اندک یادداشتی در باب سریال « بازی مرکب »

اندک یادداشتی بر سریال بسیار پر سر و صدای این روز ها
« بازی مرکب »
گویا شبکه جهانی « نت فیلیکس » در بساط خود پروژه های بسیار معروفی و نه محبوبی! در دست دارد که هراز گاهی پس از کاهش و ریزش کاربرانش آنان را بر روی ویترینش می ریزد و گویا دوباره رضایت کاربرانش را می تواند به دست بیاورد و روند بیننده های فعالش را افزایش دهد این فقط یک سریال نه قسمتی محصول کره بود که این چنین به اعتبار و رشد نت فیلیکس افزود و هنوز پشت پرده هایی در این نوع از سیاست های نت فیلیکس نهفته است که با توجه به اقتضای شرایط ناگهان غوقا ای عظیم در روند مجموعه آثار تولیدی این شبکه رخ می دهد با تمامی این موارد هنوز هم بعید است شخصی یا ارگانی یا نهادی بتواندحتی اندکی سیاست مشخص این شبکه را کشف نماید از بحث دور نشویم بهتر بود نخست به چند وجهی و مبهم بودن سیاست اتخاذ شده تیم نت فیلیکس اندک گریزی زد و سپس رفت سراغ سریال...
بازی مرکب به طور صریح به چه قیمتی؟ ( سانتی مانتال و ضد انسان )
کاملا مشهود و مشخص, به قیمت سوء قصدی لجن بار بر جان چهارصد و پنجاه و پنج تن « انسان » شاید شعار و رویکرد سریال درست جا نیقتاده باشد. بله به قیمت رقم گفته شده که هر یک صاحب زندگی و خانواده اند و به علت مشکلات اقتصادی در دام این بازی بشدت کثیف و لجن آلود گرفتار آمده اند! حال بسیار جالب خواهد بود که در همین ابتدا به شیوه جذب خفت بار طراحان این بازی برای به دام انداختن شرکت کنندگان مفلوک و شکست خورده و صد البته ساده پرداخت...
از هر آدمیزاد ساده لوح و ابله ای, از هر آدمیزاد کهن سال رو به افولی پرسید گرانبها ترین دارایی آدمیزاد در این جهان فانی چیست؟ به نظر شما چه پاسخی از دهان آنها بر زبانشان جاری خواهد شد؟! آیا چیزی جز سلامتی جسم و روان, پاسخ دیگری به ذهن آدمی متبلور می شود؟ اگر صادقانه و بدون اندک جانبداری ای به این مسئله کمی بیندیشیم متوجه خواهیم شد که درست ترین و صادقانه ترین پاسخی که می توان بر سوال فوق بر زبان آورد نگهداری از جسم و روان مان است که چه بخواهیم و چه نخواهیم این جسم و روان امانتی است از سوی خالق واحد این جهان!
حال استفاده از چه محرکی باعث شده است که تک به تک شرکت کنندگان این بازی کثیف نسبت به مردن « غیر انسانی شان » تردیدی نداشته باشند؟ اگر توهم این پاسخ که مشکلات اقتصادی بیشمار آنان باعث عدم تردید شان نسبت به کشته شدن بی رحمانه شان است باید عرض کنم که سخت در اشتباهید تنها پاسخ فقط از یک چیز نشئت می گیرد و بس و آن هم خوردن فریب هوشمندانه طرفداران سریال می باشد اگر کسی در پاسخ به سوال مطرح شده چنین مورد معضل اقتصادی شان را بیان نمود بدون شک به صورت وحشتناکی فریب سریال را خورده که صد افسوس که خود متوجه وخامت این فریب نیست.
علت بی اهمیتی آنان و پیش مرگ شدن شان نه نا امیدی است نه بی پولی است و نه مشکلات خانوادگی و نه احیانا زناشویی تنها علت, نفس کثافت بار و سرکش حس « طمع » بشر است این رفتار کثیفانه ی, حریصانه ی, انسان است که در اولین وهله جان او را به دست فنای خالص می سپارد و در سریال هم این نفس کاملا مشهود است.
