دیوید بویی در نقش بیگانهای فراموشنشدنی در یک کلاسیک علمیتخیلی دهه ۷۰

در (The Man Who Fell To Earth) محصول 1976، دیوید بویی در نقش توماس جروم نیوتن، بیگانهای از سیارهای خشک و تشنه، ظاهر میشود که با بهرهگیری از هوش فراانسانی خود وارد جامعه زمین میشود تا آب سیارهاش را نجات دهد. او برای رسیدن به هدفش یک شرکت جهانی راهاندازی میکند و همزمان تلاش میکند با انسانها ارتباط برقرار کند.
نیوتن در تعامل با مری-لو و دکتر ناتان برایس با چالشهای انسانی مواجه میشود؛ او همواره جوان و معصوم است، اما به مرور تحت تاثیر اعتیاد، رد شدن توسط جامعه و فساد سرمایهداری، بدبین و سرد میشود. فیلم عمدتاً با تمرکز بر روان و تجربه انسانی نیوتن، داستانی سوررئال و تعبیرپذیر ارائه میدهد و مسائل مانند عشق، تنهایی، هویت و نقد سرمایهداری را بررسی میکند.
یکی از ویژگیهای مهم فیلم، سبک بصری منحصر به فرد روگ و استفاده از جلوههای سوررئال برای نمایش «غیرانسانی» بودن نیوتن است. زمان و پیر شدن دیگران در مقابل ثبات نیوتن، و تعامل او با گذشته و آینده، مرزهای داستانی سنتی را میشکند و مخاطب را به تفسیر آزاد دعوت میکند. حتی این امکان وجود دارد که نیوتن بیگانهای واقعی نباشد و صرفاً انسانی با توهمات فراواقعی باشد.
حضور بویی، که در اولین تجربه سینمایی جدیاش ظاهر شده، نقش کلیدی در شکلدهی به شخصیت متفاوت و بیگانه فیلم دارد. ترکیب شخصیت بویی با چشمانداز بصری و روایی روگ، فیلم را از یک داستان ساده درباره هویت و غربت فراتر میبرد و آن را به تجربهای رؤیایی، پیچیده و زیبا تبدیل میکند.
(The Man Who Fell To Earth) یک شاهکار تجربی است که هم به عنوان نقد سرمایهداری و بیگانگی اجتماعی و هم بهعنوان داستان یک بیگانه واقعی، ارزش تماشای دوباره و تحسین را دارد.