تفاوت های سریال یاغی با رمان سالتو | یاغی کیست؟
اختصاصی سلام سینما - «یاغی» سریالی است به کارگردانی محمد کارت و نویسندگی پدرام پورامیری و حسین امیری دوماری. این اولین اثر کارت در شبکه نمایش خانگی است. سریالی که بیست قسمت بود؛ اما جانش و کلامش اندازه ۱۰ قسمت قدرت داشت. مجموعهای که پرقدرت شروع کرد، مهرههای بازیگریاش را چنان پرطمطراق چیده بود که هوسبرانگیز بود؛ بازیگرانی همچون پارسا پیروزفر، طناز طباطبایی، نیکی کریمی، علی شادمان و ... در پشتصحنه هم تیمی درخشان داشت؛ اما در نهایت مصداق «آفتابه لگن هفت دست، شام و ناهار هیچی» از آب درآمد!
محمد کارت در ساخت این سریال به سراغ اقتباسی آزاد از رمان «سالتو» رفته است، رمانی به قلم مهدی افروزمنش. کتابی که رویکردی اجتماعی دارد و در روایت تک خطی خود نگاهی انداخته است به پایینشهر. کتابی که داستانش از دستشویی نمور یک باشگاه کشتی دست چندم شروع میشود. رمانی که قهرمان آن سیاوش است. افروزمنش هنگام اکران «مغزهای کوچک زنگزده» گفته بود که هومن سیدی بدون اجازه از کتاب او استفاده کرده است.
کارت فیلمسازی را با ساخت مستند شروع کرد، مستندهایی مانند «بچهخور»، «بختک» و ... . او در اولین تجربه سینمایی خود «شنای پروانه» نیز تحسینبرانگیز بود. کارگردانی که در سریالسازی به سمت اقتباس از آثار ادبی رفت. «یاغی» محمد کارت دقیقا و عینا از روی رمان «سالتو» ساخته نشده است. این را در تیتراژ نخست سریال نیز اشاره کردهاند.
«هنگامی که از روی یک کتاب سریال و فیلم میسازند، برخی از صفحات گم میشوند»، این جمله معروفی است. در این یادداشت به سراغ ورق زدن صفحات گمشده رفتهایم، به سراغ تفاوتهای «سالتو» با «یاغی»؛ تفاوتهایی که برخی را دلباخته رمان کرده و عدهای را نیز هوادار سریال.
سالتو و یاغی؛ فرقی در مقیاس اقتباس آزاد
- تفاوتهای کلی داستان یاغی با سالتو
«سالتو» پیرامون سیاوش میگذرد، نوجوانی که عاشق کشتی بوده و داستان مال او است. افروزمنش در خلال روایتهایش از زبان سیاوش به سراغ بازنمایی تصویری از پایینشهر رفته است. اتفاقات درون کتاب در سالهای دهه ۷۰ رخ میدهد. خرده داستانهای درون کتاب ابدا بهاندازه خط اصلی رمان جان نمیگیرند.
«یاغی» پر از خرده داستانها و روایتهای فرعی است که تمرکز را از روی جاوید برمیدارد، خرده داستانهایی مانند اسیدپاشی، کشتهشدن پدر طلا، حضور کاراکترهایی مانند شیما، اکبر مجلل و افزودن یک عشق آتشین به داستان که ردی از آنها در کتاب نیست. داستان سریال در روزگار اخیر میگذرد.
*****
- بهمن یاغی، نادر در سالتو
نادر در کتاب یک قاچاقچی عمده مواد است و گردنکلفت، پولدار و جسور. به عبارتی در کتاب خبری از بهمن کوچک سریال نیست. نادر عاشق کشتی است، مانند بهمن. او قبل از انقلاب کشتیگیر بوده و انقلاب، مسیر او را کج کرده است، به زندان انداخته و همان جا با عزیز مطلا آشنا میشود.
عشق کشتی؛ اما همیشه در دل نادر زنده میماند، اصلا توجهش به سیاوش برای این است که خود را درون او میبیند. هرچقدر بهمن سریال برای پدرش و خانوادهاش احترام قائل است، اما ردی از خانواده نادر در کتاب نیست. پدر و مادر او در کودکی طلاق گرفتهاند و عمویش او را بزرگ کرده است.
