جامعه شناسی«قبضه کردن نقش ها»در سینمای ایران
برای جامعه سینما :محسن سلیمانی فاخر/ اینکه در سینمای کوچک و بومی ایران با اکران های مختص به جغرافیای تولید اثار، یک یا چند بازیگر در بین ۲۲ فیلم یک جشنواره که نمایانگر نسبی تولیدات یکساله سینماست در هر نوع نقش، کاراکتر و ژانری نقش افرینی می کند یکی دیگر از عجایب جهانِ سینما در این خطه است .« بابک حمیدیان» و«ساعد سهیلی» از این دست بازیگران تکروی این سینمایند.
تعداد زیادی ازبازیگران با استعداد می توانند در پروسه خلق و حضور در اثار سینمایی حضور یابند اما فقط تعداد معدودی از آنها به نام بازیگر به رسمیت شناخته میشوند. اتمفسرهنر، جهان خلاقیت است اما اینکه در سینمای ایران هر چند سال یکبار روی اقبال به چند سوپراستار می چرخد جای بررسی دارد ،اینکه چه سازوکاری وجود دارد یک بازیگر در هر ژانری و کاراکتری که بایستی دارای ویژگی های خاص باشد تنها از برند حضور او استفاده می شود چیست .آیا کمبود بازیگر در سینما جدی است؟ آیا استعداد بازیگری درهر دوره زمانی مثلا ۴ ساله در چند بازیگر حلول می کند یا قواعد و سیاستی در پشت این انتخاب های نادرست وجود دارد و یا تحمیل می شود؟ایا نمی شود چون کمبود استعداد در بازیگری است از همین کشورهای حاشیه ای و همسایه ،استار لژیونر مثلا از همین سوریه به خدمت گرفت ،کاری ابراهیم حاتمی کیا در به وقت شامش کرد.
در این دوره جشنواره بابک حمیدیان با ۴ فیلم «به وقت شام»،«جشن دلتنگی»،«مصادره» و«سرو زیر آب» بیشترین حضور را دارد.«هادی حجازی فر» که دراین یکی دوسال رخ نمایان کرده انقدر حضورش پررنگ می شود تا دوره های بیکاری و ناشناختگی را جبران کند تا از دیگر رقبا عقب نماند . او با سه فیلم «لاتاری»، «به وقت شام» و«دارکوب» و« ساعد سهیلی »با سه فیلم «لاتاری»، «اتاق تاریک» و«ماهورا» با عبور از سنخیت و سن و فیزیک و توانمندی درهر ژانری که می تواند حضور دارد و ظاهر امر دست ردی به پیشنهادات نمی زند.
«هوارد بکر» با توجه به نقش هنرمند یادآوری میکند که در تفکر غربی نقش هنرمند بدلیل اینکه به لحاظ اجتماعی به عنوان یک فرد خاص و موجه شناخته میشود.اما در سینمای ایران بسیاری از هنرمندان تنها به نقش «فردی» خود تاکید دارند و آن نقش «تولید اثر» به ظاهرهنری و«منفعت مالی »است ، گویی در مقابل اجتماع و مخاطبِ هنر خود ،هیچ احساس وظیفه ای نمی کنند .حضور متعدد در خط تولید این سینما یکی از همین دلایلی است که سینماگر چه در مقام کارگردان و چه بازیگر بی هیچ تاملی تنها وارد چرخه تولید می شود و منفعت گرایی از اصلی ترین اهداف به شمار می اید والا مگر می شود فیلمسازی سالی دو فیلم بسازد و بازیگری سالی ۵ فیلم بازی کند، پس تفکر و تامل و تحقیق در کجای این تولید به اصطلاح هنری وجود دارد ؟
به نظر می رسد زندگی حرفهای بازیگران در سینمای ایران همچون بازیکنان فوتبال که دوره ای کوتاه برای درخشیدن دارند مخاطرهآمیز است و شانس موفقیت بسیار کم است و فقط عده محدودی از انان تبدیل به شبه ستارههایی با دستمزدهای بالا میشوند و حالا باید در دوره پرفروغی شان و نشستن همای سعادت بر دوششان تا می توانند خود را مشهور و محبوب کنند تا زندگی مالی خود را سر و سامان دهند و آتیه را بسازند.
