زنان فیلم ساز؛ روایتگر تحول در سینمای ایران

نقش زنان فیلمساز در بازتعریف سینمای ایران موضوعی است که در دهههای اخیر به یکی از مباحث کلیدی در مطالعات سینمایی و جامعهشناسی هنر تبدیل شده است. سینمای ایران، بهعنوان یکی از برجستهترین جریانهای سینمایی در منطقه و جهان، از بدو پیدایش تا امروز تحولات بسیاری را تجربه کرده است. این تحولات نهتنها در فرم و محتوای آثار، بلکه در حضور و تأثیرگذاری گروههای مختلف اجتماعی، بهویژه زنان، در فرآیند تولید فیلم مشهود است. زنان فیلمساز ایرانی با وجود محدودیتهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، توانستهاند نقش مهمی در بازتعریف هویت سینمای ایران ایفا کنند و با ارائه دیدگاههای نو، به غنای این هنر بیفزایند.
سینمای ایران از زمان ورود خود در اواخر دوره قاجار تا به امروز، مسیری پر فراز و نشیب را طی کرده است. در سالهای پیش از انقلاب اسلامی (تا سال ۱۳۵۷)، حضور زنان در سینمای ایران عمدتاً به بازیگری و نقشهای حاشیهای محدود بود. طبق پژوهشهای انجامشده، در دوره پیش از انقلاب، از مجموع ۷۳۵ فیلم تولیدشده، تنها ۲۸۲۹ مورد همکاری زنان در بخشهای مختلف سینمایی ثبت شده که ۲۴۶۶ مورد آن به بازیگری و ۲۶۳ مورد به موسیقی مربوط میشد. در این دوره، نقشهای زنان در پشت دوربین، مانند کارگردانی یا نویسندگی، بسیار محدود بود. کبری امین سعیدی، معروف به شهرزاد، یکی از معدود زنان فیلمسازی بود که در سال ۱۳۵۶ فیلم «مریم و مانی» را ساخت. این فیلم، که قهرمان داستان، نویسنده و کارگردان آن زن بودند، نمونهای نادر از حضور فعال زنان در سینمای پیش از انقلاب بود. با این حال، این فیلم توقیف شد و تنها در سال ۱۳۵۹ بهصورت محدود اکران گردید. این محدودیتها نشاندهنده فضای غالب مردسالارانهای بود که فرصتهای اندکی برای زنان در حوزههای خلاقانه سینما فراهم میکرد.
پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، سینمای ایران دستخوش تغییرات اساسی شد. سیاستهای فرهنگی جدید، همراه با محدودیتهای اجتماعی و سیاسی، حضور زنان در سینما را تحت تأثیر قرار داد. در دوره دفاع مقدس (دهه ۱۳۶۰)، تعداد فیلمهای تولیدشده کاهش یافت، اما زنان در برخی جایگاههای کلیدی مانند کارگردانی و تولید فیلم حضوری پررنگتر پیدا کردند. با این حال، در بخشهایی مانند بازیگری و موسیقی، مشارکت زنان به دلیل محدودیتهای فرهنگی و شرعی کاهش چشمگیری داشت. در این دوره، نقش زنان در فیلمها اغلب بهعنوان شخصیتهای فرعی، مانند همسر یا مادر قهرمان، تعریف میشد و کمتر فیلمی با محوریت زنان ساخته میشد. با این وجود، استثناهایی مانند فیلمهای «پاییزان» و «گلهای داوودی» نشاندهنده تلاشهایی برای برجسته کردن حضور زنان بودند.
در دهه ۱۳۷۰ و با آغاز دوره سازندگی، سینمای ایران شاهد افزایش مشارکت زنان در حوزههای مختلف بود. این دوره با حضور کارگردانان زنی مانند رخشان بنیاعتماد، پوران درخشنده و تهمینه میلانی همراه بود که نهتنها بهعنوان فیلمساز، بلکه بهعنوان صداهایی تأثیرگذار در بازنمایی مسائل زنان در جامعه ایرانی شناخته شدند. رخشان بنیاعتماد، یکی از برجستهترین فیلمسازان زن ایرانی، با فیلمهایی مانند «نرگس» (۱۳۷۰) و «روسری آبی» (۱۳۷۳) به مسائل اجتماعی زنان، از جمله فقر، نابرابری جنسیتی و چالشهای خانوادگی، پرداخت. این فیلمها با تمرکز بر شخصیتهای زن قوی و پیچیده، نقش مهمی در تغییر نگاه سنتی به زنان در سینمای ایران ایفا کردند. بنیاعتماد با استفاده از رویکردی مستندگونه، واقعیتهای اجتماعی را با ظرافت به تصویر کشید و به یکی از پیشگامان سینمای زنمحور تبدیل شد.
