال یعنی رایان مورفی، تصمیم برساخت یک سریال آنتولوژی دیگر به نام داستان جنایت آمریکایی را گرفت که قرار است که هر فصل، بر روی جنایتهای واقعی و تلخ تاریخ آمریکا تأکید کند. فصل نخست بر روی پرونده قتل همسر او.جی سیمپسون و دوستپسرش به دست خود او.جی سیمپسون-بازیکن معروف فوتبال آمریکایی و میلیونر – و روند پیش رفتن دادگاه وی تأکید داشت. سریال پر از تعلیق،التهاب و هنرنمایی فوقالعاده تیم بازیگری از خود سارا پالسون تا جان تراولتا است. قسمت نخست سریال نشاندهنده قدرت داستانپردازی نویسندگان و با کارگردانی فوقالعاده خود مورفی است. قسمت نخست با فیلمهای آرشیوی از درگیری بین دو نژاد سیاهوسفید در خیابانهای آمریکا را نشان میدهد. سپس با سفر او.جی به لاسوگاس و خبر دادن همسایهها در مورد اتفاق یک قتل در خانهای را به پلیس شرحمی دهد، داستان پیش میرود. این آغازگر یک اتفاق تلخ برای یک آدم معروف آمریکایی است. هجوم خبرنگاران، دوستان و خانواده وی به محل زندگی او.جی و بازگشت خود وی از سفر کاریاش و سپس دستگیر شدن وی توسط پلیسها که او را مظنون اصلی قتل میدانند تا اینکه رفیق صمیمی وی- کارداشیان- به قدرتمندترین وکیل آمریکا تماس میگیرد تا پرونده او.جی سیمپسون را بر عهده بگیرد. او که هم چنان معتقد است که او.جی با پلیس همکاری کند تاکمی از حس مظنون بودن پلیسها از وی کاسته شود، اما خود او.جی که چیزی را میداند که نمیخواهد بگوید و ترس دارد، با ماشین پسرخالهاش، از محل خانه فرار کرده و به سمت جاده روانه میشود. اپیزود ابتدایی گرچه طولانی است، اما آنچنان میخکوب کننده است که مخاطب اصلاً به فکری بهوقت و مدتزمان آن نمیکند. اپیزود ابتدایی توانست در مراسم امی سال 2016 برنده چندین جایزه در بخش بهترین مینی سریال شود.
6- پایلوت سریال قتل
نویسنده: وینا ساد کارگردان: پتی جنکیز
خیلیها قاطعانه میگویند که بهترین اثری که این کارگردان خانم-پتی جنکینز- انجام داده است؛ یا واندروومن است یا فیلم هیولا. اما من کاملاً با هر دو نظر مخالف هستم. بهترین کارگردانی وی را میتوان در اپیزود نخست یا پایلوت سریال قتل دانست. سریال قتل که توسط نویسنده کانادایی-هندی، وینا ساد ساختهشده است که اقتباسی از سریالی دانمارکی به همین نام است. داستان قتل یک دختر نوجوان به نام رزی لارسون را در شهر سیاتل را شرح میدهد که دو کارآگاه به نام سارالیندن ( با بازی عالی میرل انوس) و استیون هولدر (با بازی جوئل کینامن) وظیفه رسیدگی این پرونده را بر عهده میگیرند درحالیکه رخ دادن این قتل، بر روی انتخابات فرمانداری شهر سیاتل هم اثر گذاشته است که ممکن است پای آنها هم به این قتل باز شود. منتقدان بهشدت اپیزود نخست را تحسین کردند که واقعاً از دید من جای تقدیر است. از سکانس ابتدایی بگویم که با تدوینی کاملاً حرفهای، سکانسهایی از رخ دادن شب قبل از کشته شدن رزی لارسون و دویدن سارا لیندن در جنگلهای سیاتل صبح روز بعد باهم بهخوبی متصل شده است. با جلو رفتن داستان، خانواده لارسون از نبودن دخترش در مدرسه و همچنین همراه نبودن وی با دوستپسرش، نگرانیها را دوچندان میکند و به پلیس تماس میگیرند. سارا لیندن که در حال رفتن از اداره پلیس برای همیشه است، شخصاً داوطلبانه آماده میشود تا آن دختر گمشده را به همراه کارآگاهی تازه که به سیاتل آمده است، هرچه سریعتر پیدایش کنند. سرنخها و مدرکهای برجایمانده کمکم پیدا میشوند و بالاخره در سکانس تکاندهنده در پایان اپیزود نخست، جنازه رزی لارسون در ماشینی که متعلق به کمپین انتخاباتی دارن ریچموند است، یافت میشود. سکانسی تکاندهنده که آغازگر یک داستان پر از التهاب، تعلیق و پیچوخم فراوان است. اپیزود نخست کیلینگ موفق به دریافت جایزه بهترین کارگردانی از «انجمن هیئت کارگردانان آمریکا» و همچنین نامزد چندین جایزه در امی سال 2011 شد و توانست نزدیک 4 میلیون بیننده جذب کند که یک موفقیت بزرگ برای شبکه کابلیای ام سی پس از سریال واکینگ دد بود.
