هزینه نکردن هم حدی دارد
سینما یعنی تصویر، یعنی دیدن. با رادیو فرق دارد. قرار نیست ما برویم در سینما بنشینیم و با یک مشت افکت صدا، صحنههای حساس یک فیلم جنگی را در ذهنمان تصور کنیم. درست در صحنههایی که باید یک نبرد اساسی و هیجانی را تماشا کنیم، نوار کاستی میبینیم که می چرخد و پاره میشود و یا تصویری که سیاه میشود. این شوخیها چیست؟! اگر ندارید که برای یک فیلم جنگی هزینه کنید، نسازید. هزینه نکردن هم حدی دارد. فیلمساز آنقدر مخاطب را از دیدن یک صحنه اکشن، جذاب و احساسی محروم میکند که دیگر هیچ حسی نسبت به پیروز شدن و یا شکست خوردن خلبانان در نبردهای هوایی به وجود نمیآید. نه خوشحال میشویم و احساس وجد میکنیم و نه ناراحت. به عبارتی ناتوانی فیلمساز از نمایش صحنههای کلیدی فیلم، خللی اساسی در ارتباطگیری و حسگیری مخاطب نسبت به فیلم ایجاد میکند. همین میشود که فیلم جزو کممخاطبهای جشنواره قرار میگیرد و همان مخاطبان محدود هم در میانه فیلم سالن را ترک میکنند. مابقی افرادی هم که تا انتها صبر میکنند، با آمدن عنوان «گروه بدلکاران» در تیتراژ پایانی، زیر خنده میزنند. کدام بدلکاری؟ کدام صحنه؟
اگر برخی نماهای خوب سینمایی در کار وجود نداشت با یک فیلم اساساً بیارزش طرف بودیم. ریتم کند، روایت و تدوین شلخته، بازیهای ضعیف و ... نشان میدهند که حضور چنین آثاری در جشنواره تنها سطح کیفی آن را پایین میآورد و فایده دیگری نخواهد داشت.