جستجو در سایت

1400/11/20 00:00

تمرینِ زندگی

تمرینِ زندگی

یادداشتی بر فیلم شهرک به کارگردانی علی حضرتی 

فاطمه فریدن 

تمرینِ زندگی 

فیلم شهرک به لحاظ انتخاب ایده داستانی بسیار موفق عمل کرده اما از منظر پرداخت جزئیات می‌توان ادعا کرد که بر پایه خام بودن تجربه یک کارگردان جوان پیش می‌رود. حضرتی در این فیلم می‌کوشد با دستمایه قرار دادن سوژه‌ای متفاوت از زندگی افرادی که عشقی وافر به بازیگری نشان می‌دهند، به واقعیتِ سرشت انسانی و تصمیم‌گیری آنان در موقعیت‌های خاص یا بحرانی نزدیک شود. این تلاش سبب شده که در بدو امر با ورود کاراکترهایی که درواقع شناسنامه‌ای از زندگی حقیقی شان-نزد مخاطبان- در دست نیست و به‌ظاهر از طبقه متوسط جامعه هستند مواجه شویم اما در ادامه به علت کاهش فرازهای داستانی و فقدان کنش کاراکترها بر اساس خرده خرده‌داستان های منتخب، از کشش داستانی کاسته می‌شود. 

هنگامی که شخصیت فرهاد مدبر (ساعد سهیلی) با نام حقیقی نوید-در فیلمنامه- برای امتحان پس دادن در شرایطی منحصربه‌فرد و دشوار مقابل مردی که خود را دستیار کارگردان (کاظم سیاحی) معرفی کرده است، گام در مکانی غریبه و جدید می‌گذارد و در فرصتی کوتاه با کاراکتر فرشته/میترا(مهتاب ثروتی) آشنا می‌شود، از نگاه نگارنده شائبه به وجود آمدن تصویری خیالی در ذهن کاراکتر اصلی(فرهاد/نوید) پدید می‌آید اما در ادامه پیش‌روی ماجراها این باور نیز  صورت دیگری به خود می‌گیرد. مصداق بارز آن تصمیم ناگهانی شخصیت فرهاد است که درست یک روز پیش از فیلمبرداری اتخاذ می‌کند و در اثر دچار شدن به سردرگمی دائمی و عدم درک واقعیت و خیال تبدیل به فرمی نمادین می‌شود. بر حسب این دیدگاه توازنی که در آغاز میان واقعیت، خیال و نیز ناباوری شکل گرفته به‌تدریج و در اثر اکت‌هایی که به کنشِ  دراماتیک کم‌شباهت هستند، تاثیر  اصلی‌شان را از دست می‌دهند. این نکته از سویی شاید به وسواس فیلمساز برای شتاب در جمع‌بندی و به پایان بردن لحظات معطوف شده و از سوی دیگر به پردازش ناپخته کاراکترها در داستان‌پردازی مرتبط است. به این جهت بازسازی یا ترمیم چندباره شخصیت‌ها در ساختار فیلمنامه شاید این امکان را ایجاد می‌کرد که با اثری دراماتیک تر و سینمایی به همه لحاظ روبرو شویم. 

با وجود موارد ذکر شده اما کاراکترهایی مانند پدر(شاهرخ فروتنیان)، مادر(رویا جاوید نیا) و دستیار که یکی از شخصیت‌های کلیدی فیلم است، در مدت اندک و حضوری کوتاه در صحنه‌های بازسازی شده، دارای جذابیت‌های لحظه‌ای هستند که قطعا نمی‌توان منکر آن‌ها شد و باید این اتفاق را در دورانی که اغلب فیلم‌ها متاثر از سینمای اجتماعیِ کلیشه‌اند و مملو از سکانس‌های بزن و بکش، به فال نیک گرفت.  از جهت دیگر، در نگاهی کلی به برگزیدن سوژه فیلم باید یادآور شویم طبیعی است که عمیق شدن در چنین موضوعی ممکن است خطری را نیز به دنبال داشته باشد؛ که از نظرگاهی به طرد مخاطبان منجر شده و از طرفی با تحلیل‌های حساب‌شده -شخصیت‌پردازی و غیره- به فیلمی کم‌نظیر تبدیل شود.