5-اپیزود ساحل از سریال آن شب
نویسنده: ریچارد پرایس کارگردان: استیون زیلیان
مینی سریال « آن شب» یکی از باکیفیتترین مینی سریال های سال 2016 بود. اپیزود نخست این مجموعه کوتاه، مورد تعریف و تمجید فراوانی قرار گرفت و حتی موفق شد در مراسم امی سال گذشته، استیون زیلیان برای کارگردانی این اپیزود، برنده بهترین کارگردان برای سریال کوتاه یا مینی سریال شود. داستان این مجموعه ازاینقرار است که ناصیر خان، دانشجوی پاکستانی- آمریکایی در اکتبر سال 2014 برای شرکت در یک پارتی شبانه، تاکسی پدرش را میدزدد تا خودش را به آن مهمانی برساند که متأسفانه در بین راه با سوار کردن یک دختر جوان و همصحبت شدن با وی، بیخیال مهمانی میشود و تصمیم میگیرد شب خود را با آن دختر در کاشانهاش بگذراند. پس از مصرف زیاد مواد مخدر و عشقوحال فراوان، ناصیر پس از بلند شدن از تختخواب، متوجه کشته شدن دختر جوان میشود. دختری که با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. ناصیر که بهشدت ترسیده، از خانه فرار کرده و قصد دارد هرچه سریعتر از آن محله دور شود که گیر مأموران آگاهی بینشهری میافتد و او را به جرم نداشتن گواهینامه دستگیر میکنند و همان لحظه هم گزارش یک قتل در آن حومه به آنها ابلاغ میشود. آنها با رسیدن به محل اتفاق قتل و آمدن گروه بازرسی، استرس و اضطراب خود ناصیر و مخاطبی که این اپیزود را میبیند، چند برابر میشود و منتظر است که در چه زمانی، ناصیر لو میرود. این التهاب تا آمدن ناصیر به اداره پلیس ادامه دارد تا اینکه همسایهی آن محله، ناصیر را شناسایی میکند و اینجاست که ناصیر به جرم قتل آن دختر بازداشت میشود. جذابترین سکانس که من را یاد فیلم جدایی نادر از سیمین میاندازد، باخبر شدن پدر ناصیر ( با بازی پیمان معادی) که سریعاً با زیرپوش و پابرهنه و سوییچ به دست، به سمت خیابان میرود اما میبیند که ماشینش نیست و مات و مبهوت به اطراف خیابان خیره میشود.
