نقد فیلم دو دادستان: سفری اودیسهوار به درون کابوس دیکتاتوری شوروی

دروازه ورودی به داستان بینقص و تاریک فیلم «دو دادستان» (Two Prosecutors)، دروازهای عظیم آهنی است که در آنسوی آن هیچگاه اتفاق خوبی نمیافتد.
سال 1937 در اتحاد جماهیر شوروی و در اوج ترور حکومت استالین قرار میگیریم. این دروازه سرسخت برای دومین بار به روی ما گشوده شده و تراژدی تاریخی را به نمایش میگذارد.
این در فلزی بزرگ ورودی به یک زندان است. مکانی ملالآور که با قاببندی زیبای اولگ موتو و موسیقی متن شاهکار کریستین وربیک خوفناکتر از همیشه به نظر میآید.
طراحی صحنه شگفتانگیز است. مجسمههای لنین و استالین و اتاقهای تنگ و بدون تهویه و نور، فضای سرد و مخوف اتحاد جماهیر شوروی را بهخوبی به تصویر میکشد.
یکی از زندانیان مجبور است نامههایی را سوزانده و از بین ببرد. نامههایی به قلم مردانی که بهصورت غیرقانونی زندانی شده و بهاجبار به انواع و اقسام جرمها اعتراف کردهاند.
این زندانی یکی از نامهها را پنهان میکند. این نامه خطاب به دادستانی کل کشور نگاشته شده و پس از فرازونشیب بسیار بالاخره به مقصد خود میرسد.
دادستان جوانی به نام کورنیف برای ملاقات با فرماندار به زندان قدم میگذارد. او مصر است تا با یکی از زندانیان به نام استفنیاک ملاقات کند، اما معاون فرماندار مانع او میشود.
پس از تلاش بسیار کورنیف موفق به دیدار این زندانی که اکنون در انفرادی است میشود. استفنیاک شرححال خود را برای دادستان تعریف کرده و از اقدامات وحشتناک سرویس مخفی شوروی در زندان پرده بر میدارد.
کورنیف پس از شنیدن این داستان شوکه شده و با دادستان کل جلسه فوری میگذارد. موانع بسیاری سر راه او قرار گرفته و دستوپای او را میبندد.
روایت فیلم دو دادستان آهسته است و با القای حس تهدید بهآرامی در ذهن مخاطب نقش میبندد.
سرگئی لوزنیسا با دو دادستان سعی دارد اقدامات وحشیانه یک حکومت دیکتاتوری در سایه ترس و کابوس را به تصویر بکشد.
تماشای فیلم دو دادستان همچون ورق زدن صفحات فرسودهی رمانی کلاسیک از آلبر کامو، کافکا یا جورج اورول است؛ صفحاتی که با گذر زمان رنگ باختهاند، اما واژههایشان هنوز با قدرتی تکاندهنده، زنده بوده و مانند زخمی کهنه، بیوقفه به مخاطب تلنگر میزنند.