نادر کتاب سیاوش را از ساقی پایینشهر نجات میدهد، تبدیلش میکند به یک کشتیگیر حرفهای و به او خانه میدهد؛ اما درعینحال او را تبدیل به ساقی بالای شهر میکند. آنچه در سریال نشان داده میشود بهعنوان زن اول و دوم در کتاب نیست. نادر تنها یک زن دارد، رویا مطلا. اما همزمان بوی روابط نامشروعش هم بلند است.
عاقبت نادر و بهمن یکی است؛ زندان. اما مسیری که نادر را روانه زندان میکند با مسیر بهمن متفاوت است. در نهایت نادر نیز محکومبهاعدام میشود که در سریال چیزی از حکم او عنوان نمیشود. مهدی افروزمنش در ساخت کاراکتر نادر، از روشی جالب استفاده کرده است. این کاراکتر دنیای حیوانات را خوب میشناسد، مثالهایش را بهکرات از دنیای حیوانات و نحوه زندگی آنها را بیان میکند. این نکته در سریال زیاد استفاده نشده است.
پارسا پیروزفر کاراکتر بهمن را بازی میکند.
*****
- طلای یاغی، رویا در سالتو
نادر و عزیز مطلا یکدیگر را در زندان ملاقات میکنند، همسر و دختر مطلا در آمریکا هستند. نادر از زندان که آزاد میشود با دختر عزیز مطلا، رویا، ازدواج میکند. عزیز مطلا خود نیز از قاچاقچیهای عمده مواد قبل از انقلاب بوده است. مردی که با اشرف پهلوی در ارتباط بوده و دست راستش محسوب میشود.
رویای «سالتو» همزمان با نادر گیر پلیس میافتد و حکمش ده سال زندان است. طلای سریال اما در یک پایان باز گیر میکند، جایی آنور مرزهای ایران با سرنوشتی نامعلوم. رویای کتاب علاقهای قدیمی به دوست و همکار نادر، سیامک، دارد که در میان ناسازگاریهای نادر و روابط نامشروعش این علاقه دوباره مجال بروز پیدا میکند؛ اما در نطفه خفه میشود.
نکته جالب آن است که یک طلا هم درون کتاب وجود دارد؛ تنها طلای کتاب، سگی به نام طلا که مال نادر است. طناز طباطبایی، طلا مطلای یاغی است. بازیگری که پروانه فیلم سینمایی «شنای پروانه» محمد کارت بود.
*****
- رحمان یاغی، سیامک در سالتو
سیامک یکی از شخصیتهایی است که درون سریال سرش را بریدهاند و معلوم نیست چرا؟ این شخصیت درست بهاندازه نادر قدرت دارد، مغز متفکر داستان او است و تقریبا همه کارها به دست او انجام میشود؛ بنابراین خبری از بستری شدن و داشتن اختلالات روانی در کتاب نیست.
سیامک اصلا برادر نادر نیست، دوست و شریک اوست که قبلا به رویا علاقه داشته است. عاقبت سیامک کتاب مرگ است، مرگی به دست یکی از دشمنان نادر که سرآغاز تمام بدبیاریها است. رحمان قصه اما به دست پلیس میافتد و از قضا به همه چیز اعتراف میکند و چنان شخصیت قوی و محکمی ندارد.
مهدی حسینینیا کاراکتر رحمان در سریال یاغی را بازی میکند. حسینینیا در فیلم «شنای پروانه» نیز با محمد کارت همکاری کرده است.
*****
- اسی قلک یاغی، داوود لجن در سالتو
داوود لجن از آن هفتخطهای روزگار است که عدهای کودک کار را مطیع اوامر خودکرده؛ کودکانی که ارباب صدایش میزنند. داوود لجن، قالتاقی است که همه کار از او برمیآید و کودکان را مجبور میکند برای انجام کارها و اطاعت اوامرش. مدیریت مکانی به اسم جزیره، جایی حوالی محله فلاح تهران، را در دست دارد، همان جا که در سریال به لیان شامپو تغییر کرده است.
