انتقاد تند سجاد پهلوان زاده از سانسورهای سریال زخم کاری
به گزارش سلام سینما، سریال نمایش خانگی «زخم کاری» که جمعه ها ۸ صبح منتشر میشود، اولین ساخته محمدحسین مهدویان در پلتفرم نمایش خانگی است.
این سریال از ابتدای پخش مورد استقبال بسیاری از مخاطبان قرار گرفت اما از قسمت اول تاکنون چندین بار دچار ممیزی شد تا جایی که اعتراض و ناراحتی سازندگان و عوامل آن را در پی داشت.
واکنش تند محمدحسین مهدویان به سانسورهای زخم کاری
رعنا آزادی ور در سریال «زخم کاری»
سجاد پهلوان زاده تدوینگر «زخم کاری» در مصاحبهای با ایلنا از سانسورهای سزیال و لطمههایی که سکانسهای حذف شده در قسمتهای مختلف ایجاد کرده صحبت کرده است که ما بخشی از آن را در این یادداشت باز نشر کردهایم:
-محمدحسین مهدویان از فیلمها یا سریالهایی مثل «آخرین روزهای زمستان» و «ایستاده در غبار» شروع کرد و حتی «لاتاری» هم کمی در همان فضا بود، اما فضای کاریاش عوض شد. به این اعتقاد دارید که در فیلم «شیشلیک» یک فضای دیگری نشان داده شد و حتی عدهای مکدر شدند، خیلیها میگویند محمدحسین مهدویان وارد فضای دیگری شده است؟
این بحث مفصلی است اما سعی میکنم کوتاه جواب بدهم؛ خود آقای مهدویان حتما میتواند بهتر بگوید، اما از نظر من که به عنوان یک رفیق و به عنوان تدوینگرش کنارش بودم، میگویم که محمدحسین مهدویان هیچ تغییری نکرده و من میتوانم این را با ادله ثابت کنم.
حسین از روز اول که فیلم ساخته زبانش تیز بوده، از مستندی که ساخته، از سریال مستند داستانی که ساخته و بعد هم فیلمهای سینماییاش. حسین همیشه زبانش آتشین بوده، شاید قدری زمینه کارهایش تغییر کرده، اما ما نمیتوانیم وقتی یک نفر زمینه کارهایش تغییر میکند، بگوییم عوض شده است.
استنلی کوبریک ۱۳ فیلم دارد با ۱۳ ژانر متفاوت، مگر میشود به او گفت عوض شده است؟ فیلمسازهایی هستند که در یک ژانر ثابت فیلم میسازند، ولی فیلمسازهایی هم هستند که این گونه فکر نمیکنند، من شخصا به اکثر ژانرهای سینما علاقهمندم.
فیلمهای محبوبم «آپارتمان» بیلی وایلدر، «پالپ فیکشن» تارانتینو و «بابل» اینیاریتو است، این فیلمها هیچ ربطی به هم ندارند و صرفا فیلمهای خوبی هستند، همین! بنابراین مهم فیلم خوب ساختن و فیلم خوب دیدن است.
جواد عزتی در سریال «زخم کاری»
انتقاد تند سجاد پهلوان زاده از سانسور آثار کارگردان سریال زخم کاری
-از دیدگاه برخی؛ فیلمسازها به دو دسته ارزشی و غیرارزشی تقسیم میشوند و این دیدگاه محمدحسین مهدویان را جزو دسته ارزشی میدانست و حالا معتقد است که او تغییر جهت داده است.
اصلا چنین حرفی را قبول ندارم، من معتقدم هر کسی که کار فرهنگی انجام میدهد، آدم ارزشی است و ارزشمند است؛ بهتر است همدیگر را تقسیمبندی نکنیم!
من شاهد این هستم که حسین اگر فیلم «ماجرای نیمروز» را هم ساخت، جنگید برای اینکه حرفهایش را در آن فیلم بزند و افکار خودش را در آن قصه بیاورد و شاید خیلی هم به مذاق خیلیها خوش نیامده است.
