رئالیسم افسرده یا کابوس اخلاقی؟/ طبقة کارگر؛ طبقة بیپناه، بیقدرت و فراموششده

بدون شک سریال «وحشی» به کارگردانی و نویسندگی هومن سیدی، یکی از سریالهای برجسته و تأثیرگذار سالهای اخیر است که با نگاهی عمیق، به مسائل مهم و حیاتی جامعة فرودست/سنتی/حاشیهنشین میپردازد و از دریچة ساختارهای معیوب اجتماعی و مسائل بنیادین روانشناختی به آن مینگرد.
سریال وحشی و نمایش بحرانهای اجتماعی و روانشناختی در جامعه ایران
«وحشی» داستان داوود اشرف، کارگر معدن است که با پدر و مادر پیر خود زندگی میکند. او درگیر اعتراضات کارگران میشود و تلاش میکند تا از درگیری و تنش دور بماند، اما با هر تلاش، درگیر دردسر جدیدتری میشود. داستان سریال هم از جایی شروع میشود که داوود از فضای تاریک معدن به سطح زمین میآید و ناخواسته درگیر اعتراضات کارگران میشود.
«وحشی» با الهام از زندگی واقعی «علیاشرف پروانه» ساخته شده است و این اقتباس از ماجرایی واقعی، لحن سریال را تلختر و تماشای آن را برای مخاطب جدیتر و قابل تأملتر میکند. سیدی، فضایی تنگ را در این اثر ایجاد کرده که تماشاگر را خودبهخود در دل داستانی تاریک و پرتنش هل میدهد. حسوحال خاص سریال، طبقه کارگر را باورپذیر به خط اول روایت میآورد و بحران عمیق اعتماد را در لایههای پنهان و زیرین اجتماعی به تصویر میکشد.
تأثیر نمادگرایی و استعارههای روانشناختی در سریال وحشی
سریال جانداری که در کنار آثاری چون «برادران لیلا» و «مغزهای کوچک زنگزده»ی خود سیدی، در زمره آثار رئالیستی معاصر ایران قرار میگیرد؛ آثاری که با نگاهی بیپرده و عریان به مسائل جامعه میپردازند و مملو از نمادگراییهایی است که ریشه در ذهن خاص، ناآرام، شاعرانه و بعضاً اسطورهپرداز کارگردان دارد.
سریال «وحشی» نه تنها آینهای از فروپاشی فردی شخصیتها، بلکه نمایشی از بحران عمیق ساختاری در جامعه ایران امروز است. وحشی نه تنها از رنگ، نور، و فضاسازی برای القای احساس خفقان استفاده میکند، بلکه در روایت هم خفه است؛ انسانی که در هر مرحله، از جانب جامعه، خانواده، قانون، و حتی خودش مورد خشونت قرار میگیرد. این سیاهی از جنس اغراق نیست؛ بلکه «واقعگرایی افسردهساز» است که واقعیت را، همانگونه که هست – و شاید بدتر از آن – بازتاب میدهد.
داوود نه به قانون اعتماد دارد، نه به رسانه، نه به سیستم قضایی و نه حتی به نزدیکترین آدمهای اطراف. این بیاعتمادی، چنان ریشهدار است که هر تلاشی برای اصلاحش، با سوءظن و تردید مواجه میشود.
معدن در سریال، صرفاً محل کار داوود نیست؛ بلکه ناخودآگاه سرکوبشدة شخصیت او و بهطور کلیتر جامعه است. جایی تاریک و فشرده. در واقع سکانس اول که داوود از دل معدن بیرون میآید، نماد ورود قهرمان از تاریکی به سطح (آگاهی) است؛ چیزی شبیه به گذر از «شب تاریک روح».
چهره متشنج و بیثبات شخصیت اصلی، استعارهای از انفجار خشم سرکوبشده طبقه کارگر است. این خشم خاموش، خود نمادی است از انسانهایی که فریاد در سکوتشان دفن شده است. همانهایی که در معدن، برای یک لقمة نان، استعاری دفن شدهاند؛ چه جسمی و چه روانی.
داوود اشرف: قهرمان تراژیک سریال وحشی و بازتاب طبقه کارگر
داوود نماد انسانیست که از طبقه کارگر فرودست برخاسته؛ نه سرمایه دارد، نه رانت، نه صدا. ساختار اجتماعی برایش تلهایست که در آن گیر افتاده؛ اگر سکوت کند له میشود و اگر اعتراض کند حذف میشود. درواقع، داوود تجسم همان جمله معروف مارکس است: «پرولتاریا تنها چیزی که برای از دست دادن دارد زنجیرهایش است.»
