درباره ناصر تقوایی از زبان بزرگان سینما
اختصاصی سلام سینما- امروز سالروز تولد یکی از مهمترین کارگردانان سینمای ایران و از جدیترین فیلمسازانی است که موج نوی سینمای ایران را سبب شدند. فیلمسازی که هر فیلمش چیز تازهای به سینمای ایران اضافه کرده است و وسواس و دقت اغراقآمیزش در فیلمسازی شهره خاص و عام است: ناصرخان تقوایی. به این بهانه گزیدهای از صحبتهای هم نسلان او یا منتقدان و روزنامهنگاران جدیدتر را درباره ناصر تقوایی و سینمای منحصربهفردش در ادامه مطلب میخوانید:
صفدر تقی زاده(نویسنده و مترجم):
ناصر تقوایی آن قدر که به سینما عشق داشت، عاشق و دلبسته ادبیات و ادبیات داستانی نبود. آبادان آن ایام همه چیز داشت الا یک چیز و آن چیز امکانات ساخت فیلم و ابزار صنعت فیلمسازی یا کلاس های آموزش کارگردان و فیلم نامه نویسی بود. امکانات تماشای فیلم فت و فراوان بود. هر هفته دو سه فیلم سینمایی از آخرین فرآورده های سینمایی انگلیس وآمریکا را در سینماهای آبادان نشان می دادند؛ اما بحث ساختن فیلم یا استفاده از ابزار فیلمسازی اصلا مطرح نبود. این طور بود که عشق و پیوند درونی به کار فیلمسازی او را به عالم سینما کشاند. در روزهای اول سختی فراوان کشید پایتخت نشین ها غالبا به استعدادهای ناب شهرستانی روی خوش نشان نمی دادند. بعد با توصیه جلال آل احمد که داستان های کوتاه ناصر را خوانده بود، به « کارگاه فیلم گلستان» یا «سازمان فیلمبرداری گلستان» پیوست. خودش می گوید: روزی که من از در استودیوی گلستان تو رفتم هنوز یک دوربین فیلمبـــرداری حرفه ای را از نزدیک ندیده بودم.
محمدمهدی دادگو(تهیه کننده):
از همان زمان معلوم بود که این جوان تازه آمده از جنوب ایران یک نبوغ دیگری دارد. او از بستر نگارش و قصه نویسی آمده بود. ناصر تقوایی از مستند به سینما راه پیدا کرد. ناصر تعصبی که به سینما دارد مثل تعصب اش به ادبیات است.
پس از ساخت «دایی جان ناپلئون»، پیشنهاد تقوایی برای ساخت یک سریال جدید مورد توجه رضا قطبی قرار گرفت. آن شاهکار نساخته مجموعه ی «داستان سرایان» است که قراردادش در سال ۱۳۵۶ بسته شد. سیزده فیلم سینمایی از سیزده شاهکار ادبیات ایران به همراه فیلم داستان زندگی نویسنده. این شاهکارها چشم هایش (بزرگ علوی)، سووشون (سیمین دانشور)، صادق چوبک، احمد محمود، محمود دولت آبادی، محمدعلی افغانی و … بود. با اینکه در آن زمان این کار خطر هم داشت، اما تقوایی رفت به آلمان شرقی و فیلم بزرگ علوی را ساخت.
