وداع باشکوه

پل توماسون اندرسون با کارهای قبلی خود از جمله دو فیلم (خون به پاخواهد شد) و ( مگنولیا) نشان داد که یک کارگردان کاربلد ویکی از بزرگترین کارگردانان حال حاضر جهان است. فیلمهای او از لحاظ کارگردانی بویژه در زمینه چیدمان قابها و همچنین از لحاظ فیلمنامه اهمیت زیادی دارند. در فیلم ( رشته خیال ) باید در هر صحنه به چیدمان آن صحنه توجه شود. زیرا خیلی از حرفهای فیلم در نحوه چیدمان بیان شده است.
فیلمنامه فیلم بسیار دقیق است و در ابتدا شخصیت رینولدز را یک فرد قدرتمند و جدی نشان میدهد و سپس یک گارسون به زندگی او وارد میشود و این قدرت را به چالش میکشد. رینولدز در طبقه بالای یک خانه بزرگ زندگی میکند و هرکس برای دیدار او میآید باید از پلهها بالا برود و از پایین به بالا به رینولدز نگاه کند. این تدبیری است که کارگردان اندیشیده تا با زبان تصویر، قدرت رینولدز را برساند. کارگردان در همان ابتدای فیلم بیان میدارد که آلما قرار است زندگی رینولدز را به چالش بکشد و این کار را ماهرانه انجام میدهد. آلما وقتی به خانه رینولدز میآید یک اتاق در طبقه بالا(همان طبقهای که رینولدز در آن اتاق دارد) به او داده میشود. همچنین در صحنهای که آلما برای غافلگیر کردن رینولدز همه را از خانه بیرون کرده(این کار مخالف میل رینولدز است) رینولدز برای اولین بار در فیلم از پایین پلهها به آلما که بالای پلهها است نگاه میکند. این صحنه قدرت آلما در ایجاد تحول و همچنین ضعف رینولدز در مطیع کردن آلما را میرساند.
رینولدز به کارش بسیار اهمیت میهد و کار برای او قداست دارد و همین موضوع باعث شده تا کارگردان در صحنههایی که میز کار او را نشان میدهد یک چراغ پرنور در بالای میز کار بگذارد تا آنجا را بسیار نورانی نشان دهد. حتی زمانی که آلما وارد زندگی او میشود ابتدا او را تنها به عنوان یک مدل میبیند اما طی اتفاقاتی این نگاه عوض میشود.
آلما در فیلم، ابتدا با رنگ قرمز دیده میشود و درقسمتهای دیگر فیلم هم زیاد با رنگ قرمز و رنگهای گرم دیده میشود و همین باعث میشود مخاطب دریابد آلما با دیگر زنهای فیلم فرق دارد. او نمیخواهد مطیع باشد در حالی که رینولدز میخواهد اطرافیانش همه مطیع او باشند. آلما در مقابل رینولدز مقاومت میکند و این مقاومت در بگومگوهای ابتدایی او با رینولدز مشخص است.
رینولدز در ابتدای فیلم به آلما میفهماند که تنها عشق او در زندگی مادرش بوده است. مادری که کار را به او آموزش داده.
آلما هم در ابتدای فیلم میگوید: به نظرم ادای کسی رو درمیآری که قدرتمنده
و رینولدز جواب می دهد: من واقعا قدرتمندم
بر مبنای این دیالوگها آلما در طول فیلم سعی میکند هم عشق رینولدز باشد وهم به او بفهماند که زیاد هم قدرتمند نیست و برای این کار اقدام جالبی میکند. او هرازگاهی رینولدز را بیمار میکند تا بتواند از او پرستاری کند(پرستاری از فرزند، کار مادر است) تا بااین کار هم جای مادر رینولدز را بگیرد و هم به رینولدز بفهماند که زیاد هم قدرتمند نیست و بعضی وقتها به کمک نیاز دارد. آلما موفق میشود و عشق بعدی رینولدز میشود. این نکته هم با زبان تصویر به مخاطب نمایش داده میشود. جایی که رینولدز در بستر بیماری است و ناگهان تصویر مادرش را رودرروی خود میبیند و با مادرش حرف میزند.
رینولدز به مادرش میگوید: من نمیتونم بفهمم که چی میگی.