داوود «قهرمان تراژدی» است، چون با تلاش هم قادر به صعود نیست و راهی جز سقوط ندارد. اما سقوط او نه صرفاً شخصی، بلکه افشاگری جمعی است. قهرمان سریال هیچ راهی برای ارتقاء ندارد؛ همه بنبستاند. در چنین جامعهای، انسان یا باید منفعل بماند یا به وحشیگری روی بیاورد. بهنوعی، داوود مجبور به «وحشی شدن» است تا بقا بیابد. در این مسیر نهادهای اجتماعی نیز غایب، فاسد و یا ناکارآمدند؛ منفعل و بیتفاوت. مدرسه آموزش نمیدهد و نظام سلامت روانی نیز اساساً وجود ندارد.
موضوع معدن در سریال «وحشی» یکی از مهمترین نمادهای بصری و روانشناختی سریال است که بهشکل استعاری، چند لایة معنایی دارد. این فضا نهتنها از نظر روایی نقطه آغاز حرکت شخصیت است، بلکه به لحاظ نمادگرایانه، ریشههای ناخودآگاه، سرکوب، خشونت و حتی فلسفهی هستی فردی داوود را نمایندگی میکند.
جاییست که خاطرات تلخ، سرکوبشده و امیال واپسزده نگهداری میشوند. در سریال، داوود در همین مکان «متولد» میشود؛ یعنی از دل خشونت، فقر و پنهانکاری. خشونتی که (احتمالاً) داوود بعدها بروز میدهد، ریشه در همان زیرزمین دارد؛ نه فقط فیزیکی، بلکه روانی.
«وحشی» جهان کهنالگوهای وارونه است: مادر، مهر نیست؛ جراحت است. آنیما، نجاتبخش نیست؛ خاطرهای سوخته است. سایه، دیگر یک جنبهی پنهان نیست؛ حاکم اصلی روح است. این سریال، تراژدی روان انسان در جهان معاصر است؛ جایی که سفر قهرمان نه به معنا، که به جنون ختم میشود.
ذهن داوود از جایی به بعد خودش را میبلعد. او به نوعی «ماشین روانی» بدل میشود. احساس میخواهد، اما نمیتواند تجربه کند. عشق میطلبد، اما ابزارش را ندارد و به جای زندگی، مکانیسمهای دفاعیاش فعالاند. نتیجه این وضعیت هم خودتخریبی است.
در «وحشی»، با جهانی سیاه، بسته و درونیشده طرفیم که بیشتر به کابوس شبیه است. ماشین داوود در سریال وحشی (هومن سیدی) از لحاظ زیباییشناسی، نشانهشناسی و نمادگرایی، کاملاً هدفمند انتخاب شده و دو هدف دارد: فقر و فرسودگی فضا را تشدید کند. ماشین در اینجا نشانهای از بیحرکتی در دل تحرک ظاهری است. حرکت میکنند، اما به هیچ مقصدی نمیرسند. ماشینِ دربوداغان او درواقع نمادی از خودش است: آدمی تنزخمی که خود را بهزور جمعوجور میکند!
اگر شخصیت اصلی سریال، «داوود»، به شکلی استعاری یا نمادین با حضرت داوود پیوند داشته باشد، انگشتر او میتواند بار معانیی داشته باشد و در این صورت، ما با یک وارونهسازی کهنالگو طرف هستیم. انگشتر داوودی، به جای اینکه قدرت مشروع باشد، میتواند یادآور گذشتهای تاریک، عهدی شکسته، یا تصمیمی اشتباه باشد که اکنون بهایش پرداخته میشود. در این نگاه، انگشتر نه حامل حکمت، بلکه حامل نفرین است.
