گفت و گو با برد پیت به بهانه بازی در بابیلون ساخته دیمین شزل
به گزارش سلام سینما، سال گذشته میلادی برای برد پیت خیلی شلوغ بود؛ او پس از بازی در «قطار گلولهای» (Bullet Train) در فیلم ساندرا بولاک با عنوان «شهر گمشده» (The Lost City) ظاهر شد و در فیلمهای «حرفهای زنانه» (Women Talking) و «به نقل از او» (She Said) -که اولی مورد تحسین عموم منتقدان قرار گرفت- هم تهیهکننده اجرایی بود. دستآخر هم سال ۲۰۲۲ را با نمایش عمومی فیلم «بابیلون» (Babylon) به پایان رساند که شعر جنونآمیز و سه ساعته دیمین شزل در باب هالیوود دهه ۱۹۲۰ است.
این فیلم بلندپروازانه – که بیش از یک دهه در دست تولید قرار داشت، حتی پیش از اکرانش، ۹ نامزدی در جوایز انتخاب منتقدان و ۵ نامزدی در جوایز گلدن گلوب، از جمله در رشته بهترین بازیگر مرد مکمل (برای برد پیت) کسب کرده بود. این بازیگر ۵۹ ساله در این گفتوگو (که حاصل ترکیب ۲ گفتوگو است) از جنبههای متفاوت تولید فیلم «بابیلون» گفته است.
- «بابیلون» چطور به شما پیشنهاد شد؟
برد پیت: من از زمان فیلم ویپلش Whiplash آثار دیمین را دنبال میکنم، وقتی فیلمنامه فیلم بابیلون پیشنهاد شد که ۱۸۰ صفحه بود. گفتم: «شاهکارست؛ اما کدام بخشها کوتاه خواهد شد؟» چون واقعا سخت بود که ۱۲۰ صفحهاش را هم درست کار کرد. دیمین پاسخ داد: «هیچی. هر صفحه یک دقیقه است و من قراره فیلم را روان دربیاورم.» ما درباره «رفقای خوب»، «کازینو» و بعضی از دیگر فیلمهای اسکورسیزی صحبت کردیم؛ و در نهایت، او کارش را طبق میل خودش و بهدرستی انجام داد.
- شما نقش ستارهای را در پایان دوران فیلمسازی صامت بازی میکنید. این شخصیت دچار مالیخولیا است و اندوه خاصی دارد.
متاسفانه این مالیخولیا وجه طبیعی زندگی من هم هست؛ نوعی مالیخولیای موروثی؛ اما نه، فکر میکنم همینطور که داستان پیش میرود خستگی و بیزاری خاصی بهتدریج این شخصیت را به زانو درمیآورد؛ نوعی دلزدگی از دنیا است که من هم بیشک میتوانم تا حدی آن را درک کنم. بیشتر ما در این روزگار میکوشیم همدیگر را تکهپاره کنیم به جای اینکه به هم کمک کنیم. برای همین کمی خسته و درماندهام.
- آخرین باری که شما را دیدم، گفتید رقص جایی در آینده شما خواهد داشت.
من گفتم؟ (میخندد) مطمئنم که شوخی کردم اما رقص بخشی از آینده من شده است یا شاید حال امروز من.
- فقط در سینما یا در سایر زمینهها هم هست؟
فقط در زندگی. اخیرا متوجه این موضوع شدهام که کمی از رقص لذت میبرم.
- «بابیلون» سرشار از انرژی و جنبوجوش است. برای بازی در فیلم باید تمرینهای رقصی را پشت سر گذاشته باشید، اینطور نیست؟
نه، فیلمهای دیمین را دیدهاید؛ ریتم خاصی بر صحنهها حاکم است و او به شیوه خودش نماها را کنار هم قرار میدهد و اطلاعات را به تماشاگر میدهد. همیشه چنین حرکت و جنبشی در آثارش وجود دارد که به نظرم از روزهای فعالیتش به عنوان موسیقیدان میآید و زمانی که درامر موسیقی جاز بود. من هم متوجه شدم که در زندگی به دنبال چنین ریتمی هستم. همه ما نیاز داریم که موسیقی را در زندگی روزمرهمان پیدا کنیم.
- به نظرتان چرا «بابیلون» باید حدود ۳ ساعت زمان داشته باشد؟
فکر میکنم بحثهایی که حول زمان فیلم درمیگیرند بهنوعی گمراهکنندهاند. به نظرم باید پرسید: فیلم جواب داده یا نه؟ میدانم که استودیو میخواست فیلم را کوتاهتر کند و من هم نسخه کوتاهترش را دیدم که برای من طولانیتر احساس میشد! این نسخهای بود که جواب داد. این نسخه، ضرب و ریتمی دارد که به نظرم درست است. به عبارت دیگر، حماسهای گسترده است و شما در آن، همه این شخصیتها را در روزگار انقلابی در صنعت و تاریخ سینما دنبال میکنید.
