جستجو در سایت

1398/07/03 00:00

نه به تکرار!

نه به تکرار!

  

«کلوپ همسران» را می توان در رده ی B-movie های هالیوود قرار داد؛ آن دسته از فیلم هایی که به جهت سرگرمی ساخته می شوند و شاید ارزش هنری چندان بالایی نداشته باشند.
در وانفسایی که بسیاری از کمدی های این روزهای سینمای ایران و حتا جهان به سمت و سوی ابتذال پیش رفته اند و از مباحث مبتذل در جهت خنداندن مخاطب بهره می­ گیرند، آخرین ساخته مهدی صباغ سرشت می­ کوشد تا با حفظ و رعایت چارچوب­ های اخلاقی به همان مبحث همیشگی تقابل میان "زن و مرد" بپردازد.
فیلم شروع خوبی دارد. تقسیم درام به زندگی­ های سه زوج در ابتدای کار علاوه بر ایجاد یک موقعیت کمیک قابل بسط، واجد جذابیت دراماتیک نیز هست و می­ تواند تماشاگر را به تماشای ادامه ­ی فیلم ترغیب کند اما درام در میانه­ ی راه از نفس می ­افتد و فیلمنامه دچار مشکلات جدی می­شود. درواقع فیلمنامه ­ی «کلوپ همسران» در آغاز، بستری را فراهم می­ کند تا درامی قصه ­گو و با قابلیت داستان ­پردازی شکل بگیرد اما فیلمنامه­نویس در تکامل ساختار روایی مورد نظر خود دچار لکنت می­ شود و از بخش گروگان گیری به بعد عملاً دیگر حرفی برای گفتن ندارد!
وقتی درام، در داستان­پردازی و پرداختن به عناصر مهم ساختاری خود حفره ­هایی پیدا می­ کند، سر و کله­ ی بخش ­های بی ­ربط آواز خواندن، حرکات موزون و شوخی­ های بی­ معنا و بی مزه در فیلم پیدا می­ شود و سکانس­های فیلم با موقعیت­های جغرافیایی و تصاویر و نماهای صرفاً خوش ­تصویر پر می­ شوند و درام به بیراهه می­ رود. درواقع کارگردان به­ جای ارائه ­ی منطق روایی متقاعدکننده، دست به حاشیه­ پردازی می زند و همین درگیر ساختن فیلم با زواید، علاوه بر کشدار کردن آن، درام را دچار شلختگی می­ کند.
این دسته از فیلم­ ها عموماً در طرح و پرداخت به شخصیت­ هایشان نیز دچار ناپختگی­ اند. به ­عبارتی فیلمساز تعدادی کاراکتر مسطح و فاقد پردازش را کنار هم قرار می­ دهد تا صرفاً بر همان هدف اصلی خود یعنی داستان­گویی متمرکز باشد اما همین امر منجر به آن شده است که شخصیت­ ها نیز همچون خود فیلم بلاتکلیف باشند، بازیگران در همان نقش­ ای تکراری و کلیشه ­ای همیشگی دیده شوند و تلاش برخی از آن­ها همچون بیژن بنفشه­ خواه یا گوهر خیراندیش نیز برای ارائه­ ی بازی تأثیرگذار به دلیل عدم تطابق با دیگر بخش ­ها بیش از اندازه گلدرشت باشد و درنهایت نیز کمکی به فیلم نکند.
عناصر "گره ­گشایی" و "حل و فصل" که از مهم­ ترین بخش­ های یک درام به­ شمار می ­آیند در این ­دسته از فیلم ­ها معمولاً نادیده گرفته می شوند که «کلوپ همسران» نیز از این مسئله جان به در نبرده است. آن بحران عجیب و غریب و مبالغه ­امیز که حتا در بستر کمدی نیز توجیه چندان منطقی ­ای ندارد به راحتی آب خوردن رفع می­ گردد و همه چیز ختم به خیر می­ شود و فیلمساز برای نجات خود از طرح یک پایان­بندی هوشمندانه، فیلم را با کنسرت یکی از شخصیت­های اصلی – با بازی محمدرضا هدایتی- به پایان می­ رساند تا دل تماشاگر به تماشای فیلمی سرخوشانه با پایانِ شاد خوش باشد؛ غافل از این­که این دسته از کمدی ­ها مدت­هاست به مذاق تماشاگر خوش نمی­ آیند و مخاطب امروزی در پی تماشای فیلم ­هایی فاخر است، حتا اگر کمدی باشند.