همان «ایستاده در غبار» هم اگر بروید تاریخچهاش را نگاه کنید، میبینید از روزی که این فیلم ساخته شد با چه مخالفین سرسختی روبهرو شد. من نمیخواهم اسم بیاورم اما دست به قلمهایی هستند که این شهدا و این جنگ را متعلق به خودشان میدانند و علیه مهدویان متنها نوشتند و سخنرانیها کردند؛
منتقدهایی که فکر میکردند فقط خودشان حق دارند در مورد این مسائل بنویسند. آنها شروع کردند به زدن «ایستاده در غبار».
برخی افراد به دلیل اینکه فیلمساز برای ساخت آثارش از کمکهای دولتی بهره برده برایش سمت و سو تعیین میکنند و به او انگ سفارشیساز بودن میزنند، اما به نظر من فیلمساز میتواند حرف خودش را بزند و صادقانه هم بزند و حق دارد از بودجه و امکانات دولت هم استفاده کند.
پول دولتی پول آلوده نیست، پول دولتی سرمایه کشور است و باید در فرهنگ خرج شود، باید برای مسائل کلان کشور هزینه شود. مثل این است که بگوییم چرا پول دولتی خرج محیط زیست شده است!
تمام فیلمهای محمدحسین مهدویان سانسور شده است، چطور ممکن است فیلمساز سفارشی فیلمهایش سانسور شود!
اگر الان ما در مورد سانسور در «زخم کاری» حرف میزنیم برای این است که دیگر کارد به استخوان رسیده است وگرنه از اولین مستند حسین که «استخوان لای زخم» بوده سانسور شده تا این سریال. فیلمسازی که تمام فیلمهایش تا این حد سانسور شده نمیتواند فیلمساز سفارشی باشد. فقط نجابت به خرج داده و کارش را کرده است.
جواد عزتی در سریال نمایش خانگی «زخم کاری»
انتقاد تند سجاد پهلوان زاده از لطمه های ایجاد شده در سریال زخم کاری به دلیل سانسورها
-سانسوری که در «زخم کاری» انجام شده چقدر بوده و چقدر به قصه ضربه زده که به این اندازه پررنگ شده و مورد نقد و اعتراض قرار گرفته است؟
مگر میشود سانسور به اثر لطمه نزند. مثلا شما تنها یک پلان از فیلم «جدایی نادر از سیمین» در بیاورید و ببینید آیا باز هم همان فیلم است؟ مثل این است که یک آدمی باشد که یک انگشت ندارد یا یک آدمی که چشم نداشته باشد یا حتی یک ماه گرفتگی روی پیشانیاش باشد، آیا اینها به چشم نمیآید؟
یک زمانی ممکن است چیزی خارج از عرف نشان داده شده باشد یا حرفی خارج از روال زده شده باشد، آن زمان سانسور قابل پذیرش است، اما مسئله این است که به نظر من بحث به این سمت رفته که فیلمساز را عصبی کنند و چون کارش دیده میشود، میخواهند او را اذیت کنند.
من کاری به شخص ندارم، قطعا در وزارت ارشاد یا ساترا هم افرادی هستند که «زخم کاری» را دوست دارند و برای ما با بالادستیهایشان جنگیدهاند، ولی شاید بالادستیهایی بالاسر بالادستیها هستند، چون ما به یک شخص یا ارگان جوابگو نیستیم و هر کسی دلش بخواهد میتواند بیاید و یقه یک فیلم را بگیرد، یا فراقانونی یا با قانون مندرآوردی، ولی میتوانند بیایند یقه فیلمها را بگیرند و به نظر من وزارت ارشاد و نهادهای دولتی در این بین بیارزش شدهاند و نهادهای دیگری دارند قدرت بیشتری میگیرند و اعمال نظر میکنند.
حال یک فیلمسازی زیر بار میرود و یک فیلمسازی زیر بار نمیرود، آن شخصی هم که زیربار میرود، قطعا رنج میکشد و آن شخصی هم که زیربار نمیرود، حسرت میخورد که اثرش را با مردم ندیده است. بهتر است مسئولین از سینما نترسند، از مردم هم نترسند از عملکرد خودشان بترسند؛ آن وقت همه چیز درست میشود.
