جستجو در سایت

1404/05/01 18:07

وقتی هوش مصنوعی جایگزین نویسندگان پشت‌پرده هالیوود می‌شود

وقتی هوش مصنوعی جایگزین نویسندگان پشت‌پرده هالیوود می‌شود
از دوران لیست سیاه مک‌کارتی تا ظهور هوش مصنوعی، هالیوود همیشه پشت‌صحنه‌ای پنهان از نویسندگان، کارگردانان و هنرمندان گمنام داشته است. امروز اما نسل تازه‌ای از «دستیاران نامرئی» به نام هوش مصنوعی، نه فقط کار نوشتن و بازنویسی را انجام می‌دهد بلکه سایه ناپیدای تازه‌ای بر نقش‌آفرینان اصلی هنر سینما افکنده است.

ترجمه اختصاصی سلام سینما - نگار رعنایی: در سال ۱۹۵۳، فیلم «تعطیلات رومی» (Roman Holiday) جایزه بهترین فیلمنامه را دریافت کرد و جایزه به ایان مک‌للان هانتر تعلق گرفت. اما نویسنده واقعی آن، دالتون ترامبو، که در فهرست سیاه قرار داشت و نامرئی بود، سال‌ها طول کشید تا آکادمی نامش را به فیلمی که در تبعید نوشته بود، نسبت دهد.

این تنها یک مورد خاص نبود.

در سال ۱۹۳۹، فیلم «جادوگر شهر اُز» (The Wizard of Oz) با نام ویکتور فلمینگ به عنوان کارگردان روی تیتراژ آمد، اما حداقل دو کارگردان دیگر، جورج کیوکر و کینگ ویدور، لحن و ظاهر فیلم را شکل داده بودند. آنها یا جابجا، اخراج و یا در سیستم استودیویی جذب شدند. اثر انگشتشان بر اثر کار بود اما نامی از آنها برده نشد.

فیلم «ارواح خبیثه» (Poltergeist) (۱۹۸۲) به طور گسترده‌ای به توبی هوپر نسبت داده شده است، اما هر کسی که در آن کار کرده باشد، نام دیگری را می‌شنود: استیون اسپیلبرگ. نفوذ بدون اعتبارش بر تصمیمات هنری و تدوینی فیلم تا حدی بود که مرز بین نظارت و خلاقیت به کلی محو شد.

به عبارت دیگر، هالیوود همیشه بر پایه کارهای نامرئی بنا شده است. پرده سینما شاید نبوغ فردی را نشان دهد، اما پشت هر خالق، جمعی از همکاران، مشاوران، تعمیرکاران و ارواح هستند. نویسندگانی که هیچ‌گاه حق بازنویسی نگرفتند. تدوین‌گرانی که بخش دوم معیوب داستان را نجات دادند. طراحانی که با ایده‌های خلاقانه، طرح اولیه را به اوج رساندند.

سینما یک هنر جمعی است. همیشه بوده است. اما افسانه نبوغ تنها، صدای واحد و دیدگاه واحد، بهتر می‌فروشد. این داستان کار  کارگردان را راحت و روند رقابت در جوایز را ساده می‌کند و داستانی است که صنعت درباره خود می‌گوید.

و حالا این داستان شخصیت جدیدی پیدا کرده است. نه نویسنده‌ای مخفی، نه نویسنده‌ای در لیست سیاه. بلکه چیزی حتی خاموش‌تر:
هوش مصنوعی.

در نگاه اول، این شریک خلاق ایده‌آل به نظر می‌رسد. نه ناهار می‌خورد، نه یادداشت می‌گیرد، نه طلب اعتبار می‌کند. می‌تواند در کمتر از یک دقیقه سه خط داستانی تولید کند یا پیش از صبحانه طرح کلی را آماده کند. برای مدیران خسته و تیم‌های توسعه کوچک، هوش مصنوعی وعده کارآمدی می‌دهد. اما برای خالقان، هشداری نگران‌کننده است.

