کاراکترهای ترنس در فیلم ها و سریال های ایرانی | زندگی پنهان
اختصاصی سلام سینما- افسانهها و اسطورههای قدیم میگفتند: «مردان از مارس خدای جنگ پدید آمدهاند و زنان از ونوس الهه عشق و زیبایی». این جملات نقشها، انتظارات و افکار مردم را از رفتار مردانه و زنانه مشخص میکرد. انتظاراتی که همراه با مردم و در نسلهای مختلف حرکت کرد و نهادینه شد.
عادتی که امروزه و به شیوههای مختلف زیر سوال رفته است، هرچند تغییرات هنوز تابو هستند. تابوی که گاهی با آزار، تحقیر و تمسخر همراه است، گاهی با همدلی و همراهی و گاهی با پرسش. یکی از این تابوها که گذر زمان بحث بر سر آن را کمی راحتتر کرده است، ترنسکشوالها یا ترنسها هستند.
ترنسها افرادی هستند که جنس بیولوژیکی آنها با جنسیتشان یکی نیست؛ چنانکه انگار روح و روان آنها در جسمشان زندانی است. زندانی که در تقلا است تا این دوگانگی و آشفتگی را برطرف کند؛ مسیری که از هورمون تراپی شروع میشود و به عمل جراحی میرسد.
اخیرا شهره لرستانی در یک پست اینستاگرامی خبر داد که عمل تطبیق جنسیت انجام داده و از این به بعد نام او مازیار است، مازیار لرستانی. این اولینبار نیست که عمل تطبیق جنسیت در میان بازیگران ایرانی انجام میشود. سامان ارسطو نیز یکی از بازیگران ترنسجندر بود که پس از عمل تطبیق جنسیت از فرزانه به سامان تغییر نام داد.
سینما و تلویزیون در طول تاریخ کم به جامعه تراجنسیتی پرداخته است؛ در ایران کمتر. در این یادداشت به معرفی بازیگران ایرانی پرداختهایم که نقش یک ترنس را در فیلمها و سریالها بازی کردهاند.
بازیگران ایرانی که نقش ترنس را بازی کردهاند
- دلارام؛ احمد مهرانفر در فیلم آتشبس (۱۳۸۴)
«آتشبس» فیلمی است به کارگردانی تهمینه میلانی. میلانی در این اثر به سراغ مشکلات میان زوجها رفته است؛ مشکلاتی که برآمده از نقشها و تقسیمبندیهای سنتی مردانه و زنانه است؛ بنابراین داستان فیلم بهطورکلی درباره ترنسها نیست.
فیلمساز در چند سکانس کوتاه یک کاراکتر ترنس را نشان میدهد؛ کاراکتری با بازی احمد مهرانفر. مهرانفر در «آتشبس» نقش ترنسی را بازی میکند که به دنبال عمل تطبیق جنسیت است؛ یک زن ترنس. کاراکتری که از آزار و زورگویی خانواده، اطرافیان و جامعه مینالد، از آرزوهایش میگوید و مصرانه به دیگران گوشزد میکند که او را خانم صدا بزنند نه آقا.
البته حضور این کاراکتر ترنس در «آتشبس» در خدمت هدف اصلی فیلم نیز است؛ نقد به زنانه و مردانه کردن رفتارها، به مردسالاری، به نشناختن تفاوتها. جایی در فیلم این تضاد به اوج میرسد، آنجا که محمدرضا گلزار به او میگوید: «اشکهاتو پاک کن، مرد که گریه نمیکنه» و دلارام اینطور جواب او را میدهد: «من فقط ده درصد مرد هستم و تو بیسواد و بیاحساس هستی. چون روانشناسی گریه کردن رو برای همه مجاز کرده. من قراره عمل کنم.»
*****
- سیاوش چراغیپور در همیشه پای یک زن در میان است (۱۳۸۶)
سیاوش چراغیپور برای بازی در فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد شد، جایزهای که درنهایت به نام محسن تنابنده ثبت شد؛ برای فیلم «استشهادی برای خدا» از بیست و ششمین جشنواره فیلم فجر. چراغیپور در این فیلم یک نقش متفاوت را بازی میکند؛ نقش یک زن ترنس. البته داستانی اصلی فیلم ربطی به ترنسها ندارد.
«از زن بودنت که نمیتونی استعفا بدی»، این جملهای است که چراغیپور در واکنش به کاراکتر زن فیلم «همیشه پای یک زن در میان است» بیان میکند؛ اما گویی این کاراکتر در جلوی آینه ایستاده است و این جمله را در وصف احوالات خود میگوید. حالی که جامعه با توجه بهظاهر او رفتارهایی مردانه را برایش تعریف کرده است اما روانش زن است و از این واقعیت نمیتواند کنارهگیری کند.