آقای فرهادی حرف خوبی زدند، گفتند ذهن ما دیگر با سانسور عجین شده و نویسنده وقتی مینویسد ناخودآگاه یک سری مسائل را رعایت میکند؛ برای مهدویان هم همین است، هیچوقت در فیلمهایش زهری نریخته، هیچوقت شیطنت نکرده و اگر نکتهای بوده به علت اقتضائات ژانر و برای کامل شدن قصه بوده است. همین الان خیلیها سوال دارند که کیمیا چطور با مالک این قدر ناگهان خودمانی شد؟ درست است، ما در فیلمنامه «زخم کاری» پرشهای زیادی داشتیم؛ اصلا قصه، قصه پرشگونهای است و همه چیز با تداوم نیست، ولی باور کنید از طراحی که مهدویان کرده و ما در تدوین داشتیم فقط دو تا نگاه درآمده و آن دو تا نگاه باعث این همه سوال شده است؛ چه برسد به اینکه یک دقیقه دیالوگ عوض میشود، ۱۰ ثانیه، ۱۵ ثانیه دیالوگ دوباره ضبط شود، که به شدت هم کار ملالآوری است و به نظر من خیلی هم بیهوده است.
جواد عزتی در نمایی از سریال «زخم کاری»
انتقاد تند سجاد پهلوان زاده از سانسورهای قسمت ۶ سریال زخم کاری
-این سانسورها چقدر کار شما را به عنوان یک تدوینگر مشکل کرده است؟
خیلی زیاد؛ من هر قسمت را دوبار تدوین میکنم، در حالی که این کار باید الان تمام میشد و مونتاژش به پایان میرسید، اما در طول هفته دو تا سه روز وقت من برای این ماجراها صرف میشود، ضمن اینکه کار سختی هم است. به ما میگویند یک بخشی باید حذف یا اصلاح شود، حالا ما باید بنشینیم همفکری کنیم که چه کنیم که آن مقداری که گفته شده از این کار و این سکانس حذف شود، ولی حس و حال اصلی از بین نرود.
کار انرژیبر و زمانبری است، یک کار روتین نیست. هرچند من احساس میکنم به دلیل اینکه آقای تختکشیان و محمدحسین مهدویان بسیار برای این کار جنگیدند، کار لطمه زیادی نخورده که باعث از بین رفتنش بشود، اما لطمهها و ضربههای ریز زیادی به آن وارد شده است.
البته به غیر از قسمت ششم، در قسمت ششم شاید مردم ۵۰ درصد از قدرتی که قصه داشت را دیدند و ۵۰ درصد از مفهوم قصه و قدرت نفوذی که میتوانست روی مخاطب تاثیر زیادی بگذارد از بین رفت. متاسفانه قسمت ششم سریال پاره پاره شد، اما امیدوارم در قسمتهای بعدی این اتفاق نیفتد.
جواد عزتی و هانیه توسلی در سریال «زخم کاری»
- هر هفته قسمت جدید را میبینند و به شما میگویند چه تغییراتی بدهید و شما قسمتها را دوباره تدوین میکنید؟
از روزی که پخش سریال شروع شده من یک هفته جلوتر از پخش هستم. هر قسمت در ابتدای هفته توسط افراد مربوطه دیده میشود و یک سری نکات را میگویند که اصلاح شود که البته خیلی از آنها هم سلیقهای است.
ما در «زخم کاری» صحنهای داریم که عینا در سریال خوب «قورباغه» که من خودم خیلی آن را دوست داشتم، وجود دارد، اما به ما گفتند این صحنه را حذف کنید! و گفتند اصلا قابل پخش نیست. بعد رفتیم دوباره مذاکره کردیم که آن صحنه کاملا حذف نشود و یک بخش کوچکی از آن باقی بماند تا مخاطب متوجه شود که چه اتفاقی افتاده، چون اصلا امکانپذیر نبود که این صحنه در سکانس پایانی آن قسمت نباشد.
