جستجو در سایت

1404/04/23 10:53

نقد فیلم او را برگردانید؛ روایتی دایره‌ای حول مفهوم خانواده و فقدان

نقد فیلم او را برگردانید؛ روایتی دایره‌ای حول مفهوم خانواده و فقدان
«او را برگردانید» تجربه‌ای جالب توجه و ارزشمند در بازنمایی ترس مدرن است اما در نهایت از رساندن این ترس به کمال و غایت آن بازمی‌ماند.

اختصاصی سلام سینما - مهران صفرخانی: اگرچه برادران فیلیپو هنوز در ابتدای مسیر فیلمسازی خود هستند، اما با اتکا به همین دو فیلم بلندی که تاکنون ساخته‌اند می‌توان به روشنی دریافت که سینمای آن‌ها مملو از ارجاعات متعدد به فیلم‌های تاریخ سینما است. آن‌ها که در فیلم نخست خود «با من حرف بزن» به خوبی نشان دادند تا چه حد در کلاژ سینمایی چیره‌دست هستند، در تازه‌ترین فیلمشان «او را برگردانید»، مفهوم خانواده و فقدان را بیش از هر فیلم دیگری از سینمای سال‌های اخیر آری استر الهام گرفته‌اند، در پرداخت به مراسم آیینی فیلم، وام‌دار فیلم‌هایی چون «ساسپیریا»ی داریو آرجنتو و «موروثی» و «میدسامار» آری آستر هستند، رد کردن خطوط قرمز در خشونت علیه کودکان و نوجوانان را به مدد وجود قسمت آخر مجموعه فیلم‌های ظهور مرده شیطانی میسر کرده‌اند و مفهوم زنده کردن یا زنده شدن مردگان را از «کرونوس» گیرمو دل‌تورو، «قبرستان حیوانات خانگی» مری لمبرت و «حالا نگاه نکن» نیکلاس روگ وارد فیلمشان کرده‌اند.

فیلم از منظر زیرژانر تسخیر- تسخیر جسم موجودی معصوم توسط شیطان- بیش از هر فیلم دیگری به «جن‌گیر» ویلیام فردکین و جن‌گیر‌های بعدی وفادار است و البته در اینجا نیز ردپای مجموعه فیلم‌های «ظهور مرده شیطانی» و فیلم «موروثی» آری استر به وضوح مشاهده می‌شود. سازندگان «او را برگردانید» همچنین به مانند فیلم اولشان رگه‌هایی از بادی هارور را نیز در فیلم تازه خود احضار کرده‌اند؛ البته به دفعات بیشتر و بسیار پررنگ‌تر از فیلم اول آن‌ها. این رگه‌ها هم به مجموعه فیلم‌های «جن‌گیر» و «ظهور مرده شیطانی» ارجاع دارد و هم تا حد زیادی وام‌دار فیلم‌های جان کارپنتر نظیر موجود هستند و اشاراتی نیز به فیلم‌های استاد این ژانر بعنی دیوید کراننبرگ دارند. البته فیلیپوها برخلاف نمونه‌های مورد الهامشان، بادی هارور را نه در بستری علمی تخیلی بلکه شبیه به بادی هارورهای ژولیا دوکورنو در یک دهه اخیر چون «خام» و «تیتان»، در ساحتی استعاری و این بار برای وصف روان زخم خانوادگی، مناسک آئینی سوگ و تلاش ناکام برای انکار مرگ بازآفرینی می‌کنند. در کنار این‌ ارجاعات، برادران فیلیپو در فیلم جدیدشان هیچکاک را نیز از یاد نبرده‌اند و ایده‌هایی را از «روانی» و «سرگیجه» وارد پیرنگ اصلی فیلم خود کرده‌اند؛ ایده نگه داشتن جسد دختر در خانه از فیلم «روانی» و تلاش‌های زن برای هرچه شبیه‌تر کردن دختر فیلم به دختر از دست رفته‌اش از فیلم «سرگیجه».


بیشتر بخوانید:

نقد فیلم ترسناک او را برگردان که تماشای آن کار هر کسی نیست | مقابل شیطان واقعی زانو بزنید!


آن‌ها در ارجاع به آثار شاخص به سینما بسنده نکرده‌اند و پای ارجاعاتشان را به ساحت ادبیات نیز کشانده‌اند؛ از ارجاع به «فرانکنشتاین مری شلی» و «دراکولای برام استوکر» که بگذریم، خانه فیلم و صاحب آن حکم خانه اسرارآمیز هانسل و گرتل و جادوگر صاحبخانه آن را دارند. اما آیا صرف ارجاع به آثار شاخص سینما و ادبیات در یک فیلم، آن فیلم را می‌توان یک اثر موفق و منسجم از منظر ساختار و مضمون به حساب آورد؟ در او را برگردانید بر خلاف با من حرف بزن  این مهم رخ نداده است و کلاژ فیلیپوها این بار به محصول منسجمی از منظر ساختار و مضمون منتج نشده است.