کمال تبریزی «همیشه پای یک زن در میان است» را کارگردانی کرده است. نغمه ثمینی و رضا مقصودی نیز فیلمنامه این فیلم کمدی را نوشتهاند. نویسندگانی که ترنس بودن کاراکتر چراغی پور در این فیلم را به شیوههای مختلف نشان دادند؛ گاهی با نقض تابوها و در عمل، آنجا که این کاراکتر راحت اشک میریزد؛ گاهی در گفتار و اشاره به باورهای عامیانه، آنجا که میگوید: «مردها همشون بدن مثل آقاگرگه، آقا دیو ولی خانمها همشون خوبن مثل خورشید خانوم، مهتاب خانوم»؛ گاهی هم در لوای حرفهایی مانند آنجا که رئیس این کاراکتر به او میگوید: «برایت وقت عمل گرفتهام، برو اقدام کن.»
*****
- اِدی؛ شایسته ایرانی در فیلم آینههای روبرو (۱۳۸۸)
«آینههای روبرو» با زندگی زنی شروع میشود که مجبور است روی تاکسی همسر خود کار کند. او در این میان با دختری آشنا میشود که ترنس است. ترنسی با بازی شایسته ایرانی؛ یک مرد ترنس. کاراکتری که در آستانه یک ازدواج اجباری است. دختری که از دنیای زنانه تنها اسمش را یدک میکشد؛ آدینه. اما هویتی مردانه دارد که در پوشش، حرفزدن و رفتارهای خود آن را نمایان میکند، حتی برخلاف میل خانوادهاش.
«آینههای روبرو» جدیترین و معروفترین فیلم ایرانی درباره ترنسها است. فیلمی که درباره شرایط این افراد میگوید؛ از سختیها، پذیرش و نگاه جامعه و اطرافیان به این مسئله حرف میزند. آدینه از خانوادهای سنتی و ثروتمند است، خانوادهای که نگاهش به ترنس بودن بد است و پذیرششان در این باره کم.
تنگنای خانواده در جامعه هم تکثیر شده است. زمانی که آدینه از ترنس بودن خود حرف میزند، زن راننده تاکسی با بازی غزل شاکری جا میخورد، موضعش عوض میشود، میترسد و از او میخواهد تا از ماشین پیاده شود. نگار آذربایجانی کارگردان «آینههای روبهرو» است. فیلمسازی که تقابل جامعه مذهبی و سنتی را در مواجه با این مسائل بهخوبی نشان داده است. جامعهای که تغییر جنسیت را گناه و در افتادن با تقدیر ازلی میداند.
شایسته ایرانی در نقش یک مرد ترنس بازی دیدنی و ماندگار از خود به نمایش گذاشته است، طوری که سخت میشود باور کرد او در واقعیت ترنس نیست.
*****
- رامش؛ مرتضی اسماعیل کاشی در فیلم گیلدا (۱۳۹۵)
«گیلدا» فیلمی است به کارگردانی امید بنکدار و کیوان علیمحمدی. این فیلم از چند اپیزود تشکیل شده است و در یکی از این اپیزودها با فردی به نام راد آشنا میشنویم. فردی که یک زن ترنس است و به دنبال عمل تطبیق جنسیت. راد هویتش را از نظر ظاهری تغییر داده و آشکار کرده، لباس و آرایش زنانه دارد و رامش اسم جدید او است.
رادِ فیلم «گیلدا» یک دیالوگ کلیدی دارد: «نمیتونم بیشتر از این وانمود کنم.» این فرد به خیال اینکه ممکن است این دوگانگی هویتش با ازدواج درست شود تا عقد یک زن هم پیش رفته است اما فیلم نشان میدهد که این راه چاره نیست.
هرچند «گیلدا» بهطورکلی درباره افراد ترنسکشوال نیست و تنها به نمایش چند سکانس بسنده کرده اما کیوان علیمحمدی درباره این کاراکتر میگوید: «در ابتدا از ما میخواستند که قصه رامش را از فیلمنامه حذف کنیم که نپذیرفتیم. از آن طرف میگفتند این فرد اروتیک است و باید پلانهای او سیاهوسفید باشد این کار را هم انجام ندادیم. اما ازآنجاکه پروانه نمایش بهشرط تغییر رنگ بود، درنهایت رنگ برخی از پلانها را تغییر دادیم.»
اکران «گیلدا» نیز با چالش همراه بود. چراکه تصویر مرتضی اسماعیل کاشی از تبلیغات شهری و پوسترهای این فیلم حذف شد. آخرین کاری که در حال حاضر از این بازیگر پخش میشود، بازی در سریال «جیران» است. او نقش خواجه روشن را بازی میکند.