نویسندگان، تهیه‌کنندگان و کارگردانان در آمریکا و بریتانیا تغییر را می‌بینند. کسانی که با آنها کار می‌کنم می‌گویند که مواد تولیدشده توسط ماشینT توصیف شخصیت‌ها، پیش‌نویس‌ها، طرح‌های اولیه، به آنها تحویل داده و از آنها خواسته می‌شود که آن را به چیزی قابل استفاده تبدیل کنند. یکی از مشتریانم، تهیه‌کننده ارشدی با چند اثر موفق جهانی، اخیراً از او خواسته شده تا یک قسمت اولیه تولیدشده توسط چت‌جی‌پی‌تی را بازنویسی کند. شرایط صریح بود: بدون اعتبار، بدون اطلاع‌رسانی. فقط اصلاح و سپس بازگشت به سایه‌ها.

در دوران مک‌کارتی، کل تولیدات با نام‌های مستعار و نمایندگان انجام می‌شد تا فیلمنامه‌های نویسندگان لیست سیاه‌شده به پرده برود. استودیوها می‌دانستند، نمایندگان می‌دانستند، همه می‌دانستند. و با این دروغ موافقت کردند چون محصول را ممکن می‌کرد. این انکار در قالب یک روند قابل قبول بود.

امروز، محرک نامرئی بودن، ایدئولوژی سیاسی نیست، بلکه راحتی است. ابزارهای تولیدی به استودیوها اجازه می‌دهند که تعداد افراد دخیل را کمتر جلوه دهند. نام‌های کمتری برای اعتبار، حق امتیاز کمتر برای پرداخت. دستیار تبدیل به آخرین اصلاح‌کننده می‌شود، طراح تبدیل به اپراتور دستور می‌شود، نویسنده فقط کسی است که کمک‌حال است.

پلتفرم‌های استریم هم این روند کاهش دیده‌شدن را تسریع کرده‌اند. به نام تجربه کاربری، دنباله‌های عنوان کوتاه شده، اسکرول اعتبار حذف شده و اطلاعات تولید پشت منوهایی پنهان شده‌اند که هیچ بیننده معمولی هرگز نخواهد دید. در بسیاری از موارد، مخاطب هرگز نمی‌فهمد چه کسی چه کاری انجام داده و این به تدریج هدف اصلی به نظر می‌رسد.

این ترس از فناوری نیست، بلکه حافظه است. اعتبار چگونه تاریخ را ثبت می‌کند؟ چه کسی اثر را لمس کرده، چه کسی داستان را شکل داده است؟ وقتی نام‌ها پاک شوند، اثر، ریشه و اصالت خود را از دست می‌دهد. مرز بین انسان و ماشین کم‌کم محو می‌شود. نه چون ماشین خیلی هوشمند است، بلکه چون ما به افراد اشاره نمی‌کنیم.

کریستوفر نولان فیلم «اوپنهایمر» (Oppenheimer) را تقریباً بدون حتی یک پیکسل هوش مصنوعی ساخت. این شاید به نظر لجاجت بیاید، یا یادآوری باشد. مالکیت واقعی هنوز وجود دارد. اما نیازمند تلاش است. هزینه بیشتری دارد و بدون اصطکاک نیست.

صنعت به شما خواهد گفت که هوش مصنوعی فقط یک ابزار است. یک میان‌بر. یک دفتر طراحی. یک کمک‌کار. اما ابزارها برای اعتبار تقاضا نمی‌کنند. ابزارها حق امتیاز نمی‌گیرند. ابزارها وقتی اثرشان سو استفاده شود، اعتراض نمی‌کنند. مردم این کار را می‌کنند.

و اگر این مردم جایگزین، به سایه‌ها رانده یا به آرامی حذف شوند، ما شاهد تحول نیستیم، بلکه شاهد محو شدن هستیم.

استودیوها همیشه راه ساده‌سازی اعتبار را بلد بوده‌اند. حالا هوش مصنوعی به آنها اجازه می‌دهد این کار را در مقیاس بزرگ انجام دهند. بدون مذاکره. بدون نام. بدون هزینه.

این همکاری نیست. این محو شدن است که در قالب کارآمدی پنهان شده است.

اگر اجازه دهیم این دروغ بی‌چالش باقی بماند، اگر از خود نپرسیم واقعاً چه کسی چه چیزی را ساخته، فقط نیروی کار را از دست نمی‌دهیم. بلکه ریشه‌ها، پاسخگویی و روح اثر را از دست می‌دهیم.

 

نویسنده: رمی بلامنفلد از هالیوود ریپورتر

اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image