از توانمندی نسبی بابک حمیدیان و ساعد سهیلی که بگذریم چرا باید ۷ فیلم را به این دوبازیگران سپرد که هم همذات پنداری و باورمندی در اثار را کاهش دهیم و هم یک رخوت و رکود در کنار ضعف نوشتاری در سینما ،از بعد بازیگری هم به سینمای نحیف و ملی کشور ضربه وارد کنیم .چرا فقط درصد کمی از کسانی که به صورت جدی تلاش میکنند که وارد عرصه بازیگری شوند موفق میشوند ؟چرا بازیگران ما که این روزها به «مدیر برنامه» و «تیم همراه» مجهز هستندبه این بُعد نمی نگرند که در مسیر پایداری در بازیگری قواعد و هنجارهایی وجود دارد و موفقیت شان امری ناپایدار است . آمدنِ طوفانی و بی تامل خود نشان دهنده رفتن زود هنگام است و این خودِ بازیگراست که باید طول مدت حضور خود را در کنار محترم شمردن حق بیننده مدیریت کنند، چرا که تهیه کنندگان به دنبال سود ابزاری از بازیگر هستند و از سویی قدرت ریسک حضور بازیگرانی که چهره نیستند اما مملو از استعداند را به جان نمی خرند ولی اگر فیلمسازی این تجربه را از سرگذراند دیگر آن بازیگر هم در مسیر خروشان حضور قرار می گیرد .بازیگری چون «نوید محمد زاده» و اخیرا همین «هادی حجازی فر» از این دسته اند.
با نگاه خوش بینانه قطعاً عدهای از بازیگران سینمای ایران از بقیه باهوشترند و این ذکاوت هم دلیل موفقیت انهاست .منطقی است اگر تصور کنیم که استعداد هنری بر روی طیفی از با استعدادترین تا کم استعدادترین قابل مشاهده است.اما استعداد به تنهایی برای تقسیم بازیگران به آکتورهای ارزشمند(استار) و آرتیست متوسط شاخص مناسی نیست. دلیل اینکه ما بین بازیگرانی چون حمیدیان ،سهیلی و حیایی و کسانی که در پایین بازار سینما قرار میگیرند تفاوت میبینیم بر اساس اصل «برنده بیشتر میبرد» است بازیگرانی که «به گیشه پناهنده میشوند» ممکن است ترکیبی از استعداد و سایر خصوصیات فردی را داشته باشند اما چون گیشه محورند یا می توانند این پروسه را برای خود خلق کنند مزیت نسبی بیشتری در بازار سینما دارند. اینکه ساعد سهیلی با فیلمهای دست ساخته پدرهمچون سری« گشت ارشاد» هاو «۵۰ کیلو البالو» ،«رخ و دیوانه» بر گیشه خود صحه می گذارد وبا جوایزش براستعداد خود ،اما از سویی نبود بازیگران رقیب در عرصه برابر می تواند برای او وامثال او ،فضایی را فراهم کند که در یک سال در بیش از ۴ فیلم حضور یابد .بنابراین «پناهنده شدن به گیشه» باعث افزایش قیمت و حضور متعدد میشود و مابقی هنرمندانی که کم از سهیلی و حمیدیان استعداد ندارند برای بدست آوردن لقمه نانی تلاش های بعضا نافرجام کنند حتی اگر بیشتر از شبه ستارگان سینمای ایران استعداد داشته باشند.
از منظری دیگر نابرابری در جامعه، در دنیای هنرهم وجود دارد و نابرابری در سینما هم صدق میکند. در ایران بازیگران برای حفظ و ارتقای وجهه خود به ابزارهای ارتباط جمعی احساس نیاز می کنند و اولین جلوه نابرابری در اینجا خود را نشان میدهد. انها به مدد ضریب نفوذ رسانه های مجازی در بین مردم می توانند از جزیی ترین بخش زندگی خود اخبار مخابر ه کنند ،در فعالیت های انسان دوستانه شرکت کنند و در رخداد های سیاسی اعمال نظر کنند . زندگی خصوصی انها امروزه یکی از راه های کسب محبوبیت برای آنهاست و همه اینها برای جامعه جوزده ایرانی خوراک خوبی است که بازیگر ورای استعداد و توانمندی ،جایگاه یک سوپر استار را از آن خود و تمام رل ها را قبضه کند البته شاید این مهم چندان همه به سینمای ایران محدود نباشد ،وقتی ستاره سیاهپوستی مثل ویلاسمیت باعث میشود وضعیت وخیم بقیه هنرمندان سیاهپوست را نبینیم. او میتواند برای بازی در یک فیلم ۱۵ میلیون دلار دستمزد بخواهد درحالیکه سیاهپوستان دیگر تنها کمتر از ۳ درصد از درآمد حاصل ازفروش فیلم ها را نصیب خود میکنند. اما این مقایسه چندان هم متعادل نیست چرا که مخاطبِ فیلم های غیر ایرانی در جهانِ پیرامون خود می توانند از بین هزاران فیلم با انتخابی اگاهانه بازیگر و فیلم محبوب خود را انتخاب کند و به تماشا بنشیند اما مخاطب ایرانی در جهانی بسته از اکران های خارجی ناچار است تنها در سال ۳۰ اثر قابل تماشا را ببیند که بین ۳ یا ۴ بازیگر تقسیم شده و اکثر رل هم شبیه به هم است .کاش قدری مخاطب سینمای بسته ایران مورد احترام بود.