نگاه منتقدان به فیلم گلس/Glass
اختصاصی سلام سینما-کارگردان هندی «ام. نایت شیامالان» که در سن 29 سالگی فیلم «حس ششم» او نامزد 2 جایزه اسکار شد و همچنین فیلم های موفقی چون «بانویی در آب» و «نشانه ها» را در کارنامه اش دارد؛ این بار در اثر جدیدش، «گلس»، شخصیت های 2 فیلم «شکست ناپذیر» و «شکاف» را در کنار هم قرار داده است.
در خلاصه داستان آمده: مامور امنیتی «دیوید دان» از نیروی ماورایی خود استفاده می کند تا «کوین واندل کرمپ» که دچار اختلال چند شخصیتی است و 24 شخصیت دارد را دستگیر کند.
این فیلم که قرار بود ادامه ای بر 2 فیلم نام برده باشد و بسیاری از طرفداران منتظر دیدنش بودند؛ فیلم موفقی از آب در نیامد و نتوانست آن طور که باید نظر مخاطبان و منتقدان را جلب کند.
امتیاز مردمی | امتیاز منتقدان | |
سلام سینما | 4.8 | |
IMDb | 6.8 | - |
Metacritic | 6.7 | 4.2 |
Rotten tomatoes | 7.6 | 5.1 |
چند نقد کوتاه از فیلم سینمایی «گلس» (Glass) را مرور می کنیم:
نقش آفرینیهای مشترک سه بازیگر نقش اصلی یعنی جیمز مک آووی، بروس ویلیس و ساموئل ال جکسون، به شکل ناامیدکنندهای درست عمل نمیکند. «تسلیم ناپذیر» گرهی داستانی هوشمندانهای را برای یک ژانر ابرقهرمانی در حال توسعه ارائه داده بود. «جدا شدن» یک شکست در ژانر وحشت بود. «گلس» نیز جایی بین همین دو، جای دارد. «گلس» تلاشی آشکار از سوی شیامالان برای شکار لحظه و برگرداندن کاراکترهای محبوب است که از عدم وجود یک داستان تاثیرگذار آسیب دیده و به ایدههای نیمه تمام قناعت کرده است. این فیلم قابل دیدن است و همچنین دارای یک جمع بندی دقیق برای پایان داستان این سه کاراکتر در این دنیاست. (متن کامل این نقد)
فیلم «گلس» اثری است که بیشتر از این که یک اثر هیجان انگیز صاف و ساده باشد، همانند یک سخنرانی تند جنجالی و بحث برانگیز عمل می کند. با این حال، در این یک مورد، من نحوه ی کارگردانی و نفوذ بسیار زیادی را که «ام. نایت شیامالان» روی اثر خود داشت، تحسین می کنم. او همچنین به عنوان یک نویسنده هم بسیار خوب عمل کرد. وقتی کارگردان نمای دوربین را از آن کلوزآپ ها خارج می کند، شاهد اکشنی فوق العاده هستیم. بین سکانس های عالی «گلس» ، سکانس های ضعیفتر هم وجود دارند، اما هر برخورد بین دیوید دان و هیولا فوق العاده و تحسین برانگیز است. این قضیه به این دلیل نیست که چنین سکانس هایی منحصر به فرد هستند؛ بالاخره امروزه در خیلی از فیلم های ابرقهرمانی شاهد این صحنه ها هستیم.
بله، خیلی راحت می توان توسط دنیایی که «ام. نایت شیامالان» خلق کرده، تحت تاثیر قرار گرفت. با این حال، اگر حداقل این قسمت آخر باعث می شد که ما چیز جدید و متفاوتی علاوه بر تحت تاثیر قرار گرفتن هم احساس کنیم، خیلی عالی می شد. در پایان میتوان گفت که فیلم «گلس»، بیشتر از آن چیزی که باید پر باشد، خالی است و به عبارتی نقاط ضعف آن، بسیار بیشتر از نقاط قوت آن است. پیش بینی می کنم پایان این فیلم خیلی ها را عصبانی خواهد کرد. در زمان تماشای فیلم، حتی بخشی از آن من را هم عصبانی کرد. اما به شخصه آن را تحسین می کنم. در دنیایی پر از فیلم های کامیک بوکی، شجاعانه ترین کاری که یک فیلمساز می تواند بکند این است که اصرار کند تفاوت کمی بین انسانیت و ابرانسانیت وجود دارد.
در «گلس» نویسنده-کارگردان یعنی ام.نایت شیامالان با انگیزه ی زیادی در تلاش است تا اثر خود را کامل کند ، به شکلی که این انگیزه را در اولین اثر او یعنی «حس ششم» شاهد نبودیم. «گلس» به عنوان فیلم پایان دهنده ی یک سه گانه، ترکیبی از همه چیز است؛ نشانه های روایی استانداردی که راضی کننده بودند را دارد در حالی که به سختی تلاش می کند( و موفق نمی شود) تا بینندگان را با توجه به چیزهایی که شیامالان قبلا نشان داده بود راضی کند آن هم در زمانی که «کامیک بوک ها» در اوج هستند. برای داستانی که نامش را از یکی از کاراکترهای فیلم وام گرفته (شخصیت ساموئل ال.جکسون) انتظار می رود که زمان بیشتری در اختیار آن کاراکتر قرار داده شود اما «گلس» در تلاش است تا میانه روی خود را حفظ کند.