مهم ترین فیلمِ فیلمساز

نگاه و نگرشِ هنرمند باید در زمان های مختلف تغییر کند، هنرمند اگر به ورطه ی تکرار برسد به نوعی مخاطبانِ اثرش را پس زده است، به طور مثال زمانی که یک فیلمساز بعد از ساخت چند فیلم سینمایی دست به ساخت یک فیلم خاص می زند یعنی اینکه آن فیلمساز توانسته از تکرار رهایی پیدا کند و با ریسک سراغ حدیث نفس خودش برود البته که در این میان فیلمساز با اطلاعات کافی بسراغ این حدیث نفس می رود. علیرضاداودنژاد با ساخت هیجده فیلم هنوز علاقه به تجربه گرایی دارد و اساسا فیلمساز ریسک پذیری ست وی سعی می کند در هر برهه ی زمانی با مترومعیارهای مختلف فیلم بسازد مهم ترین چارچوب سینمایی داودنژاد دغدغه مندی اوست به طور مثال در دهه ی هفتاد فیلمی مثل بچه های بد را می سازد که نشانه یی از هوشمندی داود نژاد به مسائلِ جوانان است یا در دهه ی نود مرهم را می سازد فیلمی که درباره ی اعتیاد یک دختر جوان است که پیش از این در سینما کمتر به این موضوع پرداخت شده بود داودنژاد روغن مار را با یک دوربین موبایل می سازد و در بخش هنروتجربه اکران می کند این ذوق و هوشمندی نشانه یی از تجربه گرایی و جسارت این فیلمساز است.
فیلم فِراری تازه ترین ساخته ی علیرضا داودنژاد قبل از هرچیز دونکته ی مهم دارد: اول آنکه این فیلم تاکید می کند که هنوز سینمای ملودرام و شهری وجود دارد و می شود از فضای آپارتمانی رها شد و در خیابان و کوچه ها فیلم ساخت و نکته ی دوم، فِراری فیلمی درگیر کننده و اثری ست که تماشاگر با آن همراه می شود و این به دلیل قصه پردازی به قاعده ی آن است ، مطمئنا فِراری برای علیرضا داود نژاد هم فیلم مهمی به حساب می آید چرا که بعد از کلاس هنرپیشگی یا مرهم یا روغن مار سراغ قصه یی رفته که بکر است، فِراری در محتوا به هدف نهایی اش رسیده چرا که داود نژاد به عنوان یک فیلمسازِ دغدغه مند که در برهه های زمانی به آسیب های اجتماعی پرداخته، این بار در ادامه ی فیلم مرهم دنیای جوانان را به تصویر کشیده است و از سوی دیگر با نگاهی بی طرف جامعه یی را نشان می دهد که در شرایط بغرنجی به سر می برد ،خانمی که مسافر نادر است یا مرد نمایشگاهی یا در انتها خود شخصیت سجاد که اساسا رویکرد اجتماعی و شرایط نابسامان پایتخت را نشان می دهد، اگر داود نژاد در فیلم مرهم تصویری از اعتیاد یک دختر جوان را به تماشاگر ارائه می دهد در فیلم فِراری تصویری از یک دختر هفده ساله ی شوخ وشنگی را به مخاطب نشان می دهد که از شهرستان فرار کرده تا برای دیدن یک ماشین فِراری نه و نیم میلیاردی به تهران بیاید، محتوای فیلمِ داودنژاد اگر چه فضای محدودی دارد اما به قدری کششدار و جذاب است که فضاهای دونفره ی ماشین نادر به هیچ وجه باعث کسالت آور نمی باشد چرا که فیلم فِراری از پرداختن به خرده روایت ها پرهیز می کند و به خط اصلی درام می پردازد رد و بدل شدن دیالوگ های دونفره ی گلنار و نادر برشی از دغدغه های بی چارچوب نسل جوان امروز است، گلنار به نمایندگی بخشی از دختران امروز جامعه ی ما به درستی توانسته عقده های زندگی اش را به زبان بیاورد و چه منظم و با چارچوب های خاصی این کمبودهای روانی به سینما تبدیل شده است، فیلمساز ما با دغدغه ی مهمی از