4- 12 ظهر تا یک ظهر – اپیزود نخست سریال 24
نویسنده: جوئل سورنو کارگردان: استیون هاپکینز
مجموعه بیستوچهار در طول نه فصل، هیچوقت افت کیفی نداشته و حتی هر فصل بهتر میشده است. این سریال قهرمانی را به ما معرفی کرد که سالها در ذهن میماند، آن قهرمان جک بائر ( با بازی کیفر ساترلند) مأمور وفادار، بیرحم، خانوادهدوستی است که برای جلوی هرگونه تهدیدات و حملات تروریستی آمریکا را میگیرد. اپیزود نخست این سریال در یککلام خوشساخت و هیجانی است که شاید سرمنشأ خیلی از فیلمهای اکشن هالیوودی بعد خود بود. همانطور که از اسم سریال مشخص است، داستان هر فصل در مدت 24 ساعت رخ میدهد و اپیزود اول از بین این زمان (12 ظهر تا یک ظهر) اتفاق میافتد. که کیم، دختر بائر به همراه همسرش توسط تروریستها دزدیده میشود و از طرف دیگر، نامزد انتخابات ریاست جمهوری امریکا به نام دیوید پالمر در معرض ترور شدن قرارگرفته است. جک بائر که نمیداند که در بین دوراهی، کدام را انتخاب کند. سریعاً جلوی حمله ترور را میگیرد و سپس به دنبال پیدا کردن همسر و دختر خود میرود. اپیزود ابتدایی پر از اکشن، بکشبکش و جذابیتهای بصری و فنی است که موفق شد کارگردان این اپیزود، برنده بهترین کارگردان بهترین سریال درام در مراسم امی 2001 شود و نزدیک 12 میلیون بیننده جذب کند.
3- پایلوت سریال لاست
نویسندگان: جی.جی آبرامز، دیمن لیندوف، و جفری لیبر کارگردان: جی.جی آبرامز
تعداد کثیری از ایرانیان، سریال خارجی دیدن را با لاست شروع کردند. این سریال در طول شش فصل، فراز و نشیبهایی داش. بعضیها پس از فصل سوم به بعد از سریال زدهشدهاند و حتی از پایانبندی و سؤالاتی که همچنان بیجواب در ذهن مخاطب مانده است، از طراحان سریال گلهدارند و بعضیها مجموعاً آن را یکی از برترین سریالهای تاریخ آمریکا مینامند. حالا هرچه باشد هر دو طرف، موافق هستند که اپیزود ابتدایی آن در یککلام عالی است و اگر این اپیزود به آن خوبی نبود، این سریال زودتر کنسل میشد. جی.جی آبرامز و لیندوف که پایلوت در قالب هشتاد صفحه نوشته بودند که در دو قسمت 42 دقیقهای تولید شد. در قسمت نخست کاملاً متوجه کیفیت بصری و فنی عالی سریال میشویم. این اپیزود همهچیزهایی که مخاطب برای یک اثر میخکوب کننده میخواهد، داراست؛ از سقوط هواپیما و افتادن بر جزیره ناشناخته بگیر تا رخ دادن اتفاقات عجیبوغریب و پیگیریهای متعدد جک برای پیدا کردن تکههای هواپیما و خلبان و کلیمکس های فراوان. این اپیزود توانست نزدیک 14 میلیون بیننده جذب کند و برنده چندین جوایز مختلف ازجمله امی و گلدن گلوب شود.
