بی گزند
"امیر"
کارگردان : نیما اقلیما
تهیهکننده : سید ضیاء هاشمی
نویسنده : نیما اقلیما
بازیگران : میلاد کیمرام / هادی کاظمی / سحر دولتشاهی / مصطفی قدیری و ...
مدیر فیلمبرداری : ادیب سبحانی
صدابردار : امیر نوبخت
طراح چهره پردازی : ایمان امیدواری
طراح صحنه و لباس : سحر شهامت
تدوین : مستانه مهاجر
مدیر تولید : وحید مشاری
مجری طرح : پیمان جعفری
توضیحات :
در جشنوارهی سی و ششم بخش رقابتی فیلمهای اول که با عنوان نگاه نو شناخته میشد حذف شده است و کارگردانان فیلم اولی باید در شرایط متفاوتی با دیگر کارگردانان با سابقه به رقابت بپردازند ، نیما اقلیما همانند مهران احمدی که با فیلم مصادره و رضا مقصودی که با فیلم خجالت نکش حضور دارند جزء کارگردانهای فیلم اولی در سی و ششمین جشنواره فیلم فجر به شمار میرود که با فیلم امیر در این رویداد شرکت کرده است ، فیلمی که به تعابیری در صورت اکران سینمایی اش در زمره بخش هنر و تجربه قرار میگیرد.
فيلم امير ساخته نيما اقليما كه اولين فيلم سينمايي وي محسوب مي شود با ريتم كندش شايد عاشقان سینما را هم خسته كند چه برسد به عوام ؛ فیلم امیر روایت کننده قصه فردی به نام امیر با بازی میلاد کیمرام است که تمام بدبختیهای اطرافیانش را تحمل میکند و همگی به او رجوع میکنند ، از دوستش علی گرفته که از شهرستان به تهران آمده و علیرغم مشکلات خانوادگی امیر دست به دامن او شده تا نگذارد زن طلاق گرفتهاش با فرزندشان اردلان به خارج کشور برود تا خود زن علی که در خانه استیجاری امیر به همراه اردلان ( پسر علی ) مخفی شده اند و از او کمک میخواهد تا علی را سرعقل بیاورد ، خانواده خود امیر نیز دیگر افرادی هستند که امیر باید مشکلاتشان را حل کند ، ریما خواهر امیر با بازی سحر دولتشاهی که در آستانه ۳۵ سالگیست و مشکلات روانی حادی دارد و پدر و مادر از دست او عاصی شدهاند ، امیر در طول فیلم با تمام این مشکلات روبرو میشود و سعی در حل و فصل کردن آنها به روش خود دارد ...
فیلم از لحاظ فنی و فرمی چیزی کم ندارد و محتوای آنست که دچار دوگانگی شده و از همین بخش هم ضربه بدی خورده به طوری که نه ریتم دارد، نه قصه و نه پایان ؛ در فیلم امیر نه باشخصیت پردازی خاصی روبرو هستیم و نه پیشزمینهای از قصه آدمهایی که روی پرده میبینیم، میدانیم و فیلم داستان خاصی هم ندارد ، سبک مینیمالی که کارگردان برای ساخت فیلم خود در نظر گرفته این اجازه را به فیلمنامه میدهد که عمده داستان را حذف کند و به جزیی گویی نپردازد و اشاراتی کلی به قصه دارد ، اما مینیمال بودن در روایت هم قواعد خود را دارد که فیلمساز رعایت نکرده است و همین امر موجب می شود منطق روایی و داستانی فیلم شكل درست و محكمی نیابد و سؤال های بسیاری را برای بیننده بی پاسخ باقی گذارد ، این سوالات یا نباید از پایه مطرح میشدند و یا وقتی به هردلیلی در فیلم جاری میشود، رها کردن آنها صرفاً به کمکاری فیلمساز و ضعف فیلمنامه برمیگردد و لاغیر ؛ اینكه زن علی بعد از طلاق در خانه امیر چه میکند و اصولاً رابطه اش با نزدیك ترین دوست شوهرش چگونه و در چه حدی است؟ اینكه شخصیت زن به چه علت برای بردن تنها پسر بچه اش این همه اصرار دارد و با كوچكترین پیشنهاد نامزد تازه اش تصمیمش عوض می شود ؟ اینكه چرا همه آدم ها آنقدر حالشان بد است و اساساً حضور شخصیت های فرعی مانند خواهر روان پریش؛ پدر منفعل؛ همكار بی خاصیت امیر و زن آرایشگر همسایه یا مستخدم آپارتمان (جبرئیل) چه كمكی به پیشرفت قصه می كنند و حضور یا عدم حضورشان چه میزان در بافت دراماتیك داستان تأثیر دارد ؟ فیلم امیر، تلاشی در درک و فهم وضعیت افسردهای که آن را ترسیم ساخته نمیکند و درست مثل کاراکترهای بی هویت خود دچار ناتوانی است و این ابهامات نشان می دهند که فیلمساز بیش از حد گرفتار خلاقیتی که جرات کرده آن را در فیلم اول خود به کار ببرد شده و نتوانسته امیر را فراتر از چیزی که در ذهن خود بوده خلق کند ، فیلم امیر در شرایطی خود را مطرح میکند که مخاطبین آن، تحمل این تفاوتهای بارز را ندارند و نحوه قرار گرفتن دوربین به شکلیست که فیلمساز خیال میکند سبک نوینی از مینیمالیسم را در فیلم خود جاری ساخته است و قابها به نحوی بستهشدهاند که در ابتدای فیلم حتماً آزاردهنده به نظر میآید اما رفته رفته تماشاگر به آن عادت میکند ، شبیه استفاده از چنین قاب تصاویری پیشتر در شاهکار این سبک مثل فیلم آیدا (Ida/2013)اثر پاوو پاولیکوفسکی از سینمای لهستان یا در سریالی به نام آقای ربات ( (Mr.Robotساخته سَم اِسماعیل یا نمونه ی داخلی فیلم خفه گی به چشم میخورد و نشانههای سینمای اکسپرسیونیستی را میشود در بسیاری از صحنهها، که بیشتر بر فضا تاکید دارند تا شخصیت پیدا کرد.
از نكات خوب فيلم امیر ميتوان به فضای بصری متکی بر رنگ بندی سرد و نورپردازی پرکنتراست و قاب بندی های شکیل و کاملا ًسینمایی فيلم و استفاده از دود و آلودگي شهر تهران به عنوان اِلمان آلودگي در زندگي شخصيت هاي فيلم از درگیری خانواده با فرزند روانی تا مصائب جدایی و بدبختیهای جنسی که از آرایشگاه به آسانسور منتقل میشود اشاره كرد ؛ نماهای اقلیما شاید چشمنواز باشد و فیلم را میتوان یک تجربه بصری موفق خواند اما آنچه در این میان مفقودشده است، درام و قصهگویی است که در پس هنرنماییهای فیلمساز رنگباخته است ، فضاسازی سرد و افسرده حال و هوای فیلم در تمامی سکانسها جاریست ، تمامی عناصر صحنه از رنگبندی و طراحی صحنه و لباس و حتی دکوپاژها در خدمت به جریان انداختن موج افسردگی در فیلم هستند ، تم سرد و خاکستری رنگها و صحنههای موجود در نماها باعث شده که این جو به خوبی شکل بگیرد ولی اصرار بیش از حد کارگردان به وسیله پکهای سیگار پی در پی شخصیت اصلی و سروکله زدنهایش با خانواده و سکوت بیمعنا و اعصابخردکنش و استفاده از موسیقی سافت راک در این بین، کار را لوث کرده و آن را تبدیل به فضای شبه روشنفکری کرده است.
در پايان علاوه بر قاب بندي هاي خوب فيلم بايد به بازی خوب بازیگران فیلم امیر اشاره کرد که موفق عمل کرده اند از سحر دولتشاهی گرفته تا هادی کاظمی که برای حضور در این فیلم، حدود ۹ ماه تمرین داشتند تا بازی آنها با کارهای قبلی شان متفاوت باشد ، سحر دولتشاهی با وجود حضور کوتاهش میدرخشد ، وی که برای بازی این نقش چندین ماه در کنار بیماران اسکیزوفرنی بوده به خوبی از پس نقش سخت خود برمیآید و از خود یک بازی تاثیرگذار ارائه میدهد و خوانش این بازیگر از نقش خواهر روانپریش امیر که به مشکلات خانوادهی او ختم میشود یکی از بهترین برداشتهای یک بازیگر از نقشی کوتاه است که آن را از سادگی فیلمنامه در میآورد و به یک نقشآفرینی تاثیرگذار مبدل میسازد یا بازي خوب ميلاد كي مرام در نقش امير كه كنترل شده است تا خشم و عصبانيتش اگزجره نشود و هادي كاظمي در نقش جبرئيل ( كارگر ساختمان ) كه رگه هايي از طنز در اين فيلم سرد و بي روح را ايجاد ميكند.