در این فیلم، نقطه‌ی آغاز و محرک رویدادها به مانند با من حرف بزن کماکان فقدان یکی از اعضای خانواده است. اگر در «با من حرف بزن»، این شخص غایب مادری بود که غیابش شکاف درونی شخصیت اصلی را رقم می‌زد، در «او را برگردانید»، با مادری در مرز جنون و آستانه فروپاشی روانی طرف هستیم که نمی‌تواند از دختر از دست رفته‌اش دل بکند. اگر در فیلم اول، این فقدان خود را در بحران هویتی نوجوان و شکاف میان نسل‌ها نشان می‌داد، در فیلم دوم با فرافکنی وحشتناک غم مادرانه مواجهیم؛ مادری که در تقابل با مرگ، دچار توهم قدرت بازگرداندن زندگی می‌شود. اگر در «با من حرف بزن»، دوربین و ضرب‌آهنگ سکانس‌ها تماشاگر را با خود می‌کشید، در «او را برگردانید» بیشتر با نوعی سکون، چسبندگی و فضای خفه‌کننده مواجه‌ایم. برادران فیلیپو در اینجا بیش از آن‌که روایت‌پردازانی پرهیجان باشند، به طراحان یک آیین بصری شبیه‌اند؛ آئینی که در آن فقدان، خشونت و توهم به‌طور مداوم بازتولید می‌شوند، تا جایی که حتی شخصیت‌ها نیز نمی‌دانند در کدام نقطه از دایره ایستاده‌اند. ساختاری که این پیرنگ در بستر آن روایت شده است به مانند «با من حرف بزن» از یک الگوی دایره‌ای پیروی می‌کند. این الگو در «با من حرف بزن» که بیشتر مربوط به حوزه روایت بود و در طول فیلم با حرکت روی محیط یک دایره شخصیت را در موقعیت‌های متفاوتی نسبت به اتفاقی که در حال رخ دادن بود مشاهده می‌کردیم. در «او را برگردانید» اما بیشتر در ساحت مسئله فلسفی فیلم است و از طریق ایده‌های بصری فیلم و بهره گیری از موتیف‌های بصری به مخاطب عرضه می‌شود؛ آیین‌های تسخیر، حلقه‌های بسته، آب جاری در دوش حمام، حتی چرخش‌های ظریف دوربین و نماهای متعددی که در آن‌ها موتیف‌های دایره‌ای را به وضوح می‌بینیم مثلا نمای ورود خواهر و برادر به خانه شیطانی را از داخل قابی دایره‌ای نظاره می‌کنیم. همه این‌ها در فیلم سعی دارند به تکراری ناخوشایند اشاره کنند. تکراری که در آن شخصیت‌ها تا کنار آمدن با غم ناشی از فقدان و پذیرش مرگ، از رسیدن به رستگاری محروم و به تعلیق و توقف در زمان محکوم‌اند. سایه این فضای برزخی و ساختار دایره‌ای تا لحظات پایانی فیلم بر سر شخصیت‌ها حفظ می‌شود اما در سکانس‌های پایانی، فیلمسازان مسیر پایان خوش را در پیش می‌گیرند و امکان خروج به شخصیت‌ها از برزخ دایره‌ای فیلم را می‌دهند. این پایان روشن و امیدبخش اگرچه بر پذیرش مرگ دختر توسط مادر و امکان گشایش برای دیگر شخصیت‌ها دلالت دارد اما بر خلاف وعده جهان برزخی و تاریکی است که فیلم از ابتدا به ما وعده داده است.

طبق آنچه گفته شد فیلم «او را برگردانید»، دومین اثر بلند برادران فیلیپو، پس از موفقیت غافلگیرکننده فیلم نخستشان «با من حرف بزن»، تجربه‌ای پیچیده‌تر و پخته‌تر از جهان ذهنی مبتنی بر وحشت آن‌هاست. اگر فیلم اول دو برادر همچون قطعه‌ای موسیقایی دقیق و خوش‌ریتم به جلو می‌رفت، فیلم دوم به‌مثابه قطعه‌ای چندلایه و چندصدا است که به‌جای ضرب‌آهنگ تند، بر ساختار دایره‌ای، تکرار بصری، و مناسک و آئین‌ها تمرکز می‌کند. با این حال، در دل این پیچیدگی ساختاری، همچنان تمرکز روایت بر دو مفهوم فقدان و خانواده است؛ مفاهیمی بنیادین که مقوله ترس را شخصی، درد را ملموس، و جهان فیلم را به تجربه‌ای احساسی و روان‌فرسا بدل می‌کنند. همه این‌ها تلاش دارد مخاطب را از ابتدا تا انتها در برزخی نگه دارد و در پایان راه خروج از این برزخ را به او نشان دهد. فیلم شاید در بازنمایی ترس مدرن تا حد زیادی موفق عمل کرده باشد اما با قرار دادن راه گشایش و رستگاری کامل برای شخصیت‌ها در پایان فیلم و به اتمام رساندن قصه با تمام شدن روایت، عملا این تجربه سینمایی را از مسیر رسیدن به کمال دور کرده و امکان ادامه پیدا کردن فیلم در ذهن مخاطب را از او سلب می‌کند. اگر قرار است در پایان چنین روایتی شخصیت‌ها به رستگاری برسند، این رستگاری باید از جنس رستگاری پایان «میدسامار» آری استر باشد یا جادوگر رابرت اگرز؛ رستگاری و زنده ماندن از طریق تبدیل شدن به بخشی از جبهه شر و شیطانی فیلم.

یا اگر گشایشی در کار هست به مانند پایان‌بندی فیلم تعقیب می‌کند و سکانس قدم زدن دختر و پسر دست در دست هم در خیابان عمل کند و همچنان حضور نیروی شیطانی یا سایه‌اش را بر سر شخصیت‌ها حفظ کند. یا حتی شکلی تاریک‌تر از پایان‌بندی که تاریک و شرور برایان برتینو آن را در پیش می‌گیرد. شخصیت‌ها همه تلاششان را برای غلبه بر اهریمن فیلم انجام می‌دهند اما در نهایت از نفس می‌افتند و توسط این اهریمن قدرتمند بلعیده می‌شوند. «او را برگردانید» تجربه‌ای جالب توجه و ارزشمند در بازنمایی ترس مدرن است اما در نهایت از رساندن این ترس به کمال و غایت آن بازمی‌ماند.


اخبار مرتبط
ارسال دیدگاه
captcha image: enter the code displayed in the image