علیرضا دباغ(روزنامهنگار):
ناصر تقوایی یک فیلمساز تمام عیار است، مستند سازی که ۶فیلم سینمائی داستانی ساخته است و سریالی که جزء بهترین سریالهای تلویزیونی ایران در تاریخ این رسانه به شمار میرود ،هرچند نسل امروز کمتر با نام آن آشنا باشند. سریال «دائی جان ناپلئون» براساس رمانی به همین نام نوشته طنزپرداز معاصر ایرج پزشک زاد ساخته شده است. او اگر «دائی جان ناپلئون» را هم نمیساخت آن قدر مشهور بود که امروز از آن تجلیل به عمل آید اما ساخت این سریال نشان داد که بزرگان آن روز سینما و تئاتر کشور در جوان جنوبی آن روز هیبت سینماگر بزرگ امروز را میدیدند و اینگونه بود که نامهای بزرگ آن روز همچون پرویز فنی زاده و محمدعلی کشاورزو غلامحسین نقشینه به خوبی دربرابر دوربینی که او کارگردانی میکرد به بازی پرداختند. تسلط او بر تعزیه وساخت مستندهایی همچون «تمرین آخر »،«تعزیه حر دلاور» به او شناختی متفاوت از تعزیه داده است آنگونه که تعزیه را غم نامه نمیداند و میگوید: به جزء تعزیه حضرت اباعبدالحسین (ع) ما انواع دیگر تعزیه نیز داریم مانند تعزیه مختار، تعزیه سلیمان و بلقیس که این دو حتی به دلیل اغراق زیاد در صحنههای خود به کمدی نزدیک میشوند. کمدی ترین تعزیه، تعزیه ی مختار است. در متون جدید اغراق زیادی شده است و تعزیه مختار با هزینه زیاد به مجموعه ی «مختارنامه» تبدیل شده است
منوچهر اسماعیلی (دوبلور):
من عاشق «ناخدا خورشید» ناصر تقوایی هستم. این فیلم زمانی کار شد که صدابرداری همزمان کمکم داشت متداول میشد. من در این فیلم به جای داریوش ارجمند به لهجه جنوبی صحبت میکردم. البته من با این لهجه آشنا هستم و از قبل هم که با آقای تقوایی کار میکردم خودش میدانست که خانوادهی همسرم هم بوشهری هستند و پدر خانم من پسر رییس علی دلواری بوده به خصوص که در آبادان و اهواز و خرمشهر بزرگ شدم. درست است که متولد کرمانشاه هستم، ولی بیشتر عمر را آن طرفها گذراندم و گویشهای جنوب را میشناسم. در این میان شخص تقوایی یک موهبتی در آن موقع بود، که لهجه بوشهر با آبادان را تفکیک میکرد و میگفت که تفاوتهایش در چه چیزهایی است و نظارت کامل داشت. فیلمهای دیگری که در آن منطقه ساخته شده چنین دقتی پشتش نبوده و همینطوری گفته میشد.
عباس گنجوی (تدوینگر) :
من سینما را با ناصر تقوایی شروع کردم و در مجموعه فیلمهای ایشان در کنارشان بودم (به غیر از یک فیلم) بنابراین خیلی از ایشان یاد گرفتم از جمله “صبوری” چون کاری که من میکنم احتیاج به صبوری زیادی دارد. سینمای ناصر تقوایی، سینمایی است که من از آن لذت میبرم و از میان فیلمهای که با ایشان کار کردم، تنها فیلم «ای ایران» است، که نمیخواهم تماشایش کنم چون پشت پرده فیلم «ای ایران» خیلی مسائل و مشکلات سخت پیش آمد که ما برعکس همیشه دوست داشتیم هرچه زودتر این فیلم تمام شود. بلایی که بر سر «ای ایران» آوردند مثل بلایی بود که بر «خانه ای روی آب» آمد و من علاقمند نبودم و نیستم این دو فیلم را تماشا کنم و نمیتوانم این اتفاقات را فراموش کنم. اما بعد از این اتفاقات که بر سر «ای ایران» آمد و ما را متأسف کرد، دیدیم تقوایی همانند اسطوره باقی مانده است.
جواد طوسی (منتقد):
«کاغذ بی خط» بعد از «نفرین»، شخصی ترین فیلم ناصر تقوایی به شمار می آید، اما او در همین دنیای شخصی، با بیانی هوشمندانه به روابط پیچیده زناشویی طبقه متوسط رو به رشد جامعه و مناسبات فردی و اجتماعی آنها می پردازد و از دل این روابط و مناسبات (با استفاده از زبان تاویل) به مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی معاصر (از جمله قتل های زنجیره یی و بحران روشنفکری) نقب می زند.
تقوایی در اینجا نیز مانند «نفرین»، عمدتا در یک لوکیشن ثابت و با آدم های محدود کار می کند. با آنکه طبقه انتخابی او دغدغه های خودش را دارد، که شاید برای دیگر اقشار و طبقات جامعه فاقد جذابیت باشد، ولی تقوایی با استفاده از یک دکوپاژ دقیق و حرفه یی و ایجاد امکان مانور برای دوربین در این فضای محدود، به فیلمش عمق می بخشد و بیننده خود را وادار می کند با این محیط و آدم هایش درگیر شود. قاعدتا یک کارگردان حرفه یی و توانا باید ریتم را به خوبی بشناسد. ما در جای جای «کاغذ بی خط»، شاهد شناخت عمیق تقوایی از ریتم و ضرباهنگ هستیم. او با استفاده از بیانی سهل و ممتنع، بحران موجود را از درون «کانون خانواده» ردیابی می کند و نهایتا یک فیلم خانواد گی از زندگی زوجی نه چندان مساله دار (جهان گیر، رویا و بچه هایش شنگول و منگول) را تبدیل به فیلمی با ریشه های عمیق فرهنگی، تاریخی، اجتماعی و سیاسی می کند.
