واکنش منتقدان به فیلم های اوپنهایمر، استروید سیتی و باربی
اختصاصی سلام سینما – روزهای گذشته، روهای آفتابی برای سینمای جهان بوده است. فیلمهایی به نمایش درآمدهاند که سروصدای زیادی به پا کردهاند. کریستوفر نولان و فیلم جدیدش «اوپنهایمر» که نیازی به معرفی ندارد. «باربی» فیلم مهم دیگری از یکی از بااستعدادترین کارگردانان زن نسل جدید یعنی گرتا گرویک است. فیلمی که واکنشهای متفاوتی را برانگیخت و حواشی خاص خودش را هم داشت که در نهایت منجر به ممنوعیت اکران فیلم در برخی کشورها شد.
۱۰ فیلم محبوب گرتا گرویگ | پیشنهاد این کارگردان به تماشاگران
فیلم سوم محصولی به اسلوب فیلمهای هنری اروپا از یکی از کارگردانان مؤلف معاصر یعنی وس اندرسون است. «آستروید سیتی» که اولین نمایشش را در جشنواره کن پشت سر گذاشت و یکی از پربازیگرترین فیلمهای امسال هم محسوب میشود. در این یادداشت واکنش منتقدان به این سه فیلم را مرور کردهایم.
اوپنهایمر
جاناتان دین - ساندی تایمز
«اوپنهایمر» یک فیلم ناطق پرمایه و تنش دار است که اگر یک پاره آن درباره بمب باشد باقی آن درمورد سرنوشت ضلالت بار ماست. تابستان خوبی را برایتان آرزو میکنم! مورفی که عالی بازی کرده؛ اما بازیگران نقشهای مکمل فیلم معرکه هستند: دیمون و داونی جونیور و ارنرایک نقشهای نفسگیری بازی کردهاند. «اوپنهایمر» فیلم جسور و خلاق و پیچیدهای است که تماشاچی را به لرزه میاندازد.
کنت توران، منتقد اسبق در لسآنجلس تایمز
تأثیرگذارترین فیلم کریستوفر نولان است. نبوغ بصری نولان که شاخص است. از رویکرد او به زندگی اوپنهایمر فیلمی درمیآید که باید در سینمای اخیر آمریکا بیسابقه باشد.
مت میتوم - سردبیر توتال فیلم
شخصیتکاوی گرانقدری دارد و بازی کیلین مورفی در نقش شخصیت اصلی آن خارقالعاده است. این درام تاریخی حماسی را نولان ساخته است و حساسیتهای فیلمسازی شاخص خودش را به آن داده است: از کدام وجه آن بگوییم؟ تنش فیلم؟ ساختار آن؟ مقایسه مقیاسهای فیزیکی؟ یا صداسازی حیرتانگیز و تصویرسازیهای خارقالعاده آن؟ حیرتانگیز است!
کای برد - تاریخنگار و دستیار نویسنده رمان «پرومته آمریکایی، پیروزی و تراژدی جی رابرت اوپنهایمر» که نولان فیلم را از آن اقتباس کرده است
در حال حاضر حیرتزده هستم و هنوز از نظر عاطفی از تماشای آن بیرون نیامدهام. این فیلم به نظر من بهعنوان یک دستاورد هنری حیرتانگیز شناخته خواهد شد و من امیدوار هستم که تماشای آن به بحثهای ملی و حتی سراسری دامن بزند تا حرف اوپنهایمر به گوش همگان برسد - اوپنهایمر تلاش داشته تا در مورد مسائل مهمی حرف بزند: درمورد اینکه زندگی در عصر اتم باید چگونه باشد، ما چگونه میتوانیم در کنار بمب زندگی کنیم، مککارتیسم چه بوده؟ وطنپرست بودن چه معنی دارد؟ در جوامعی که در علم و تکنولوژی غرق شدهاند دانشمندان در بیان مشکلات عمومی چه سهمی دارند؟
جورج الوود - پلیلیست
من توقع زیادی نداشتم و اوپنهایمر را هفته پیش دیدم که حیرت کردم. سه ساعت است؛ اما سه ساعت پرمایه اسکورسیزی - گونه که بیست - دقیقه آخر آن ختم تکاندهنده سه خط روایی است (همینجاست که علت نقشآفرینی امیلی بلانت برجسته میشود).
رابی کالین - تلگراف
بعد دیدن فیلم نمیدانستم که باید زبان به دندان بگیرم و اوپنهایمر را اسرارآمیز جلوه بدهم یا از این بگویم که مغزم را زمینگیر کرده است. مثل هسته پلوتونیوم شکافته شده است. سر تیتراژ پایانی داشتم مثل ابر بهار اشک میریختم. دیگر چه بگویم؟
باربی
پری نمیروف - نشریه کولایدر
باربی آن هومرانی نبود که انتظار داشتید؟ یا شاید بگویید که نباید در حق موضوع آن اجحاف داشت. فیلم خوشساخت و جسوری است که صدا و دیدگاه بسیار مؤکدی دارد چنانکه شاید با خود بگویید این فیلم چگونه ساخته شده است؟ من همیشه با دیدن چنین کیفیتی مجذوب یک فیلم میشوم. از داستان آن بگویم که نظرم درباره آن دوپهلو است. فیلم درمورد باربی مارگو رابی و نقشآفرینی او موفق بوده؛ اما از شخصیتهای دیگر داستان صرفنظر کرده است. هرکدامشان نقطه عطفی در داستان دارند و متأسفانه هیچکدام چنان که از قاب تصویر سهم نگرفتهاند.
کتسی استفان - نشریه ورایتی
باربی کمال است. یک ورجه ورجه شوخ و شگفتآور و پرسروصداست که حرف گرتا گرویگ سازنده آن این است که زن - بودن در این بازی به چه معنی است. نقشآفرینی همه عوامل آن درخشان است، بخصوص مارگو رابی و رایان گاسلینگ که انگار خودشان برای همان نقشها آفریده شدهاند.