نگاهی بر نحوه اثر گذاری حس « طمع » بر وجود آدمی به صورت کاملا سانتی مانتال آلود:
به بازی ماهی مرکب خوش آمدید ورود شما را به این بازی تبریک عرض می نماییم این بازی در نه مرحله برگزار خواهد شد و شخصی که بتواند به مرحله آخر برسد جایزه ای بالغ بر « چهل و پنج میلیارد دلار » برنده خواهد شد سپس با زدن دکمه ای محفظه ای شیشه ای دایره شکلی از سقف به صورت معلقی آویزان می شود و پس از آویزانش مجدد با فشار دکمه ای دیگر مبلغ مورد نظر با سرعت باورنکردی ای شروع به ریختن درون محفظه می کند و محفظه در کمتر از دو دقیقه تا ظرفیت آخرش پر از تراول های جذاب می شود و سپس در مرحله نمایشی چندین اینچی مبلغ مورد نظر نشان داده می شود.
لطفا و لطفا دوباره شرح سکانس بالایی را با دقت هر چه تمام تر مطالعه کنید با هر بار خواندن دقیق و مو به مو و کلمه به کلمه حرص و طمع به طرز رقعت انگیز و لجن باری به درون ذهن و ضمیر و روان تک به تک شرکت کنندگان رسوخ می کند و حتی چشمان تماشا کنندگان هم با دیدن و شنیدن مبلغ بازی از کاسه به بیرون می جهند حتی شما هایی که فقط خوانندگان این نقد هستید؟! این طور نیست؟! اگر صادقانه, خود متوجه احساس حریصی خود و احساس سیر نشدن خود و این میل سرکش خود شده اید پس باید متوجه این مسئله هم شوید که آن چهارصد و پنج نفر به( استثنای یک نفر که برنده بازی است) هم به مراتب با شدت و سرعت وحشتناکی سر تسلیم بر امیال مفلوک و ضعیف خود فرو می آورند و در عرض چشم بهم زدنی نهصد و دوازده عدد چشم ( هر انسان دارای دو چشم ) بر روی آن محفظه شیشه ای قفل می شوند و همچنین دهانشان تا چندین متر باز...
اگر این حالات لجن گونه ناشی از میل سرکش انسان ( اماره ) به نام حرص و طمع سرچشمه نمی گیرد پس دقیقا از چه چیز ناشی می شود؟ آری به هیچ عنوان جای تعجبی نیست و نخواهد بود که من و شما هم دو چشمانمان پس از دیدن آن محفظه شیشه ای از حدقه به بیرون خواهند جهید و درست و دقیقا برای نصاحب کل حجم پول داخل محفظه حاضر به مکیدن خون هم خواهیم شد! حاضر به قطعه قطعه کردن کل اعضای بدن یکدیگر خواهیم شد! دیگر چه چیزی جلو دارمان خواهد بود؟!
و آری قطعا و حتما اگر فقط خون جسم یکی را تمام و کمال با نهایت جنون تا قطره های آخر بمکیم مطمعنا و قطعا نفرات بعدی به ترتیب پدرانمان, مادرانمان, برادرانمان, خواهران مان خواهد بود چون اساسا من و شما به حیوانی کثیف ( لجن تر ناطق بودن مان ) و درنده خویی بدل گشته ایم که برایمان ابدا فرقی نمی کند که خونی که در حال مکیدنش می باشیم یا تکه گوشتی که در حال جر دادنش هستیم احیانا تکه گوشت یکی از اعضای خانواده مان باشد برای ما فقط محتویات آن محفظه لعنتی در این جهان مهم است که برای تصاحبش تا مرز « غیر ممکن ها » هم به صورت کاملا وحشیانه پیش خواهیم رفت تا در نهایت به این ثروتی که بهای چندین هزار لیتر خونی است که گاهی مکیده و گاهی ریخته ایم خواهد بود پس آری نوشجان مان بزن بر بدن و برو حالش و ببر....