جعفر والی (بازیگر):
ناصر تقوایی وسواسهای خاص خودش را دارد که شاید برخی تهیهکنندگان و بازیگران آن را نپسندند ولی عجیب به دل من مینشیند، چون دیدهام که به خاطر همین دقت نظرهایش چقدر همه چیز عوض میشود. سر «ناخدا خورشید» صحنهای بود که من پشت به دریا نشستهام و صحبت میکنم. صحنه را که گرفت همه گفتند عالی شد، اما تقوایی گفت تکرار میکنیم. فرستاد 4- 5 نان بربری خریدند و آنها را در کادر در دریا ریخت. در نتیجه تمام مرغهای دریایی در این کادر بالا و پایین میرفتند و نان میخوردند. این را بعدها در کادر دیدیم که چه از آب درآمده است. این ظرافتها را من میپسندم. فکر کنید رفته بود ساعتها کنار برکه نشسته بود تا ببیند چه زمانی نور خورشید به این برکه میخورد تا شبیه سیماب شود. انگار که جیوه ریخته باشند. آن لحظه را برای فیلمبرداری انتخاب کرده بود. حال صحنه چه بود اینکه مثلاً من سوار کاری هستم و از کنار این برکه رد میشوم. ببینید برای همین صحنه چقدر فکر کرده است. چه لحظه ای و کدام ساعت به درد کارش میخورد. با عشق و علاقه کار میکرد.
شما ببینید ناصر تقوایی بزرگترین و قشنگترین سریال تلویزیون «دایی جان ناپلئون» را ساخت اما صد حیف نگذاشتند «کوچک جنگلی» را بسازد. دکورش شبیه دکور کوروساوا بود. همسطح کوروساوا. سناریو را از او سوا خریدند و کارگردانی را سوا. تقوایی از من خواسته بود نقش دکتر حشمت را بازی کنم. رفتم سراغ خانواده دکتر حشمت و آنها را پیدا کردم. کلی با هم صحبت کردیم. خواهرزادهاش برایم تعریف کرد که دکتر حشمت اجازه نداد هنگام اعدام دستش را ببندند، قول داد و تمام تلاشش را هم کرد که طناب را نگیرد. برای تقوایی که این ماجرا را تعریف کردم گفت عجب صحنه عجیبی و چه بازی میتوان از دستها گرفت. تقوایی ثابت کرد که تمام اعضای تلویزیون از آن فیلمبردار گرفته تا دکوراتور هیچ کدام کارشان را بلد نیستید. به عنوان مثال ما یک هفته منتظر بودیم که یک کالسکه بسازند. آماده که شد تا تقوایی نگاهی به آن کرد گفت که این دو تا بدنه که به یال اسب وصل میشود خیلی زود میشکند. همه شاکی شدند که این طور نیست. گفت بروید و دو تا اسب بیاورید. در اولین چرخ همانطور که تقوایی گفته بود، ترکید. گفت در این کالسکه 4 قهرمان داستان میخواستند در سرازیری بتازند اگر این اتفاق میافتاد من در کدام دره میتوانستم جنازه آنها را پیدا کنم. قرار بود در پناهگاه دکور درست کنند اما تیم یادشان رفته بود که شب هنگام گروه را از آنجا بیاورند حتی زن تقوایی هم بین آنها بود. ساعت 9 شب بین شغال و گرگ در جنگل تنها مانده بودند. آنقدر کم گذاشتند که نتوانست و گذاشت و رفت.
داریوش مهرجویی (کارگردان):
به خاطر دارم کاری را شروع کرد و آن را نیمهکاره رها کرد. به نظرم مایوس شد، در واقع خیلی از راهها را برای فیلمساختن صاف نمیکنند و مدام مسائل دست و پاگیر به میان میآید. به خصوص در بخش تولید و تهیه مسائلی پیش میآید که کار را مشکل میکند. از طرف دیگر هم با این اوضاع اقتصادی، ساخت فیلمها بسیار مشکلتر شده است.
