کارنامه محمدحسین مهدویان از سینما تا نمایش خانگی؛ از بازنمایی تاریخ تا ملودرام قدرت

اختصاصی سلام سینما - داود احمدی بلوطکی: محمدحسین مهدویان با پیشزمینه مستندسازی و آثار شاخصی نظیر «ایستاده در غبار» (۱۳۹۴)، «ماجرای نیمروز» (۱۳۹۵) و «لاتاری» (۱۳۹۶) وارد جریان اصلی سینمای ایران شد. او در این مسیر، بیشتر «روایتگر وقایع تاریخی» بود تا مؤلفی با زبان شخصی؛ مسلط به بازسازی دقیق فضاها و تحول درون شخصیتها.
مهدویان از معدود فیلمسازانی است که نه با زبان تصویر، بلکه با ساختار روایت وارد سینما شد. دانشآموختهی سینما، که این ویژگی را تا امروز در قلب درامهای داستانیاش حفظ کرده است. در آثاری چون «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز»، بیش از آنکه دغدغهی زیباییشناسی داشته باشد، درگیر مهندسی زمان، بازسازی فضاهای تاریخی، و «بازروایت» مستندات در قالبی داستانی بود. میتوان گفت که او از آغاز، فیلمسازی در خدمت روایت است؛ نه برعکس!
بیشتر بخوانید:
از پرده نقرهای تا قاب شیشهای - 1: مروری بر کارنامه هومن سیدی؛ از مغزهای کوچک تا قورباغه و وحشی
از پرده نقرهای تا قاب شیشهای - 2: مقایسه کارنامه آیدا پناهنده در سینما و شبکه نمایش خانگی؛ از سکوتهای زنانه تا جادوی سفید
از پرده نقرهای تا قاب شیشهای - 3: نیما جاویدی از ملبورن تا شکارگاه؛ قصهگویی در مرز جذابیت و سطحینگری
ورود به سریالسازی
ورود به سریالسازی، بهویژه با «زخم کاری»، فصل تازهای در کارنامه کاری او گشود. اگر در سینما، وفاداری به واقعیت تاریخی و آرشیو مهمترین ویژگی آثارش بود، در سریالها سراغ «افسانه» رفت: افسانههای شکسپیری، در جهانی کاملاً ایرانی. «زخم کاری» نقطهی عطف مهمیست؛ نه فقط به این خاطر که اقتباسی از «مکبث» است، بلکه مهدویان در آن، برای اولینبار، بیش از آنکه به بازنمایی تاریخ بیندیشد، به «نقدِ قدرت» پرداخت. «فساد ساختاری»، «هبوط اخلاقی» و «استحالهی انسان»، مضمونهاییاند که از منظر او، حالا نه فقط در تاریخ معاصر، بلکه در دل خانواده، درون اتاق جلسات و بر سر سفره غذا هم حضور دارند.
در «زخم کاری»، میزانسنها سینماییاند، بازیها کنترلشده و فضا درخدمت ایجاد ترس و تعلیق روانیست. در اینجا دیگر با بازسازی گذشته مواجه نیستیم، بلکه با خلق یک جهان تیرهوتار از حال، جهانی که در آن مرز خیر و شر فروریخته است طرفیم.
مهدویان؛ سینما یا سریال؟
اگر بخواهیم توصیفی کوتاه از تفاوت مدیومی آثار مهدویان ارائه بدهیم، باید تیتروار بگوییم که او: وفاداری به واقعیت، روایتگری تاریخی، سرعت و تنش مستندوار را در سینما رعایت میکند و در سریالسازی، بازتعریف درام قدرت، جهانسازی تیره و بازیهای روانشناختی، ویژگیها و ابزار هنرنماییاش هستند.
جایگاه مهدویان در میان فیلمسازانی (نظیر میرباقری، هومن سیدی و نیما جاویدی) که به تلویزیون و نمایش خانگی مهاجرت کردند خاص است. چرا؟
به این دلیل که طراحی فضای استعاری و تاریک، شخصیتپردازی روانشناسانه و طراحی بصری سینماییاش نشان داد که او از بازسازی گذشته، به نقد قدرت در زمان حال کوچ کرده است. سریال را نمیسازد، بلکه «سینماوار» تولید میکند؛ با میزانسنهای دقیق و حلزون روایت. او نه جهان شخصیاش را از دست داده و نه در دام سرگرمی صرف افتاده است. تسلطش بر معماری روایی و درک تکنیکیاش از مدیوم، به او اجازه داده در سریالسازی به جای تطبیق با محدودیتها، آنها را به فرصت تبدیل کند و برخلاف بسیاری، از فرمهای تازه همچون پایانبندی اپیزودیک و مهندسیشدهی «زخم کاری» نترسیده و از آن استقبال کرده است.
بیشتر بخوانید: محمدحسین مهدویان در مورد جنگ 12 روزه فیلم میسازد
تحلیل تطبیقی مهدویان در سینما و سریال
مدیوم: سینما
ویژگیها و نقطه قوت: مستندسازی درام، بازسازی دقیق تاریخ، تمرکز بر روایت وقایع ملی، متن سیاسی - اجتماعی با فرم تقلیلیافته.
ویژگیهای پرتنش: وابستگی به حمایت نهادها، ملاحظات سختگیرانه سانسور و تولید.
مدیوم: سریالسازی
ویژگیها و نقطه قوت: اقتباس افسانهای (مکبث)، جهانسازی تیرهوتار، زبان بصری سینمایی، تسلط روایتی.
ویژگیهای پرتنش: مسئولیت اجرایی، نیاز به برنامهریزی اپیزودیک، حفظ جذابیت مخاطب، توازن میان فرم و مخاطب عام.
برجستگی خاص مهدویان
زبان سینمایی در سریال
او نه در برابر اقتضائات سریالسازها سازش میکند، نه صرفاً جذب بازار میشود؛ بلکه تجربهاش در سینما را به نمایش خانگی میآورد و با آثارش میگوید: «در این مدیوم هم میشود فرم سینمایی داشت».
مهندسی روایت فراموشنشدنی
ساختار اپیزودیک «زخم کاری» مانند معماری دقیق پلکان روانشناختی است؛ نوعی مدل داستاننویسی با ساختار سفت و دقیق که در فیلمسازان کمی دیده میشود.
ایستادگی در مرز رسانه
مهدویان همزمان در سینما و سریال فعال است و این همزیستی مسیر یکتا را میطلبد: ماندگاری ذهنی آثار، تنوع فرم و رعایت کیفیت در دو جهان موازی.
بازخورد آثار مهدویان
با این حال، نقدهای همیشگی به آثارش باقیست: «فقدان جهانبینی مستقل»، «نزدیکی بیش از حد به نهادهای قدرت» و «نوعی محافظهکاری در روایت نهایی». اما حتی منتقدانش نیز نمیتوانند انکار کنند که مهدویان فیلمسازیست که میداند روایت چگونه کار میکند، تماشاگر را چگونه جذب میکند و ساختار را چطور کنترل میکند.
جمعبندی
محمدحسین مهدویان فراتر از عملکرد «کارگردانی سینمایی که سریال ساخته» است؛ او سرمایهگذار هنر روایت است، کسی که میان «واقعیت» و «ملودرام قدرت» پلی محکم کشیده است. زبان سینمایی را به سریال آورده و همزمان اجازه داده تا ساختار، مسیری تازه برای تجربه دراماتیکش باشد. در مجموع، سینمای مهدویان روایتیست از تسخیر مدیوم توسط ساختار، و سریالهایش، روایتی از آزادی او از ساختار بهسوی خیال و خونسردی در نقد.