آنچه در سریال نشاندادهشده، یعنی اسی قلک نسخهای آرامتر از داوود لجن است که تنها حرص مال دارد. خبری از همدستی و کمک بین داوود لجن و نادر نیست، هرچه هست از همان ابتدا کینه و دشمنی است. همین کینه و دشمنی آخرش، سر او را به باد میدهد و به دست سیاوش کشته میشود.
اسی قلک اما تنها حریص است؛ عاشق پول و همین سرنوشتش را سفیدتر کرده است. زنده میماند و هرکجا بوی پول بیاید میچرخد. امیر جعفری نقش اسی قلک را بازی میکند.
*****
- جاوید یاغی، سیاوش در سالتو
راوی کتاب سیاوش است، اصلا شخصیت اصلی او است، پسری که در جایجای کتاب حضور دارد. پسری ۱۶ساله که شیفته کشتی است و استعدادی عجیب در این ورزش دارد. کتاب با داستان کشتی محلی او شروع میشود. با رویای او برای گرفتن مدال المپیک تمام میشود. آنچه در سریال تحت عنوان موضوع شناسنامه مطرح میشود در کتاب نیست. البته تنها در کتاب به این اشاره میشود که شناسنامه او دست داوود لجن است.
سیاوش خواهری ندارد. تنها فرزند خانوادهای درهم پاشیده است. خانوادهای که پدر معتاد است و مادر دچار روانپریشی. سیاوش با مادرش زندگی میکند. مادری که درنهایت به طرزی دردناک خودکشی میکند. او کودک کار است، ابتدای داستان ساقی داوود لجن است و کمی بعد تبدیل میشود به ساقی نادر در بالای شهر. خودش میداند چه چیزی را جابهجا میکند و برایش مهم نیست.
مدتی بعد از حمایت نادر از او، مدیریت جزیره را از داوود لجن میگیرد و به شیوه خود آن را رهبری میکند. جاوید سریال در آخر پشتوپناه مییابد، عمهاش او را به رسمیت میشناسد، خواهرش کنار او است، لیان شامپو را دارد با اسی قلکی که برایش جشن میگیرد و عشقی که هدف تمام یاغیگریهایش است.
سیاوش اما در آخر داستان بیپناه است، بدون هیچکس، بدون هیچ پشتوانهای. او به رویا علاقه دارد و رویای آزادی رویا را دارد. این سیاوش است که طی اتفاقی ناخواسته و نادانسته نادر و دار و دستهاش را به پلیس لو میدهد. علی شادمان بازیگر نقش جاوید است. او در «شنای پروانه» نیز با محمد کارت همکاری کرده بود.
عاطی با بازی آبان عسکری، نقش خواهر جاوید را بازی میکند که در کتاب نیست، اما به سریال اضافه شده است. کاراکتری که بهجای مادر سیاوش خلق شده است.
*****
- ابرای یاغی، مریم در سالتو
تنها عشق آتشین سیاوش در کتاب کشتی است. اما عشق داستان اصلی سریال را شکل میدهد. اصلا همین عشق است که استعداد جاوید را از حالت بالقوه به بالفعل تغییر میدهد، عشق به دختری به نام اَبرا. اما یک نکته قابلذکر در اینجا وجود دارد، سیاوش در کتاب از دختری به اسم مریم نام میبرد، دختری در جزیره و یک کودک کار دیگر.
رگههایی از علاقه میان سیاوش و مریم است؛ اما آتشین نیست، آنقدر قوی نیست که جزو شخصیتهای اصلی کتاب باشد، حاشیهای است و جز در چند صفحه کتاب جای زیادی ندارد. سیاوش چشمش به رویا که میخورد، مقایسه میکند بین رویا و مریم. آخر داستان هم دلش پیش رویا گیر است. ابرا اما جزو کاراکترهای مهم سریال است، کودک کار نیست و سرنوشتی خوب دارد؛ مهاجرت به آلمان و درنهایت قول ازدواج میدهد به جاوید.
الیکا ناصری بازیگر نقش ابرای سریال «یاغی» است، هرچند بازیگری را از کودکی شروع کرده؛ اما این اولین تجربه حرفهای او است. بازیگری که بازی را از سال ۸۴ و در یک فیلم تبلیغاتی برای انتخابات شروع کرده است.