داریوش ارجمند(بازیگر):
ناصر تقوایی یکی از سرمایههای سینمای ماست و تکرارنشدنی است و در تمامی زمینهها استعدادش را نشان داده؛ چه در ساخت مستند، چه فیلمهای مذهبی و چه آثار سینمایی و تلویزیونی درخشانی که کارگردانی کرده است. این مرد از ابتدای ورودش به هنر، یکی از موفقترین و مهمترین کارگردانهای این کشور بوده و هست که متأسفانه اینروزها در خلوت تنهایی خودش زندگی میکند و هیچکس به فکر او نیست که ببیند در سر این مرد چه میگذرد. در تمام دنیا بهگونهای دیگر از هنرمندان و بزرگان کشورشان تجلیل و سعی میکنند از تمام ظرفیتهای آنها استفاده کنند و افسوس که در کشور ما این اتفاق نمیافتد. ناصر تقوایی آدم خاصی است و متأسفم که سینمای ما از این مرد نازنین چشمپوشی کرده. تقوایی در بسیاری از حوزهها صاحب اندیشه و تفکر است؛ ادبیات میفهمد، شعر، سیاست و... و با بسیاری از مفاهیم آشناست. آدمی است که هیچگاه وقتش را به بطالت نگذرانده. «ناخدا خورشید» یک فیلم استثنایی است. در همه این سالها این فیلم در صدر آرای منتقدان قرار گرفته است و هیچگاه کهنه نمیشود. این فیلم نهتنها از نگاه مخاطبان ایرانی، بلکه از دیدگاه منتقدان و مخاطبان خارجی نیز فیلم درخشانی است. در بسیاری از محافل ادبی و هنری دنیا فیلم او را بسیار بزرگ و فراتر از زمانش توصیف میکنند. تقوایی به دلیل تسلطش به ادبیات ایران و جهان در بهروزکردن ادبیات غرب استعداد بینظیری دارد و توانست داستان زیبای همینگوی را به شیوه درخشانی ایرانی کند و مابازای درستی در کشور خودمان برایش پیدا کرد. او جنوب را آنقدر درست و عمیق میشناسد که هنوز هم تماشای فیلم حیرتانگیز است، به برخی مسائل اجتماعی چنان موشکافانه و دقیق نگاه کرده است که نمیتوان در داستان همینگوی آنها را دید.
ایرج پزشکزاد (نویسنده):
سریال دائی جان ناپلئون به کارگردانی ناصر تقوایی را برداشت شیرین و دلچسبی از رمان خود میخواند. پزشکزاد در آغاز به خاطر جوان بودن تقوایی، نگران بوده که او از عهده ی ساختن این فیلم برنیاید، ولی بعدا به استعداد آقای تقوایی پی می برد.
بهروز وثوقی (بازیگر):
ناصر تقوایی یکی از بهترین کارگردانان ایران است. جلال مقدم و ناصر تقوایی کارگردانانی بودند که کارشان را می دانستند و امتیاز بزرگی که داشتند این بود که رهبری بازیگر را خوب انجام می دادند و من از این دو خیلی یاد گرفتم. افتخار می کنم که در فیلم «نفرین» در کنار ناصر عزیز بودم. کار نکردن ایشان برای سینمای مملکت ما یک ضایعه است.
بهرام بیضایی( کارگردان):
بزرگداشت هر فیلمسازی یادآوری کار اوست با نمایش فیلم هایش، یا نو کردن آن فیلم ها، یا فراهم آوردن امکان کار برای او. امکانی که در کشور ما گه گاه از کسانی گرفته و به کسانی بخشیده شده. تقوایی هرگز نورچشمی نبود و خودش هم زدوبند نمی دانست و احترام به سینمای جدی به او اجازه ی سرهم بندی نمی داد و در نتیجه محبوب پولسازان نبود. قلم به مزدانی که در معتبرترین مجلات سینمایی کشور جشن به هم خوردن یکی از فیلم های مرا گرفته بودند، نوشتند تقوایی و بیضایی خودشان نمی خواهند فیلم بسازند و غلط از ایشان بود. هیچ فیلمسازی نیست که نخواهد فیلم بسازد ولی هستند فیلمسازانی که به احترام فکر و فرهنگ نخواهند در لجنی فرو روند که سینمای پاکیزه ی ایران از آن در می آید.
تولد آقای کارگردان مبارک همه تاریخ سینمای ایران. به امید روزی که دوباره فیلم بسازد و در سالن سینما به استقبال ساخته جدیدش برویم.