قیصر نمی میرد
قیصر نمی میرد
فاطمه صادقی
فیلم سینمایی «خون شد» همزمان با ۵۰ سالگی «قیصر» مسعود کیمیایی در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. اثری که به دور از حواشی فیلم قبلی این کارگردان یعنی «قاتل اهلی» ساخته شد و کیمیایی آن را به یک «خانه قدیمی که همه چراغ هایش خاموش شده و حالا کسی می خواهد آن را روشن کند» تشبیه کرده است.
«خون شد» را می توان تندیس تمام قد دنیای درون کیمیایی خواند؛ جهانی اغراق آمیز از احساسات، مناسبات و اجتماع انسانی. روایتی کلیشه ای که با «بیگانه بیا» شروع شد و هنوز هم ادامه پیدا کرده است.
در ابتدای فیلم از ظاهر فضلی (سعید آقاخانی)، حدس آن که این بار قهرمان جوانمرد و غیرتی قصه کیمیایی چه کسی خواهد بود، کار دشواری نیست. در ادامه و همان دقایق ابتدایی اثر، دیالوگ های عامیانه اغراق آمیز تنها دو دسته از مخاطبان را مجاب می کند که تا پایان فیلم به تماشای آن بنشینند؛ طرفداران سبک کیمیایی و منتقدان! دیالوگ هایی که بیشتر مونولوگ است تا گفت وگوی میان دو نقش. گویی شخصیت های داستان فارغ از آنچه در صحنه رخ می دهد و شخصیت مقابلشان با خود سخن می گویند.
می توان تلاش این کارگردان کهنه کار برای به روز شدن با شرایط جامعه را تنها در لباس، اکسسوار، لوکیشن و بخش فنی فیلم متوجه شد. اما قصه همان روایت ۵۱ ساله کیمیایی در سینماست. این که کارگردان بخواهد صاحب سبک و امضای شخصی خودش باشد، موضوع قابل نقدی نیست اما نباید انتظار داشت بیان اغراق آمیز آنچه را که واقعیت می دانیم برای مخاطب باور پذیر و ملموس باشد. واکنش شخصیت های فیلم نسبت به رخدادها و آنچه به زبان می آورند تناسبی با وقایع جامعه امروز ایران ندارد.
ورای قوانین روز جامعه بودن آن چیزی است که در خون شد می بینیم . هنگامی که کارگردان خود را صاحب سبکی رئالیسم یا واقعگرایانه می داند، لازم است در نحوه روایت خود نیز این التزام را رعایت کند. جواد نوروزبیگی، تهیه کننده آخرین اثر سینمایی کیمیایی در گفت وگویی بیان کرده، هرچند خون شد همچون قیصر قهرمان پرور است، اما از قهرمانی در جامعه امروز ایران سخن می گوید. این نظر با آنچه مخاطب هنگام تماشای فیلم می بیند در تناقض است.
بعضی از تصاویر فیلم، جدا از کلیت آن قابل تامل است. از جمله زمانی که قیصر «خون شد» یا همان فضلی،برای بازگرداندن برادرش به خانه ای که چراغش خاموش شده به آسایشگاه روانی می رود، با رقص و آواز بیمارانی مواجه می شویم که احتمالا پیام آن برتری دنیای آدم هایی که دیوانه خوانده می شوند به جامعه ای است که خود را عاقل می پندارند. دنیایی که آدم ها یکدیگر را دوست دارند و خون نمی ریزند. اما شیوه بیان این پیام با ادامه داستان رشته ارتباطی گنگی دارد.
نکته دیگر این فیلم سوای از محتوای آن، حضور نداشتن پولاد کیمیایی است.پسری که حضور مداومش در فیلم های پدر خود یکی از حواشی های «قاتل اهلی» بود.
مسعود کیمیایی،یکی از کارگردانان پیشکسوت سینمای ایران،بیشتر از نیم قرن پیش با همین نگاه ظاهرا تغییر ناپذیرش، که به جامعه آن زمان نزدیک تر بود، حرف تازه ای داشت که مخاطبش را به طرفدارش تبدیل می کرد. با این که کیمیایی در یکی از گفت وگوهایش بیان کرده تمایلی ندارد «خون شد» تشابهی با آثار گذشته اش داشته باشد باز هم شاهد تکرار قهرمانان اغراق شده قصه هایش بودیم. نتیجه این تکرار چیزی جز قابل پیش بینی بودن و خاموش شدن چراغ اشتیاق مخاطب نسبت به فیلم های جدید این کارگردان نیست. گاهی با تکرار آنچه نقطه قوت ماست، نقطه ضعفی برای خود می سازیم و خود، قهرمان قصه های خود را می کشیم.
منبع:روزنامه جام جم