*****
- شیمای یاغی، نسترن در سالتو
همانطور که گفته شد، نادر کاراکتری است که روابط نامشروع دارد. از قضا رویا یکبار او را با زنی دیگر در خانه میبیند، زنی به نام نسترن. رویا برای این زن پاپوش درست میکند؛ بنابراین نسترن به ۱۵ سال زندان محکوم میشود، شخصیتی که تنها رد او در کتاب فقط یک اسم است و یک روایت.
محمد کارت نسترن کتاب را به شیما تغییر داده است، البته خبری از روابط نامشروع نیست. شیما همسر اول بهمن است، کاراکتری با بازی نیکی کریمی که گویا در یکی از سفرهای کاری جابهجایی مواد و در کشوری دیگر گیر پلیس میافتد و حکمش زندان است. این کاراکتر چنان در سریال مهم است که چندین قسمت به آن پرداخته میشود و از همان جا مسیر کتاب و سریال از هم جدا میشود.
*****
- یک شخصیت اضافی با یک ابهام در سریال
اکبر مجلل با بازی فرهاد اصلانی اصلا در کتاب جایی ندارد؛ چراکه خود نادر اکبر مجللی است برای خودش. اما این شخصیت در سریال مهم است، از یک جایی به بعد نقش پررنگی دارد؛ ولی بااینحال میتوان او را جزو خرده داستانهای آشفته نیمه دوم سریال دانست.
یکی از صحنههایی که در سریال غیرمنطقی بود و سوال برانگیز، سکانس اضافهوزن جاوید بود. جایی که او مجبور میشود همه لباسهایش را بهخاطر ۵۰ گرم اضافهوزن دربیاورد. این قسمت عینا در کتاب اتفاق میافتد، البته با مقدمهچینی و یک دلیل منطقی.
خانی در کتاب کسی است که نمیگذارد سیاوش کشتی بگیرد، آن هم به دلیل ۵۰ گرم. علت این کار او هم این است که خانی رقیب عشقی و رقیب ورزشی مربی سیاوش است. او مربی کشتی است که در قدیم با تقلب به مربی سیاوش باخته و سر همین باخت دختری را که عاشقش بوده نیز تقدیم به مربی سیاوش کرده است. این کینه قدیمی باعث لجولجبازی او در انتخابی کشتی میشود و اتفاقات بعدی را رقم میزند.
معلوم نیست چرا این صحنه اینطور بیدلیل و منطق در سریال گنجانده شده است؟ شاید عوامل تنها مجذوب آن حرکت شدهاند.
*****
سریالِ یاغی از فیلیمو پخش میشود. این اولین کار محمد کارت و پارسا پیروزفر در شبکه نمایش خانگی است. در خلاصه داستان رسمی سریال آمده است: «یاغی روایتگر درامی پرفرازونشیب از سفر یک قهرمان است که شخصیتهای متنوعی از طبقات مختلف اجتماعی در مسیر با او همراه میشوند یا برایش مانع میتراشند. یاغی باید از مرز درد و خستگی عبور کند.»
باتوجهبه پایان داستان که شبیه به سریالهای تلویزیون به اتمام رسید و همه چیز به خیروخوشی تمام شد، باید گفت یاغی اصلی محمد کارت است که شورشی عجیب علیه رمان کرده است؛ هم در روایت، هم در شخصیتپردازی، هم در سرهمبندی آخر داستان!
خلاصه که نه به آن تتو یاغی کاراکتر اصلی در اول داستان و در میدان کشتی نه به این پایانِ شیرین تلویزیونی که اگر امید (مربی) نمیمرد، یاغیمان قرار بود در ممالک غریب بماند و برنگردد. البته باتوجهبه پایان آن، میتوان گفت شاید محمد کارت رویای فصل دوم را در سر میپروراند.
چراغ بین ادبیات و سریالسازی را در شبکه نمایش خانگی محمدحسین مهدویان روشن کرد، با سریال «زخم کاری» که اتفاقا آن نیز از پلتفرم فیلیمو پخش شد. محمد کارت ادامهدهنده این راه بود و خبرها حاکی از آن است که این پیوند قرار است محکمتر شود؛ با مجموعههایی مانند «سووشون» به کارگردانی نرگس آبیار و «خون خورده» به کارگردانی علی سرابی.