جواد عزتی در «زخم کاری»
این اتفاقها روح فیلمساز و گروهش را خسته میکند و آدم را دلزده میکند. هزاران هزار نفر در همه این سالها دلزده شدند و رفتند، زمانی که کار یک نفر به یک مرحلهای میرسد که مورد توجه مخاطب قرار میگیرد، اتفاقا باید به او بهای بیشتری بدهند، اما اینجا بدتر چوب لای چرخ او میگذارند.
جز این است که در حال حاضر سریال «زخم کاری» جمعههای خوبی برای مردم ساخته است؟ کسی را میشناسم که میگوید ساعت ۸ صبح جمعه صبحانه میخورم و بعد سریال را میبینم. افراد مختلف از پزشک و دندانپزشک و پرستار و مهندس و معلم و... به ما زنگ میزنند و از رضایتشان از سریال میگویند.
-به عنوان آخرین سوال بگویید کاتهایی که در یک لحظاتی از سریال به صفحه سیاه زده میشود، چه علتی دارد؟
واقعیت این است که من خواستم یک کاری انجام دهم اما بد آوردم. به این علت که من فکر نمیکردم به دلیل سانسور مجبور باشیم یک لحظاتی را در سیاهی برویم و اینها باعث شد که این cut to blackهای من با این سیاهیها در یک مواقعی تداخل پیدا کند و خیلیها فکر کنند که آنها هم کار من است.
شاید هم یک خیریتی بود که این اتفاق افتاد تا کار چندان از لحاظ بصری به ذهن و چشم تماشاگر آسیب نزند، اما من در هر قسمت دو یا نهایتا سه بار cut to black دارم و این موارد فارغ از آن مواردی است که به دلیل سانسور اتفاق افتاده است. راه پیدا کردنش هم این است که در مواقع cut to black کاملا صدا قطع میشود، نه موسیقی در آن هست نه صدای دیالوگ. آنهایی که به این شکل است کار من است و آنهایی که زیرصدای موسیقی دارد، به علت سانسور است.
در واقع cut to black مثل یک نقطه در پایان جمله است. واقعیت این است که من یکی از طرفداران سریال «برکینگ بد» هستم و چهار یا پنج بار این سریال را دیدهام و میدانم که تدوینگر آن سریال هم این کار را انجام میدهد و میخواستم این کار را در «زخم کاری» انجام دهم به این دلیل که ما دو قصه در سریال داشتیم یکی قصه کریم و دیگری قصه ریزآبادیها و مالک که یک قصه جدا بود و این موضوع از اینجا به ذهنم رسید که من وقتی وارد قصه کریم میشوم و میخواهم به قصه ریزآبادیها برگردم اینها نباید تا حد ممکن به هم کات بخورند؛ یا باید یک پلانهای میانبر یا عبوری داشته باشم که اینها را به هم وصل کند و یا باید بروم در سیاهی که تفاوت داستان کریم با ریزآبادیها مشخص شود.
در ادامه هم دلیلی که برایش به وجود آمد این بود که در سریال صحنههای پرالتهاب و سنگینی وجود دارد، به همین دلیل دو ثانیه وارد سیاهی میشوم و در واقع به مخاطب میگویم خب حالا این را دیدی؟ ثبتش کن و سکانس بعد را ببین.
این کار برای این است که این سکانسها درک شود، چون این سکانسها در واقع اوج التهاب دیالوگ و قصه است و لازم است یک مکث کوتاه ایجاد شود. با این کار انگار یک لحظه میزنم روی دست مخاطب و به او میگویم اینجا را به یاد داشته باش؛ چنین حسی دارد و بیشترین کاری که برای من از لحاظ آرتیستیک مونتاژ انجام میدهد، این است. انگار من کنار تماشاگر نشستهام و تلنگری به او میزنم و میگویم این لحظه را به ذهنت بسپار، حالا برویم بقیهاش را ببینیم.