در این هنگام آلما وارد اتاق میشود و تصویر مادر رینولدز از جلوی چشم رینولدز محو میشود و آلما شروع به حرف زدن با رینولدز میکند.
جای دیگری هم که میتوان فهمید آلما رینولدز را تغییر داده، مراسم رقص سال نو است. رینولدز تا قبل از این مراسم همیشه دوست داشته تنها باشد. مثلا تنهایی به پیاده روی برود و در کل از مردم فاصله بگیرد. آلما از او میخواهد که با هم به مراسم رقص بروند اما رینولدز نمیپذیرد و آلما تنهایی به این مراسم میرود. فکر رینولدز به آلماست و نمیتواند کار کند پس به دنبال آلما به مراسم میرود. او ابتدا از طبقه دوم ساختمان مراسم به مردم در حال رقص نگاه میکند اما وقتی آلما رادر خطر میبیند و نگران او میشود به میان مردم میرود وبرای اولین بار در میان مردم دیده میشود و این تغییر را آلما در او بهوجود آورده است.
آلما همچنین باعث میشود که کار، دیگر اهمیت و قداست سابق را برای رینولدز نداشته باشد. در صحنهای از فیلم، یک لباس دوخته شده بر تن یک مانکن در گوشهای از اتاق است و آلما روی مبل خوابش برده. رینولدز وارد میشود و بدون توجه به لباس به کنار آلما میرود و با او گرم صحبت میشود. کارگردان در این صحنه رفته رفته لباس دوخته شده را از قاب تصویر خارج میکند تا بیان دارد دیگر مثل قبل رینولدز برای کارش اهمیت قائل نمیشود.
خواهر رینولدز(سیریل) هم به عنوان کسی که در کار به رینولدز یاری میرساند معرفی میشود. او در ابتدای فیلم و قبل از آمدن آلما نزدیکترین فرد به رینولدز است. اما با آمدن آلما قدرت او هم کم میشود. برای مثال دو صحنه در فیلم را مثال میزنیم که مکمل هم هستند و بیان میدارند آلما از قدرت سیریل کم کرده است.
در صحنهای در ابتدای فیلم که آلما تازه به خانه رینولدز آمده، ناگهان درِ اتاق رینولدز را میزند و اجازه وارد شدن میخواهد اما رینولدز میگوید که مشغول کار است. در همین هنگام سیریل غذایی را برای رینولدز به اتاق میبرد و در را دوباره به روی آلما میبندد.
در صحنهای مکمل این صحنه و هنگامیکه رینولدز بیمار است آلما و سیریل در اتاق رینولدز و بالای سر او هستند و سیریل به آلما میگوید : بیا بریم. آلما هم تا دم در با سیریل میرود اما درون اتاق میماند و در را بر روی سیریل میبندد و بالای سر رینولدز بازمیگردد.
فیلم، در کل پر است از این ریزهکاریهایی که کارگردان به دقت به آنها پرداخته و کشف این ریزهکاریها را بر عهده مخاطب گذاشته است.
موسیقی فیلم هم همواره در خدمت داستان باقی میماند و به فضاسازی فیلم بسیار کمک میکند. نکته حیرت آور فیلم این است که موسیقی، تقریبا در همه صحنههای فیلم شنیده میشود و متناسب با فضای صحنهها تغییر میکند.
آنگونه که گفته میشود این فیلم آخرین هنرنمایی دنیل دی لوئیس است و باید گفت این فیلم وداع باشکوهی برای او به حساب می آید. اما از بازی خوب ویکی کریپس بازیگر نقش مقابل دی لوئیس نیز نباید گذشت. او قبل از این فیلم، فیلم مهم دیگری بازی نکرده و این فیلم، مهمترین تجربه بازیگری اوست. او در صحنههایی که با دنیل دی لوئیس بازی کرده کاملا بازی خود را به سطح بازی دنیل دی لوئیس رسانده و مخاطب را متحیر میکند. در خیلی از صحنهها، بازی بازیگران در سکوت صورت گرفته است. یعنی بدون ردو بدل کردن هیچ دیالوگی و تنها با میمیک صورت خود، منظور صحنه را به زیبایی به مخاطب انتقال میدهند و این قدرت بازیگران را میرساند.
فیلم رشته خیال برای علاقه مندان به سینما پر است از درس های کارگردانی و فیلمنامه نویسی و قطعا ارزش دیدن را دارد