وحشی: ترکیب درام اجتماعی و کابوسنامه روانشناختی مدرن
در سریال «وحشی»، پنجره یکی از موتیفها یا نشانههای تصویری مهم و تکرارشونده است که از نظر نمادشناختی معانی چندلایهای دارد. پنجره در بسیاری از سکانسها، مرزی است بین روان شخصیتها و دنیای بیرون. در فضاهای زندان، خانه یا حتی شیشة ماشین، حضور پنجرهها، بیشتر موکد محدودیت آزادی است. داوود اغلب از پنجره به بیرون یا به داخل نگاه میکند، اما نمیتواند از آنها عبور کند. پنجره همچون «آستانه» در اسطورههای قهرمانی است؛ مرز بین دو جهانِ آشنا و جهان ناشناخته (همان سایه). در سینمای روانشناختی، پنجره اغلب امید سرکوبشده را نمایندگی میکند. در برخی پلانها نیز، پنجره نقشی شبیه «چشم» دارد. گویی کسی از پشت آن ناظر است و گاهی دوربین از پشت پنجره، شخصیت را میپاید. این نگاه بیرونی میتواند نماد نظارت اجتماعی و داوری اخلاقی باشد. از این منظر، پنجره میتواند نمایانگر تقاطع نگاه درونی و نگاه بیرونی باشد، آنچه ما از خود میدانیم در برابر آنچه دیگران میبینند.
پلانهایی که پنجرهها با شیشههای مات یا چرکین نمایش داده میشوند، اشاره به آشفتگی ذهنی شخصیت دارند. جهانِ پشت پنجره تار تحریفشده است و این وضعیت اغلب با بحرانهای روانی داوود همزمان میشود.
در برخی قابهای سریال، بافتهای تصویری یا عناصر تجسمی (مثل زخمها، زنگار، لزج بودن) نوعی حس حیوانات خزنده یا کمین را القا میکنند. اینها، با مفهوم فروپاشی ذهنی، یا رسوخ تاریکی به جان انسان گره خوردهاند و معمولاً نماد بخشی هستند که از کنترل خارج است و میخواهد «قربانی» را ببلعد.
برخی نماها در سریال حالت کابوسوار یا رؤیایی دارند، بدون آنکه مرز مشخصی میان خواب و بیداری بگذارند. برای به تصویر کشیدن سایهی روانی شخصیت، گاهی فضای سریال، با منطق رؤیا پیش نمیرود. شخصیت در مکانی ناآشناست، افراد بدون دلیل ناپدید میشوند و زمان و مکان درهم میروند. در اسطورهشناسی و روانکاوی، خواب نه فرار، بلکه دسترسی به حقیقتهای سرکوبشده است. سیدی با مهارت از این عناصر استفاده میکند تا مخاطب را وارد ذهن شخصیت اصلی کند؛ واقعیت را درهمآمیخته با رویا کند و از نشانههایی چون آب، آتش، صدا و خواب، زبان استعاری درونی، انسان زخمی و سرگشته بسازد.
در «وحشی»، تضاد شدید نور و تاریکی، چیزی فراتر از سبک بصریست. این یک تماتیک مرکزی است که بیانگر کشمکش درونی شخصیت اصلیست. نور در «وحشی» اغلب در قالب نور سرد میآید. در صحنههایی خاص، نور همچون یک فلاش حقیقت عمل میکند و زمانی زیاد میشود که نشانهای از آسیب روانی یا توهم را برملا کند، نه روشنیبخشی.
تاریکی نیز در نقطه مقابل، نماد ناخودآگاه، درد، راز و سرکوب است. صحنههای عمیقاً تاریک، جاییست که شخصیت به خود واقعیاش نزدیکتر است. گاهی نیز تاریکی، بهنوعی رحم شبانه و حفاظ است. در کهنالگوها نور میتواند «ایگو» یا آگاهی کاذب باشد اما تاریکی، قلمرو «سایه» است که هر دو برای رشد روانی ضروریاند.
داوود ترکیب عجیبیست از «کودک زخمی»، «قربانی»، «مرد وحشی» و «قهرمان تاریک». او بیش از آنکه فاعل باشد، بازتاب رنجیست که از کودکی تا بزرگسالی کشیده شده است.
تیپ مادر سریال، (با بازی درخشانش) نیز تیپ مادر سایهدار است و مادر در اینجا نه نگهدارنده، بلکه بلعنده روان فرزند است. او در واقع از کهنالگوی «مادر زمین» سرچشمه میگیرد، اما به نسخهی تباهشده و سمی آن تبدیل شده است.
در سریال «وحشی»، هیچ شخصیتی صرفاً یک فرد بیرونی نیست؛ همه جنبههایی از روان قهرمان یا جامعهای شکسته و بیمار هستند. این همان چیزیست که «وحشی» را از یک درام اجتماعی صرف، به یک کابوسنامه روانشناختی و اسطورهای مدرن بدل میکند.