پس این فیلم برآمده است به طوری که داود نژاد با استفاده از فرم توانسته به محتوا برسد رفت و برگشت هایی که در فیلم می بینیم و اعترافات آدم هایی که با گلنار ارتباط داشته اند فضای فیلم را متفاوت کرده است با اینکه حقیقت و دروغِ آدم هایی که اعتراف می کنند را نمی شود تشخیص داد اما خط روایی فیلم، ما را با گلنار آشنا می کند؛ دختری که همه ی آدم ها او را هفت خط می دانند آنقدر ساده است که وقتی سجاد را با یک ماشین مدل بالا می بیند به کلی نادر را از یاد می برد نادری بر خلاف میل باطنی اش تلاش کرد تا او را به سجاد برساند ، دختری که از همه چی محروم بوده در رویا و خیالش به ایده آل ها و تجملات زندگی فکر می کند ایده آل هایی که همگی در برند و مُد و گوشی موبایل و ماشین لوکس خلاصه می شود و او حتی می تواند به راحتی دروغ بگوید و نقش بازی کند(سکانس نمایشگاه ماشین)، از سوی دیگر داود نژاد با خلق شخصیتی مثل نادر که جنگ رفته و انسان قابل قبول و معتبری ست هدفی مهم داشته که به آن رسیده است، اگرچه در جامعه ی ما آدم هایی مثل سجاد یا آن پسرطلافروش یا آن مرد نمایشگاهی مصداقِ بیشتری دارند اما در این جامعه اگر چه اندک اما آدم های قابل اعتمادی مثل نادر هم وجود دارند که معنای غیرت و حیا را می دانند، اگر چه بنا به شرایط عقیده و جامعه جداافتاده اند اما آدم هایی مثل نادر راهی را انتخاب کردند که به وجدان می رسد. فیلم فِراری میزانسن های درست و یک دستی دارد مهم ترین حُسن این فیلم استفاده از سه پایه ی دوربین است فِراری موسیقی هماهنگی با خط روایی فیلم دارد و همچنین محسن تنابنده که به نقش نادر هویت داده است یکی از برگ های برنده ی این فیلم محسوب می شود شخصیتی میان جدی و طنز، استفاده از لهجه قمی با ظرافت های خاص، باعث شده فضای فیلم یکنواخت و کسالت آور نشود، بازی ترلان پروانه در نقش گلنار با بهره گیری از لهجه ی گیلکی و کنش مندی مناسب، همراه با آمال و آرزوهای سطحی یک دختر هفده ساله بسیار منطبق است. در زمان نمایش این فیلم در سی و پنجمین جشنواره فیلم فجر منتقدان و اهالی رسانه پیش بینی می کردند که این فیلم در زمان اکران با استقبال گسترده یی مواجه می شود اما فِراری در نامناسب ترین زمان ممکن اکران شد، اساسا فِراری به دلیل مضمون و لحنی که دارد می توانست در زمانی غیر از نوروز اکران، و از آن استقبال شود اما در شرایط کنونی که دوفیلم کمدی بی محتوا روی پرده است سالن ها و سانس های کمی به این فیلم داده شده که به معنای صریح تر انگار عوامل شورای صنفی نمایش، قصد داشتند که این فیلم دیده نشود. فِراری به دلیل پرداخت صحیح در محتوا و فرم یک اثر موفق محسوب می شود این فیلم برای جامعه ی امروز ساخته شده و داود نژاد با جزئیات خاصی به این موضوعِ مهم و خطیر پرداخته است اما در این برهه ی زمانی انگار فیلم های شبه کمدی مخاطبِ بیشتری دارند، باعث تاسف است که فیلمی مثل فِراری دیده نمی شود؛ در این شرایط که فیلم های کمدی سخیف اولویت اکران هستند دیگر انگیزه یی برای کارگردانی مثل داود نژاد باقی نمی ماند به همین دلیل نشانه و رسالت سینما تغییر مسیر می دهد( که البته داده است) و دیگر نمی شود از سینمای ایران توقعِ چندانی داشت.