خدای نیکولاس وندینگ رفن!
فیلم «درایو» (Drive) نقطه عطفی در کارنامه نیکولاس وندینگ رفن تلقی میشود؛ این کارگردان خوشذوق با فیلمنامه قدرتمند حسین امینی و هنرنماییفوقالعاده تیم بازیگری ازجمله رایان گاسلینگ و آلبرت بروکس و فیلمبرداری فوق حرفهای آن، توانست اثری را تولید کند که از دید بسیاری از منتقدان در لیست بهترین فیلمهای سال ۲۰۱۱ قرار بگیرد. با تولید این فیلم، مخاطبان بهشدت منتظر فیلم تازه نیکولاس وندینگ رفن بودند که در سال ۲۰۱۳ فیلم «تنها خدا میبخشد» را برای رقابت در بخش اصلی جشنواره فیلم کن آماده کرد. تنها خدا میبخشد نتوانست نظر همهی مخاطبان و منتقدان را برخلاف فیلم درایو جذب کند و حتی جزء ضعیفترین فیلمهای آن دوره جشنواره بهحساب آمد. درست است که تنها خدا میبخشد فیلم خوبی نسبت به درایو نیست، اما به نظر میآید که این فیلمی شخصیترین فیلم نیکولاس وندینگ رفن است. در ادامه با سینماگیمفا همراه باشید.
جولیان (با بازی رایان گاسلینگ) به دلیل کشتن یک مأمور پلیس در آمریکا، مجبور میشود که با کمک مادرش که مدیریت باند قاچاق مواد مخدر را بر عهده دارد، برای گریز به شهر بانکوک تایلند برود. در آنجا همراه با برادر بزرگش بیلی باشگاه مشتزنی را تأسیس میکنند و به آموزش فنونهای رزمی به جوانان و نوجوانان میپردازند و در کنار آن کار قاچاق مواد مخدر را هم انجام میدهند تا اینکه بیلی در یک شب در حالی که مست و سرگردان است، به یک روسپی تایلندی تجاوز کرده و او را میکشد تا اینکه سرهنگ چانگ (با بازی خوب ویتایا پانسرینگهام) به صحنهی جرم میآید و خواستار اجرای عدالت و برابری برای بیلی و پدر آن روسپی میشود. بیلی توسط پدر آن دختر بهطور وحشیانه کشته میشود و سرهنگ چانگ هم پدر دختر را به خاطر کاری که به ضرر دخترش کرده، مجازات میکند. جولیان و مادرش تصمیم میگیرند تا راهی پیدا کنند تا قاتل برادر خود را یافته و انتقام او را بگیرند.
همانطور که اعلام کردم، تنها خدا میبخشد فیلم شخصی نیکولاس وندینگ رفن است. کارگردان باذوق و قریحه، توانسته تصاویر و قاب بندیهای فوقالعادهای را برای توصیف صحنه و اتمسفر داستان با ترکیب بندی بی نقص رنگ قرمز و بنفش بهکار ببرد. در تکتک لوکیشنها، نیکولاس ارجاعی هم به سنت و فرهنگ کشورهای آسیای شرقی کرده که در نوع خود جالب است. بهخصوص سکانسهایی که در کلابهای بانکوک و مکانهای زاغهنشین آن کشور در این فیلم میبینیم. اما جدا از اینکه در کارگردانی فیلم آن قدر ذوق و شوق دیده میشود، در فیلمنامه و روایت فیلم هیچچیز تازهای رویت نمیشود.
برخلاف فیلم درایو، فیلمنامه این اثر را خود نیکولاس نوشته است اما متأسفانه چندان خوب از آب درنیامده است. در طول فیلم، دیالوگهای شخصیتها بهشدت کم هستند و حتی شخصیت اصلی جولیان در کل فقط هفده خط دیالوگ میگوید. شخصیت جولیان بیشک شباهت زیادی به راننده فیلم درایو دارد. هر دو شخصیت با بازی رایان گاسلینگ سکوت را تنها راه پیشبرد اهداف خود میدانند و بهجای صحبت کردن، سعی بر اجرای اعمال خود دارند. میتوانیم بگوییم که تنها خدا میبخشد ادامهی معنوی فیلم درایو است. اما درونمایه فیلمنامه که انتقام است، به خوبی به بیننده القا نمی شود. نیکولاس همان تعریف خام انتقام را سعی دارد با دیدگاهی روانشناسانه به بیننده القا کند که متأسفانه کمی گنگ و غیرقابل فهم برای بیننده است. حتی شخصیت اصلی داستان، شخصیتپردازی مناسبی هم ندارد که مخاطب سعی کند موضوع انتقام را از دید وی دنبال کند. در کنار اینهمه ایراد از شخصیت خاموش جولیان، شخصیت مخالف یا ضدقهرمان داستان یعنی سرهنگ چانگ خوب است. هم شخصیتپردازی مناسب دارد و هم هنرنمایی روان و خونسرد را به نمایش میگذارد. سرهنگ چانگ که عدهای از اهالی مردم بانکوک، او را فرشته عدالت از سوی خدا میدانند، از تمامی جنایتهای سطح شهر جلوگیری میکند و شخصاً به تنهایی عدالت را برپا میکند. او با شمشیر سامورایی که در اختیار دارد، تمام افراد تبهکار و قاتلین را میکشد و تنه برای تنبیه، عضوی از بدن طرف را قطع میکند. نیکولاس سعی کرده که به مخاطبان فیلم بفهماند که چانگ نمادی از خداست. خدایی از دید نیکولاس که متفاوتتر از خدای دیگران است. خدایی که ضدقهرمان است و برخلاف خدایان و فرشتگان دیگر، پیراهن سیاه بر تن دارد و از قدرت خشم و خشونتش برای برقراری عدالت استفاده می کند. خدایی که حتی جولیان در پایان فیلم به آن ایمان میآورد و حتی از او میخواهد که از کارهای شومی که در گذشته انجام داده،مجازات شود.
تنها خدا میبخشد فیلمی عوامپسند نیست. بهخصوص اینکه القای حس و اتمسفر محیط بر روایت غلبه میکند و مخاطبان را از تماشای ادامهی فیلم منصرف میکند. نیکولاس شاید در فیلمبرداری و القای حس متفاوت ازدرونمایه انتقام، تا حدودی نمره قابل قبولی می گیرد اما در ارائه یک داستان مهیج با شخصیت پردازیهای خوب موفق نشده است و کارگردان باید در ساختن فیلم، فیلمنامه را ابتدا در ارجعیت قرار داده و سپس ذوق و سلیقه خود را در توصیف صحنه بهکار ببرد.