2- اپیزود نخست – روزها خداحافظی میکنند. مردگان متحرک
نویسنده و کارگردان: فرانک دارابانت
اگر از من بپرسند که ترسناکترین اثری که دیدید چیست؟ بیشک جوابم اپیزود نخست سریال مردگان متحرک است. 67 دقیقه ترس،تعلیق، هیجان را میتوان در این اپیزود تکاندهنده دید. فرانک دارابانت که پس از ساخت فیلم مه، مدتها از سینما دور بود. ناگهان سروکلهاش از دنیای تلویزیون بیرون آمد و وظیفه تولید یک سریال ترسناک آخرالزمانی بر اساس رمانهای مصور به نام مردگان متحرک برای شبکه کابلیای ام سی شد. داستان یک کلانتر جوان که در حین انجام مأموریت، مجروح میشود و در بیمارستان بستری میشود. او که گمان میکند که مرده است. از خواب بلند میشود میبیند که هیچچیز سر جایش نیست. مردم عوضشدهاند. چهرهی واقعی ندارند و مانند مردهای متحرک راه میروند و آدمها را یکییکی میخورند. همه شهر را ترک کردهاند و ریک به دنبال پیدا کردن همسر و فرزندش است که توسط دو سیاهپوست نجات مییابد. رفتهرفته متوجه میشود که ریک میتواند اعضای خانوادهاش را در شهر آتلانتا پیدا کند که سوار بر اسب به مرکز شهر میرود که متأسفانه مورد هجوم زامبیها قرار میگیرد و مجبور میشود در درون تانکی برود. با نوشتن همین متن، همچنان تصاویر برجایمانده از این اپیزود بر ذهنم میآید که همچنان هم برایم هیجانانگیز است. ریک که دیگر امیدی ندارد با صدای بیسیمی که در آنجا شنیده میشود، تصمیم میگیرد که به حرف آن مرد پشت بیسیم برای رهایی از این مخمصه گوش فرا دهد که درنهایت با ساندتراک جذاب اسپیس جانک، این اپیزود پر از التهاب و ازدحام زامبی در اطراف تانک به پایان میرسد.
1- اپیزود پایلوت بریکینگ بد
نویسنده و کارگردان: وینس گیلیگان
خیلی از آثار سینمایی هستند که در زمان اکرانشان، بهشدت توسط منتقدان کوبیده میشوند و حتی نامزد چندین جوایز مزخرف مثل تمشک طلایی میشوند اما بعد از گذشت چندین دهه یا قرن، همان اثر دوباره بازبینیشده و مقایسه با فیلمهایی در آن ژانر امروزه ساخته میشود، درمیابند که آن اثر بهتر از این عناوین جدید است. نظرات برگشته میشود و آن را بهشدت میستایند. بهعنوانمثال میتوان فیلم درخشش استلی کوبریک را نام برد. اما اپیزود ابتدایی بریکینگ بد را میتوان اینگونه حساب کرد. اپیزودی که گرچه نظرات نزدیک به مثبت اما ظاهراً متوسطی را به خود جذب کرد و در آن زمان زیاد دیده نشد. اما امروزه در بیشتر لیست تاپ تن منتقدان قرار میگیرد و حتی در وبسایتهایی اعلام میکنند؛ بریکینگ بد آیا بهترین پایلوت تاریخ سریال را دارد؟ باید بگویم بلی، بریکینگ بد بهترین پایلوت تاریخ سریال سازی در آمریکا را دارد. وینس گیلیگان در این اپیزود، استعداد ذاتی خود را در نوشتن یک اثر درام جنایی بارگههای طنز را به رخ میکشد و گرچه در کارگردانی این اپیزود، مقداری ضعیف عمل میکند اما در فیلمنامه در یککلام، فوقالعاده است. افتادن شلوار والتر از ماشین ون، موسیقی راک اسپانیایی، ترس و اضطراب شدید والتر و در بعد از چند دقیقه، از خود فیلمی برای خداحافظی از خانوادهاش میگیرد که میخواهد بدترین کار زندگیاش را انجام بدهد. تفنگ را آماده کرد و منتظر شلیک به پلیس است. این آغازگر یکی از برترین سریالهای تاریخ است. این سریال و این پایلوت میتواند یک کلاس آموزشی برای فیلمنامهنویسی باشد که چطور میتوان شخصیتپردازی را در اثرش بهخوبی به کار ببرد، تحول و دگرگونی به او شکل دهد، التهاب و تعلیق را به وجود بیاورد. این اپیزود یک درس و شاید یک واحد درسی میتواند برای فیلمنامه نویسان تازهوارد باشد. بریکینگ بد شروعی طوفانی دارد و در ادامه، این طوفان نهتنها نمیخوابد، بله شدیدتر میشود و مخاطب قاطعانه برایش بلند میشود و برای مدتی برای اثر فوقالعاده وینس گیلیگان، دست میزند.