تهمینه میلانی نیز با فیلمهایی مانند «دو زن» (۱۳۷۷) و «نیمه پنهان» (۱۳۷۹) به مسائل زنان در جامعهای سنتی و در حال گذار پرداخت. او با جسارت به موضوعاتی مانند خشونت خانگی، محدودیتهای اجتماعی و تلاش زنان برای خودمختاری پرداخت و از این طریق، گفتمان جدیدی را در سینمای ایران گشود. این آثار، که اغلب با واکنشهای مثبت و منفی در داخل کشور مواجه شدند، نشاندهنده شجاعت زنان فیلمساز در به چالش کشیدن ساختارهای سنتی بودند. پوران درخشنده نیز با فیلمهایی مانند «پرنده کوچک خوشبختی» (۱۳۶۶) و «هیس! دخترها فریاد نمیزنند» (۱۳۹۲) به مسائل حساس اجتماعی مانند معلولیت، کودکآزاری و نابرابری جنسیتی پرداخت و نقش مهمی در جلب توجه عمومی به این موضوعات ایفا کرد.
دهه ۱۳۸۰ و دوره اصلاحات شاهد افزایش حضور زنان در پشت دوربین بود. طبق پژوهشها، در این دوره، مشارکت زنان در بخشهای مختلف سینما، بهجز بازیگری، افزایش یافت. این افزایش بهویژه در حوزههای نویسندگی و کارگردانی قابلتوجه بود. فیلمسازانی مانند سمیرا مخملباف با فیلم «سیب» (۱۳۷۶) و «تخته سیاه» (۱۳۷۸) نهتنها در ایران، بلکه در سطح بینالمللی نیز موفقیتهای چشمگیری کسب کردند. مخملباف با دریافت جایزه هیئت داوران کن در سال ۲۰۰۰، نشان داد که زنان فیلمساز ایرانی میتوانند در بالاترین سطوح جهانی رقابت کنند. این موفقیتها نهتنها جایگاه زنان در سینمای ایران را ارتقا داد، بلکه به بازتعریف سینمای ایران بهعنوان سینمایی پویا و متنوع کمک کرد.
یکی از ویژگیهای برجسته حضور زنان فیلمساز در سینمای ایران، توانایی آنها در بازنمایی تجربههای زیسته زنان در جامعهای با محدودیتهای فرهنگی و اجتماعی است. برخلاف کارگردانان مرد که اغلب زنان را در قالب کلیشههای سنتی مانند مادر فداکار یا همسر وفادار به تصویر میکشیدند، زنان فیلمساز با ارائه شخصیتهای چندلایه و واقعی، به بازتعریف نقش زنان در سینما پرداختند. برای مثال، در فیلم «نرگس» ساخته رخشان بنیاعتماد، دو شخصیت زن با بازی عاطفه رضوی و فریماه فرجامی، نهتنها در مرکز داستان قرار دارند، بلکه با پیچیدگیهای احساسی و اجتماعی خود، درام را پیش میبرند. این نوع بازنمایی، که از تجربه زیسته زنان در جامعه ایرانی نشأت میگرفت، به تماشاگران امکان داد تا با مسائل زنان از منظری جدید آشنا شوند.
در دهه ۱۳۹۰ و با ظهور پلتفرمهای نمایش خانگی، زنان فیلمساز فرصتهای جدیدی برای بیان دیدگاههای خود یافتند. سریالهایی مانند «تاسیان» به کارگردانی تینا پاکروان، که در سال ۱۴۰۴ توجه زیادی را جلب کرد، نشاندهنده توانایی زنان در تولید آثاری با کیفیت بالا و تأثیرگذاری فرهنگی است. این پلتفرمها به زنان فیلمساز امکان دادند تا از محدودیتهای اکران سینمایی فراتر روند و مستقیماً با مخاطبان گستردهتری ارتباط برقرار کنند. این تحول نشاندهنده تغییر در ساختارهای تولید و توزیع فیلم در ایران است که زنان در آن نقش مهمی ایفا کردهاند.
