قیصر ارزشی
سومین ساخته محمدحسین مهدویان برخلاف دو اثر پیشینش یعنی «ایستاده در غبار» و «ماجرای نیمروز»، هیچ پایهای در سینمای مستند نداشته و کاملا داستانیست. اگر حواشی این فیلم از بحث امنیت ملی تا فاشیسم و نژادپرستی را به کناری بگذاریم و وارد خود فیلم شویم به سه نتیجه مهم خواهیم رسید:
از آنجایی که «لاتاری» بر خلاف دو فیلم قبلی او –مخصوصا «ماجرای نیمروز»- قصد «تاریخسازی» نداشته و مدام بین سینمای مستند و داستانی آونگ نکرده و از یکی به نفع دیگری سواستفاده نمیکند، فیلمی به مراتب قابل تحملتر از «ماجرای نیمروز» و چندین گام پختهتر از «ایستاده در غبار» است.
حوادث و شخصیتهای مختلف با تعدد و تنوعی طراحی شدهاند که شاید سریعترین فیلم جشنواره به لحاظ ریتم داستانی همین «لاتاری» باشد، و این در حالیست که این فیلم اگر طولانیترین فیلم این دوره نیست، با زمانی بیش از 110 دقیقه، قطعا یکی از سه فیلم طولانی جشنواره به حساب میآید.
دکوپاژ این فیلم بنابر تعاریف کلاسیک که مطلقا بیمعناست، اما اگر آن تعاریف را هم کنار بگذاریم، در بعضی بخشها که دوربین زوم میکند، یا بعضی جاها که مانعسازی در مسیر دید دوربین صورت میگیرد حس مخاطب به طور کامل مختل شده و این امر باعث میشود که تا دقیقه 40 فیلم چیزی جز یک درام تینیجری بیحس بر روی پرده نبینیم. در فیلمنامه هم شخصیت امیر علی دچار هیچ تحولی نمیشود، بلکه ویژگی «متعصب» -و نه «غیرتی»- بودنش مثل یک بادکنک باد شده و حادثه نهایی قدم به قدم با مداخله شخصیتهای دیگر –مانند برادرِ دختر با بازی جواد عزتی و موسی و مرتضی- حاصل میشود. این الگوی «میز بیلیاردیِ» فیلم که توسط همان شخصیتهای جنبی پیاده میشود هم میلنگد، چون تمام مسائل و مشکلات آن شخصیتها با هم در جهان فیلم تعریف نشده و گویا باز هم مهدویان فکر کرده، در حال ساختن فیلم مستند است و نیازی به توجیه دراماتیک ندارد.