5 فیلم برتر فرانسوا تروفو؛ از 400 ضربه تا ژول و ژیم

اختصاصی سلام سینما - الهام کوهی: 29 مهر سالروز درگذشت فرانسوا تروفو یکی از بنیانگذاران موج نوی فرانسه است که با مقاله «گرایش خاص در سینمای فرانسه» پایههای موج نو را گذاشت و با موفقیت چهارصد ضربه در جشنواره کن موج نو را جهانی کرد.
بیشتر بخوانید:
برترین فیلمهای موج نو فرانسه؛ از چهارصد ضربه تا ازنفسافتاده
ویژگیای که کارهای تروفو، در کنار نگاه فیلسوفانه به جامعه، داشت این بود که اکثر فیلمهایش را در صحنهها و محیطهای واقعی فیلمبرداری کرده و به این ترتیب مرز بین واقعیت و فیلم را کمتر میکرد. همچنین او استاد نماهای طولانی و دوربین روی دست بود و از نماهای طولانی بدون برش استفاده میکرد. بداههپردازی در دیالوگ و صداگذاری مستقیم و داستانهای غیرخطی با پرشهای زمانی و دقت زیاد در کوچکترین جزئیات از ویژگیهای دیگر آثار تروفو است.
ژول و ژیم / Jules and Jim (1962)
«ژول و ژیم» نه تنها بهترین فیلم تروفو که یکی از شاهکارهای موج نوی فرانسه است. تروفو که این فیلم را بر اساس رمان اتوبیوگرافیک هنری پییر روشه ساخته مثلث عشقی بین دو دوست صمیمی و یک زن را روایت میکند و پایداری و وفاداری رابطه دوستانه آنها را حتی با وجود رقابت عاشقانه و جنگ نشان میدهد. بازی ژان مورو در نقش کاترین و نقشآفرینی فوقالعادهاش در کنار کارگردانی خلاقانه تروفو و استفاده از نماهای طولانی و نمادهای عمیق (دوستی ژول و ژیم نماد پایداری و عمیق بودن رفاقتهای مردانه، مجسمه زن نماد زن کامل و عشق دستنیافتنی، کاترین با لباس مردانه نماد آزادی جنسیتی، ساعت شنی نماد گذر زمان و تمایل به پایداری و صومعه نماد محدودیتهای ازدواج و تمایل به آزادی) این فیلم را یکی از آثار ماندگار سینمای فرانسه کرده است.

چهارصد ضربه / The 400 Blows (1959)
«چهارصد ضربه» که در جشنواره کن 1959 جایزه بهترین کارگردانی را برای تروفو به ارمغان داشت داستان زندگی پسر نوجوانی به نام آنتوان دوانل است که به خاطر نادیده گرفتن مادر و پدر ناتنی خود به بزهکاری روی میآورد. تروفو سعی دارد دنیای پرتلاطم کودکی و نوجوانی آنتوان (خودش، چون فیلم بر اساس تجربیات شخصی تروفو است) و معصومیت از دست رفتهاش را جستجو و واکاوی کند و در نهایت سینما برای آنتوان (و تروفو) پناهگاه و نجاتدهنده او در برابر فشارهای جامعه و خانواده میشود. فیلم مملو از تجربیات واقعی تروفو از کودکیاش است که آن را به اثری اتوبیوگرافیک و شخصی تبدیل کرده است.

به پیانیست شلیک کن / Shoot the Piano Player (1960)
این فیلم اقتباسی از رمان پلیسی «پایین و بیرون» نوشته دیوید گودیس و درباره پیانیست مشهوری است که بعد از خودکشی همسرش زندگیاش از هم میپاشد. تروفو در فیلم «به پیانیست شلیک کن» با فلشبکهای متعدد و روایت غیرخطی سعی دارد تاثیر گذشته بر حال و آینده را بررسی کند. شخصیت اصلی فیلم با تغییر اسم و رابطه عاشقانه با پیشخدمت سعی در بازسازی هویت و رابطه عاشقانه از دست رفته خود دارد اما گذشته مانند سایهای همواره تعقیبش میکند.

روز به جای شب / Day for Night (1973)
تروفو خود در این فیلم در نقش کارگردانی ظاهر میشود که میخواهد فیلمی را در استودیویی در جنوب فرانسه بسازد اما با چالشها و مشکلات زیادی روبهرو میشود. تروفو در این فیلم به ترکیب هنر و زندگی و عشق به سینما و ستایش آن به عنوان هنر جادویی میپردازد. این فیلم هم مانند فیلمهای قبلی او دیدگاهش «برتری هنر به زندگی» را به تصویر میکشد. همچنین تروفو در فیلم «روز به جای شب» ادای احترامی به ژان رنوار کرده و تاثیر او را بر سبک فیلمسازی خود نمایش میدهد.

کودک وحشی / The Wild Child (1970)
در سال 1798 شکارچیان کودکی وحشی را در جنگلهای فرانسه پیدا میکنند. تروفو با اقتباس از این رویداد فیلم «کودک وحشی» را با محوریت قرار دادن طبیعت انسانی و آموزشپذیر بودن آدمی و مرز بین وحشیگری و تمدن میسازد و نشان میدهد که چگونه پرورش میتواند طبیعت وحشی را تغییر دهد هرچند در پایان پیروزی کامل به دست نمیآید و کودک وحشی بین دو دنیای وحشی و متمدن گیر میکند و این همان تاکیدی است که تروفو در فیلمهای دیگرش نیز به ردپای گذشته و کودکی در سرنوشت انسانی دارد.
***
فیلمهای «دو دختر انگلیسی»، «سرگذشت آدل اِ»، «آخرین مترو»، «پری دریایی میسیسیپی» و «بوسههای دزدکی» از دیگر فیلمهای قابل تامل و زیبای تروفو هستند که نگاه فیلسوفانه او به اجتماع و زندگی و هنر و سینما را بیشازپیش برجسته میکنند. تروفو به عنوان داستانگو و کارگردانی که در قالب داستانها جامعه را نقد و کاوش میکند و هر نما از فیلمهایش رسالت و پیام خاص خود را دارد یکی از بهترین کارگردانهای تاریخ سینماست.