با این حال، حضور زنان فیلمساز در سینمای ایران بدون چالش نبوده است. محدودیتهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، از جمله سانسور و کمبود بودجه، همواره موانعی بر سر راه فیلمسازان، بهویژه زنان، بودهاند. طبق گزارشها، در دوره عدالتمحوری (دهه ۱۳۸۰)، حضور زنان در بخشهای بازیگری، موسیقی و صدا کاهش یافت، هرچند در کارگردانی و نویسندگی شاهد افزایش اندکی بودیم. این نوسانات نشاندهنده تأثیر سیاستهای فرهنگی بر حضور زنان در سینما است.
زنان فیلمساز ایرانی همچنین در بازنمایی مسائل اجتماعی و سیاسی نقش مهمی داشتهاند. آنها با تمرکز بر موضوعاتی مانند نابرابری جنسیتی، خشونت خانگی، و چالشهای زنان در جامعهای سنتی، توانستهاند گفتمانهای جدیدی را در سینمای ایران ایجاد کنند. این آثار نهتنها در داخل کشور، بلکه در جشنوارههای بینالمللی نیز مورد توجه قرار گرفتهاند و به ارتقای جایگاه سینمای ایران در جهان کمک کردهاند. برای مثال، فیلم «زیبا صدایم کن» ساخته رسول صدرعاملی، که در سالهای اخیر اکران شد، با تمرکز بر تجربههای زنان جوان، به مسائل هویتی و اجتماعی آنها پرداخت و بازتاب گستردهای یافت.
یکی دیگر از جنبههای مهم نقش زنان فیلمساز در بازتعریف سینمای ایران، تأثیر آنها بر نسل جدید فیلمسازان است. زنان فیلمساز با ایجاد الگوهای موفق، به زنان جوانتر انگیزه دادهاند تا وارد این عرصه شوند. مدارسی مانند انجمن سینمای جوانان ایران، که در سالهای اخیر پویشهایی مانند «وطن به روایت من» را برگزار کردهاند، شاهد افزایش حضور زنان در دورههای آموزشی و تولید فیلمهای کوتاه بودهاند. این جریان نشاندهنده پتانسیل زنان برای شکلدهی به آینده سینمای ایران است.
از منظر جهانی، سینمای ایران به دلیل سبک منحصربهفرد خود، که ترکیبی از واقعگرایی، شاعرانگی و نقد اجتماعی است، شهرت دارد. زنان فیلمساز ایرانی با افزودن دیدگاههای جنسیتی و تجربههای زیسته خود به این سبک، به غنای آن افزودهاند. آنها با به چالش کشیدن کلیشههای جنسیتی و ارائه تصاویر واقعیتر از زنان، به سینمای ایران عمق و تنوع بخشیدهاند. این تأثیر نهتنها در محتوای فیلمها، بلکه در فرم و ساختار آنها نیز مشهود است. برای مثال، استفاده از روایتهای غیرخطی و تمرکز بر جزئیات روزمره در فیلمهای بنیاعتماد، نمونهای از نوآوریهای فرمی است که زنان به سینمای ایران آوردهاند.
در پایان، نقش زنان فیلمساز در بازتعریف سینمای ایران را میتوان از چند منظر بررسی کرد: نخست، آنها با ارائه دیدگاههای نو و تمرکز بر مسائل زنان، به بازنمایی دقیقتر و عادلانهتر از زنان در سینما کمک کردهاند. دوم، با موفقیتهای بینالمللی خود، جایگاه سینمای ایران را در جهان ارتقا دادهاند. سوم، با خلاقیت و پشتکار، محدودیتهای فرهنگی و سیاسی را دور زدهاند و راه را برای نسلهای آینده هموار کردهاند. این دستاوردها نشاندهنده اهمیت زنان فیلمساز در تحولات سینمای ایران است. آنها نهتنها بهعنوان هنرمند، بلکه بهعنوان عاملان تغییر اجتماعی، نقش مهمی در شکلدهی به هویت فرهنگی ایران ایفا کردهاند. با ادامه این روند، انتظار میرود که زنان فیلمساز در سالهای آتی نیز به تأثیرگذاری خود ادامه دهند و سینمای ایران را به سمت افقهای جدیدی هدایت کنند.
منبع : سیاست روز