با شرح اندکی از رویکرد کثیف سریال می توان به قصد سریال ساز پی برد قصد آقای به اصطلاح کارگردان از ساخت نه قسمت « بازی مرکب » چه می تواند باشد؟! آیا مجدد چیزی جز, جر خوردن « چهارصد و پنجاه و پنج » اعضای بدن شرکت کنندگان و همچنین کسب درآمد « لجن و کثیف » از صادر کردن قسمت های مهم پیکرشان چیزی دیگری به ذهنمان متبلور می شود؟ اگر قصد و نیت دیگری هم بر فرض محال در کار باشد با تکه تکه شدن این تعداد انسان بی گناه و فلک زده, نیت سریال ساز به کل از میان می رود و هیچ خالص می شود! و همین موضوع یعنی به فنا رفتگی سریال تا سر حد مرگ اما چه چیزی باعث شده است که موضوع به این مهمی کاملا به دست مخاطبان به فراموشی مطلق سپرده شود؟! یا بهتر است بگوییم دقیقا چه سوالی است که باعث شده مخاطب تا سر حد مرگ جذب سریال شود و تا آخرین قسمت ادامه دهد؟ بنظرم با کمی تامل می توان به آن سوالی که در ذهن تک به تک تماشا کنندگان ریشه دوانده است رسید!
اساسا جز این سوال نمی تواند باشد ( بگذار ببینیم بلاخره برنده این مسابقه کثیف کیست؟ آیا اصلا کسی می تواند تمام مراحل بازی را پشت سر بگذارد و با حس طمع کارانه اش مبلغ جایزه را تصاحب کند؟ و به قولی نوش جان کند بدون حتی ذره ای احیانا عذاب وجدان و احساس گناه؟! ) بله این دست از سوالات است که باعث شده مخاطب تا جان دارد حتی اگر سریال هزاران قسمت هم ادامه دار باشد باز هم مخاطب روحیه خستگی ناپذیر خود را همچنان حفظ کرده و بنشیند به پای این کشت و کشتاری که مخلوق کنش و امیال سرکش کثیف و لجن آلود آدمی ست...
یک: کاملا مشخص است که در اولین و چه بسا آخرین وهله قصد و رویکرد « گیشه » و از قضای روزگار « تعداد بیننده » است و بس...
دو: کاملا مشهود است که سریال کاملا و حتما و قطعا بر خلاف شعار به اصطلاح « ضد سرمایه داری » اش که می دهد عمل می کند و یک نگاه کاملا « سمپاتیک » و « استریلیزه » شده به نظام کثافت گونه « سرمایه داری » دارد و از قضای بد روزگار یک برده ی تمام عیار سرمایه داری ست...
حتی شهامت کافی کافی و وافی برای بیان اعتراض به حق, هم در سریال بسته به نوع شعاری که می دهد نیست سر انجام کار اثری ضد انسانی و کثیف و صد البته که فاقد هرگونه ارزش سینمایی می باشد.
و در آخر تکه تکه شدن تیک به تک افراد حاضر در بازی در یک کفه ی ترازو و کسب درآمد از طریق صادر کردن قسمت های مهم بدن شان در کفه ی دیگر ترازو!
جدای از هرگونه بحث و اختلاف نظرهایی که درونمایه نقد را شکل می دهد کسبدرآمد از طریق صادر کردنشان دیگر به معنای خود کلمه آخر کثافت کاری یک آدمیزاد حیوان می باشد و نه انسان ناطق!
هر چه شود می بایستی مراسم تدفین اجساد آنان با نهایت احترام توسط کارکنان بازی انجام شود اما در نهایت کار, با اجساد بی جان آنان شرافتا و انصافا چه برخوردی می شود؟!
سینما و هر هنر دیگری با واژه عظیم « انسان » سرپاست هنر اساسا با انسان است که روح دارد, ایضا جسم دارد, و نفس در وجودش در جریان است.
سینما, از ابتدای پیدایشش تاکنون مسئله اش انسان و پرداختن به حقیقت تلخ طبیعت او می باشد.
سینما گریزی از واقعیت واقع شده به سوی واقعیت ساخته یا بهتر است بگوییم دستکاری شده است که در راس این واقعیت « انسان » حضور دارد و نه اشیاء و چیز مادی یا غیر مادی دیگر...
پس اساسا با انسان باید و باید رفتاری شود که جز سزاوار او سزاوار چیز یا شخص دیگری نباشد.
یادداشتی بر سریال « بازی مرکب »
سامان جوادی