کارلا رناتا - راتن تومیتوز
او از این نوشته که با دیدن «باربی» گرتا گرویگ به وجد آمده است. او رقصهای این فیلم را بهعنوان لحظات موردعلاقه خودش مثال زده است، بخصوص از آنها تمجید کرده که سیمو لیو هدایتشان را به عهده دارد: باربی گرتا گرویگ را دیدم و باید بگویم به وجد آمدم. طراحی صحنه و لباس و مو و آرایشها همه خارقالعاده بودند. چشمانتظار رقصهای آن بودم و از رقصهای سیمو لیو لذت بردم. خوشی مفرط است که پیچ فمینیستی خودش را دارد.
جیمی جیراک - کامیکبوک
باربی برای او فیلم برگزیده سال است و از منتقدها و رأیدهندگان اسکار خواسته تا نظر خاصی به نقشآفرینی رایان گاسلینگ داشته باشند: تا صفحه توییتر خودم را نبستهام به شما بگویم که باربی در این لحظه برای من فیلم برگزیده سال است. گرتا گرویگ کاری کرد که انتظارات خودم را فراموش کردم. پازیتیو و نگاتیو باربی را به زیبایی موردتوجه قرار داده است. قاطعانه بگویم که رایان گاسلینگ باید نامزد اسکار باشد.
جوزف دکلمایر – اسکرین رنت
باربی گیجم کرده. البته بگویم که گیج خوب... خندهدار و هیجانانگیز و هوشمندانه است. گرتا گرویگ نردهها را نشانکرده و خیال هومران دارد. بازی مارگو رابی عالی است و رایان گاسلینگ و سیمو لیو تفریح ناباند! همه عوامل فیلم درخشاناند.
منتقد دیگری گفته «باربی یک دستاورد سینمایی است. کار گرویگ استادانه است و فیلمی ساخته که زیبا، تأثیرگذار، زیرکانه و خندهدار است.» نظر این منتقد را حرف یکی از بینندگان فیلم تأیید میکند که میگوید تماشای باربی تجربه پالایشبخشی بود. درباره صنعتیسازی هنر و شمایلنگاری است که عواطف را بهجای فردیت برجسته میکنند. گرتا این قضیه را بهصورت شوخ و شادیآوری بیان کرده است. سر یک صحنه از خنگ بازیهای گاسلینگ قهقهه میزدم و سر صحنه بعدی داشتم گریه میکردم. شاهکار است.
استروید سیتی
مارک کرموند - گاردین
فیلم آخر کارگردان مخمل پوش شاید یادآور دوران طلایی آکتورز استودیو (و جیمز دین و مرلین مونرو و غیره) باشد؛ اما اندرسونی - بودن آن از هر چیز دیگری برجستهتر است؛ یک متا - پازل به سبک ساعتهای سوییسی است: داستانهای درهمآمیخته، با گوشههای شبه - اسپیلبرگی و نوستالژیک - نما که بازیگران آن مثل مانکنهای متحرک بازی میکنند. تقلید مینیاتوری زندگی است و بدون شک طرفدارهای وس اندرسون از زیباشناسی بصری آن حیرت میکنند هرچند که من به شخصه بین حیرت و کنجکاوی و آزار خالی سرگردان بودم. اسامی گنده میآیند و میروند (ویلیام دفوئه، جف گلدبلوم، مارگو رابی و جارویس کاکری که تختهشویی میکند) اما آنجا که آهنگ ایندین لاو کال اسلیم ویتمن پخش میشود من پیش خودم گفتم صد رحمت به آشفتگی مارس اتکز تیم برتون. همخوانی بازیگرها که میگن «اگه خوابت نبره نمیشه بیدار شی»! البته استروید سیتی تماشاگرانی دارد که این صحنهها را جور دیگری ببینند.
منولا دارگیس - نیویورک تایمز
دنیای تصادفی وس اندرسون ایدهای فرحبخش است؛ چون ظاهر فیلمهای او چنان است که انگار از دنیا فاصله دارند اگرچه پر خشم و شکست و رؤیاهای نقطهنقطه و سلاحهای هستهای است. کارهای او شاید به این دلیل بهیادماندنی و تأثیرگذار باشند که فیلمسازی او نمودی از سرگردانی او در پیچیدگیهای جهان است. آگی طاسی روی سر خودش را به میج نشان میدهد که جای ترکش دوران جنگ است. یادگار وحشتی است که به چشم خودش دیده است. علامت دردش است؛ اما دعوتی است بهسوی همدلی - دعوتی از شخصیتهای داستان و دعوت از ما.
کایل اسمیت - والاستریت ژورنال
وس اندرسن تماشاگرش را با شیرینیهای بصری خفه میکند و این میشود که قصهگوییهایش شیرینکاری به نظر میآیند. شک ندارم که وس اندرسون میتواند فیلم بهغایت سرگرمکنندهای بسازد که موضوع آن فرم ۱۰۴۰ اداره خدمات درآمد داخلی است یا فیلمی درباره تاریخ اینرسی. تماشاگر باید به بازی با مفاهیم گوناگون راضی باشد و نباید انتظار داشته باشد که آقای اندرسون روایت منسجمی بسازد یا اینکه بخواهد بینش خاصی از آمریکا به دست بیاورد.
ریچارد برودی - نیویورکر
تصور فیلم کامل مضحک است؛ اما بعضی فیلمها هستند که سنتز ایدئالی از مجموعه کارهای یک فیلمساز میسازند. «استروید سیتی»، فیلم آخر وس اندرسون یکی از چنین فیلمهاییست.