*****
- سعید؛ اشکان مهری در فیلم بیوگرافی (۱۳۹۵)
«بیوگرافی» ساخته فاطمه ثقفی از آثار ناشناخته سینما است. فیلمی که در گروه هنر و تجربه اکران شد. این فیلم داستان زندگی خانوادهای را روایت میکند که هرکدام گرفتاریهای خود را دارند. فیلم بیش از آنکه از سعید بگوید، داستان راحله است، خواهر سعید، داستان مادرانگی او. کسی که برای کمک به برادر ترنس خود انواع آسیبها را تحمل میکند. اشکان مهری در این فیلم کاراکتر یک زن ترنس را بازی میکند؛ نقش سعید.
سعیدِ فیلم «بیوگرافی» آرزو دارد تا رها شود. او مانند بسیاری از ترنسهای دیگر تصمیم گرفته است تا عمل تغییر یا تطبیق جنسیت را انجام بدهد. مسیری که شبیه به هفتخان است.
*****
- مریم؛ بیتا بادران در فیلم دم سرد (۱۳۹۶)
«من زن نیستم»، دیالوگی است که از زبان مریم فیلم بیان میشود. «دم سرد» درباره افراد ترنسکشوال است؛ درباره زندگیشان و سختیهایی که گریبانگیر آنها است، درباره مردان ترنس. بیتا بادران برای بازی در فیلم «دم سرد» برنده جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن از جشنواره سالنتو ایتالیا شد. «دم سرد» فیلمی است به کارگردانی عباس رزیجی.
رزیجی درباره ساخت «دم سرد» میگوید: «حدود چهار سال روی موضوع ترنسها تحقیق کردم، از کتاب و مقالات علمی تا سرزدن به بیمارستانها، حرفزدن با دکترها و ملاقات و گفتگو با خود ترنسها. این کار روی بازیگردانی کاراکتر مریم تاثیر خوبی داشت، تاحدیکه بسیاری فکر میکردند بازیگر نقش مریم در واقعیت نیز یک ترنس است.»
بیتا بادران بازیگر کمکاری است و پیشازاین در فیلمهایی مانند «آژانس شیشهای» و «دلشکسته» بازی کرده است.
*****
- سعیده؛ بهاره کیان افشار در سریال گلشیفته (۱۳۹۶)
«گلشیفته» سریالی بود در شبکه نمایش خانگی. بهاره کیان افشار در این سریال نقش یک زن ترنس را بازی میکند. زنی که شمایل او را بعد از عمل تطبیق جنسیت میبینیم؛ زنی که با جسم سعید خداحافظی کرده و حالا سعیده است. سعیدهای که از جانب خانواده طرد شده است.
«گلشیفته» دنیای پس از عمل این افراد را نشان میدهد؛ از پذیرش جامعه تا آزارهایی که تغییر نمیکنند و همچنان پابرجا هستند. البته سریال تنها در حد نمایش شوخیهایی که با این موضوع میشود میماند و گریزهایی هم به مشکلات عرفی میزند.
*****
- خلیل؛ نیما شعباننژاد در سریال ممنوعه (۱۳۹۶)
شبکه نمایش خانگی و سریالهایش در سالهای اخیر سعی کرده است، دوربین خود را به سمت افراد ترنس نیز بچرخاند. خلیل سریال «ممنوعه» یکی از حاشیهدارترین ترنسهای سینما و تلویزیون بود. کاراکتری که درگیر سانسورهای متعدد شد.
نیما شعباننژاد در «ممنوعه» نقش این فرد ترنس را بازی میکند. کاراکتری که یک ترنس زن است؛ فردی که در ابتدا با اندام جنسی مردانه متولد شده است اما هویت خود را زنانه میداند. این هویت را از همان ابتدا در گفتار خلیل میبینیم، بعد کمکم به پذیرش هویت جدیدش با پوشیدن لباس زنانه میرسد و به سمت تطبیق جنسیت میرود.
*****
- نیلوفر؛ شیدا خلیق در فیلم هفت و نیم (۱۳۹۷)
«من نمیتونم ازدواج کنم ... من دختر نیستم» این دیالوگ نیلوفر است، دختری که در آستانه یک ازدواج اجباری است، کسی که در تقلا است تا پدر خود را با یک واقعیت آشنا کند: «من ترنسم، من فقط ظاهرم دخترانه است». «هفت و نیم» داستان زندگی هفت زن و مشکلاتشان را در هفت اپیزود روایت میکند. اپیزود نیلوفر یکی از این قصهها است؛ کاراکتری با بازی شیدا خلیق.