- اصلا صحنهای از «بابیلون» کم شد؟
نه خیلی… البته نسخهای ۴ساعته هم داشت که به نظرم عجیب نیست. بالاخره صحنههایی باید قربانی میشدند تا فیلم ریتم مناسبی پیدا کند. تدوین یک هنر واقعی است و من این نسخه فیلم را دوست دارم که تام کراس (تدوینگر) و دیمین در نهایت به آن رسیدند (پس از یک نسخه کوتاهتر و یک نسخه بلندتر که ظاهرا هیچکدام به این خوبی نبودند).
- چیزی یا کسی بر شیوه بازی شما در قالب این نقش تاثیر گذاشت؟
خب، بخشی را که شخصیتم به الکل اعتیاد دارد از جرج کلونی الهام گرفتم؛ و بعدش تمام بخشهای خوب را بهطور طبیعی خودم داشتم! (میخندد) از شوخی گذشته، نه. کار عجیبی است بازی کردن نقش کسی که برایتان آشنا است، با اینکه در فضا و محیط دیگری بود. موضوعی که واقعا درباره فیلم ستایش میکنم این است که دیمین نمیخواست یک فیلم تاریخی ثقیل کار کند و در عوض، قصد داشت هالیوود آن زمان را با ایده «غرب وحشی وحشی» ترسیم کند. آن زمان کارهایی سر صحنه میشد که امروز تکاندهندهاند و خبری از آنها نیست.
- با در نظر گرفتن کارنامه و جایگاه شما، بازی در نقش یک ستاره هالیوود قدیم که جایگاه و اعتباری مشابه امروزتان دارد، چه حسوحالی داشت؟
واقعا مرا تکان داد. نهفقط به خاطر یک بازیگر بلکه به این دلیل که توانستم وضعیت و سرنوشت تباری از بازیگران را احساس کنم. احساس کردم بخشی از یک تاریخچه و سرگذشت بودم. شما کار خودتان را میکنید و تاثیر کوچکتان را میگذارید و بعدش کنار میروید و زندگی به جریان خود ادامه میدهد. واقعا متاثر شدم.
- از پایان کار شخصیتتان هم شوکه شدید؟
دیمین بیچاره. ما قرار بود این صحنه را یک سال پیش از زمانی بگیریم که در نهایت آن را فیلمبرداری کردیم. ناگهان شیوع کووید-۱۹ و قرنطینه اتفاق افتاد و من آن سال (و ۶ ماه قبلش) را به صحبت کردن با دیمین درباره این پایان گذراندم!
- همکاری با دیمین شزل چطور بود؟ خاطره ویژهای دارید؟
او بسیار باملاحظه و مهربان است. من واقعا مسحور تماشای او میشدم زمانی که صحنههای فیلم را تنظیم و هماهنگ میکرد؛ و سر صحنه انرژیای وجود داشت که من بهندرت آن را تجربه کردهام. دیمین با «ویپلش» در کانون توجه قرار گرفت. او واقعا چیزی تازه و باطراوت را به فیلمسازی و سینما هدیه کرده است. پس برای من تعجبی ندارد که جوانترین کارگردان برنده تندیس طلایی اسکار است… اشتباه که نمیکنم؟ این تازه چهارمین فیلم اوست (در واقع پنجمین فیلم بلند شزل است که ۵ سال پیش از «ویپلش» فیلم سیاهوسفیدی با عنوان «گای و مدلین روی نیمکت پارک» (Guy and Madeline on a Park Bench) هم ساخته که با تحسین عموم منتقدان غربی روبهرو شد ولی کمتر کسی آن را دیده است).
- وقتی فیلمنامه «تلما و لوییز» را خواندید فکر میکردید چنین تاثیری به جا بگذارد و اینطور ماندگار شود؟
فقط فکر کردم من به درد این نقش میخورم؛ اما آنها چند بازیگر دیگر را هم محک زدند و من همان ابتدا نقش را به دست نیاوردم. حتی جوری شد که گفتم این نقش نصیب من نمیشود و باید بروم دنبال نقشی دیگر. فکر میکنم دفعه سوم بود که موقعیتش پیش آمد و بالاخره به من رسید.
- خودتان هرگز شیفته ستارهها شدهاید؟
در اولین دهههای زندگیام بله. یادم هست زمانی که به اینجا (لسآنجلس) نقل مکان کردم و همان هفته اول به کنسرت فیشبون رفتم، جان کیوسَک را دیدم. اولین باری بود که مرد یا زنی را میدیدم که واقعا در سینما کاری کرده بود. واقعا عجیب بود که با فردی که روی پرده سینما دیده بودم در یک مکان حضور داشتم.
منبع: فیلیموشات | ویمگزین، لین هیرشبِرگ | بازفید، سام کلیل