نیلوفر یک مرد ترنس است. فردی که با جسمی زنانه متولد شده است اما هویتش را مردانه میداند. هویتی که سالها از پدر و جامعه مخفی مانده است و تنها در گفتار نیلوفر به تماشاگر معرفی میشود.
نوید محمودی کارگردان «هفت و نیم» در داستان نیلوفر گوشهای از سختیهای زندگی ترنسها، تنهاییها و درکنشدنهایشان را نشان میدهد. لحظاتی که خانواده سد راه میشود و پذیرش این موضوع برایشان سخت است، مقاومت میکنند، چراکه آن را لکه ننگی میدانند و یک بیآبرویی عظیم. در نهایت این دیالوگ از زبان پدر بیانگر رنجهای پیدا و پنهان نیلوفر است: «اگر این جمعه ازدواج کردی که کردی، وگرنه با همین دستهای خودم خفهات میکنم.»
*****
- سیما؛ سوگل خلیق در سریال هم گناه (۱۳۹۸)
«همگناه» یکی دیگر از سریالهای نمایش خانگی است که به بازنمایی ترنسها پرداخته است. سیمای «همگناه» با بازی سوگل خلیق یک مرد ترنس است. کاراکتری معصوم که خانوادهاش هویت مردانه او را نمیپذیرند و در تلاش برای ازدواج او هستند. آنچه از سیما در «هم گناه» میبینیم تنها در گفتارش است که خود را بهعنوان یک ترنس معرفی میکند و مخاطب از ظاهر سیما به چنین دوگانگی در او پی نمیبرد.
*****
- مینا وحید در فیلم آن دیگری (۱۳۹۸)
«زندگی در کالبد دیگری عذابآورترین شکل از زندگی است»، این خلاصه داستان فیلم «آن دیگری» است. فیلمی به کارگردانی امیر توکلی. زندگی ترنسها دغدغه اصلی این فیلم است.
مینا وحید در «آن دیگری» نقش یک کاراکتر ترنس را بازی میکند؛ یک زن ترنس. ترنسی که هم در حصار جسمش گرفتار شده است و هم با قفسهایی بزرگتر گریبانگیر؛ قفسهایی به نام خانواده و جامعه. خانواده و جامعهای که هنوز ترنس بودن برایش یک تابو است، یک بیآبرویی، یک نه بزرگ به تغییرات این افراد.
«تقصیر من نیست، من حسم دختره، روحم دختره، همه چیم دختره، تو این جسم پسرونه گیر کردهام» این دیالوگ مینا وحید در فیلم خلاصهای از آن چیزی است که ترنسها با آن روبرو هستند.
*****
مریم خاتون ملک آرا اولین ترنسی (زن ترنس) بود که بعد از انقلاب عمل تغییر یا تطبیق جنسیت را انجام داد.
سامان ارسطو در گفتوگویی با انصافنیوز، درباره بازنمایی ترنسها در سینما و سریالهای ایرانی میگوید: «بازیگرانی که نقش ترنس را بازی میکنند تنها یک تیپ را نمایش میدهند و شخصیت نمیسازند. چراکه آگاهی نسبت به تراجنسیها ندارند. به همین دلیل است که نقشها زننده و توخالی هستند. از طرفی کارگردانها از دریچه ترحم به این موضوع نگاه میکنند.»
البته تنها سینما و سریالهای شبکه نمایش خانگی نیستند که دغدغههایشان رنگ زندگی افراد ترنس را به خود گرفته است. تئاتر هم به این دغدغه چراغ سبز نشان داده است. تئاترهای «خودکار بیکار» و «کالبدشکافی» به کارگردانی سامان ارسطو با موضوع ترنس و زندگی آنها به روی صحنه رفته است.
سال ۱۳۹۶ نیز تئاتر «آبی مایل به صورتی» به کارگردانی ساناز بیان به روی صحنه رفت. نسیم ادبی در این تئاتر نقش یک کاراکتر ترنس را بازی میکرد.
آگاهی، مقدمه درک و همدلی است. تنهایی، آزار، افسردگی و خشونت گوشههایی از رنجهایی است که ترنسها متحمل میشوند. رنجهایی که گاهی با لعاب دوستداشتن اطرافیان همراه است. واقعیتهایی که یا انکار میشوند یا آن را حاصل توهم فرد از هویتش میدانند. رنجهایی که گاهی باعث سرکوب حسها و نیازهای دیگر میشود.
اِدی فیلم «آینههای روبرو» از حس عاشق یک آدم دیگر بودن میپرسد، اینکه چگونه است؟ از احساسهایی که سرباز نکردهاند، حسهایی که زیر بار یک جسم بیگانه دفن میشوند.
شما بگویید، کدام بازیگر نقش ترنس را بهخوبی ایفا کرده است؟