ضعفِ وابستگی

فیلم خوب و قوی، بر پایه درام قوی، بر پایه شخصیتهای قوی و بر پایه تکنیک قوی بنا میشود. حرفِ فیلم از مجموعهی تمام موارد بالا، و از پسِ نمره قبولی گرفتن در مجموعهی این عناصر است که به عینیت میرسد و بر مخاطب اثر میکند. فقدان و ضعف هر یک از این عناصر میتواند همهی فیلم را بیاثر کند و همهی فیلم را زیر سوال ببرد.
فیلم محمد رسول الله(ص) نمرهی قبولی نمیگیرد چون در بسیاری از مواردی که نام بردیم نمرهی قبولی نمیگیرد. حتی در بعضی، اصلا حرفی برای گفتن ندارد. به یقین اگر کارگردان دکوپاژ خوب نکند کار گریمور مشهور را خراب میکند و اگر صداگذاری بد باشد کار خوب فیلمبردار را بیاثر میکند. فیلمِ خوب، فقط تکنیکِ خوب و فقط فیلمبردارِ خوب و فقط گریمور مشهور و فقط آهنگساز مشهور نیست! هیچ کدام اینها ربطی به فیلم خوب ساختن ندارند، شرط کافی نیستند و حتی در موردِ این فیلم وجود بعضی هاشان مفید که نیست هیچ، فیلم را هم از هدفش منحرف می کند که در این باره، در ادامه بحث خواهیم کرد.
فیلم محمد رسول الله(ص)، به همان اندازهی خودِ پروژه که وابسته به این و آن است و به قول مجیدی نباید از بازگشت سرمایهاش حرف زد، وابسته به بیرون فیلم است. فیلم خوب، خود صاحب دنیایی است و خود صاحب تعاریفی. فیلمِ خوب میتواند حتی تعریف تازهای از واژهها و تعریف تازهای از وقایع و تعریف تازهای از شخصیتها ارائه دهد. وقتی در مورد واقعهای و دربارهی شخص و اشخاصی فیلم میسازیم هم به همین اندازه باید مستقل شویم و صاحب تعریف. بنابراین فیلم محمد رسول الله(ص) هم باید بتواند به طور مستقل درام خلق کند و شخصیت خلق کند و درنتیجهی اینها اثرگذار شود. بویژه که سازندگان فیلم ادعای فتح قلوب مردم جهان را دارند و داعیهی طرح پیشنهاد تازه در مقابله با دسیسههای ضداسلام حال حاضر را مطرح کردهاند. ولی فیلم به شدت در خلق دنیای درونی خودش ناتوان و ناموفق است. همچنان ابژهوار نگاه میکند و به نگاهی سوبژکتیو نمیرسد و این مشکل بزرگ فیلم است. همچنان وابستهی بیرون و وابسته به پیشزمینهی ذهنی مخاطبش است و وابسته به شناختی که بیننده از محمد(ص) دارد. هرجا هم میخواهد بر حس او اثر کند متوسل به پیشزمینهی ذهنی او میشود و خودش پیشنهاد تازهای و حرفِ موثری از خودش ندارد. این مساله وقتی خودش را بیشتر نشان میدهد که فیلم را برای مخاطبِ بیگانه نمایش دهید، آن وقت است که این رابطهی طفیلی و وابستهگونه هم گسسته میشود و مخاطب فیلم را نمیفهمد و در نتیجه رابطهای برقرار نمیگردد. اگر ادعای جهانی بودن میکنیم باید پیش از نشان دادن معجزه و متوسل شدن به نمایش آن، کار دراماتیکی کرده باشیم که مخاطب اول ایمان آورده باشد، و گرنه که معجزه نه تنها بر مخاطب فیلم اثرگذار نیست بلکه بیشتر او را با بیمنطقیاش پس میزند.
گفتیم که فیلمِ خوب و موفق باید در چند بخش مختلف نمرهی قبولی بگیرد و به آنها اشاره کردیم، حال به بررسی آنها در فیلم مجیدی میپردازیم.
در بررسی درام و داستان فیلم باید گفت که فیلم به طور عجیبی قصه گفتن بلد نیست و به طور مشخصی از تعریف داستان و از شکلدهی درام خودداری میکند. فیلم میخواهد وقایع مختلفی را به تصویر بکشد و لحظات مختلفی را نشان دهد، بنابراین ابتر و ناقص اتفاقاتی را به تصویر میکشد که هیچ کدام با ساختار کلاسیک داستان سازگار نیستند. چرا باید با ساختار کلاسیک داستان سازگار باشد؟ چون ساختار کلاسیک داستان کاملا بر اساس حس و فطرت انسانی و ذائقهی انسانی است. پس وقتی بر مخاطب اثر میگذارد که از این مسیر بگذرد. ارجاع میدهم به کتاب آسمانیمان، قرآن مجید، که موقع قصه گفتن به معنای واقعی کلمه، قصهگوی خوبی است. خیلی خوب و فرممند قصه تعریف میکند. قصهی یوسف را و قصهی ابراهیم را، قصهی موسی را، قصهی عیسی را و قصهی محمد(ص) را و قصهی اقوام مختلف را. اما فیلم مجیدی در نمای کلی به یک تیزر طولانی خسته کننده میماند که به راحتی میتوان تکهتکهاش کرد، تکههایش را جابجا کرد و باز دوباره همان را ساخت، بدون اینکه لطمهی خاصی بخورد. چه از پانزده سالگی پیامبر شروع کرده باشد و چه از بدو تولد حضرت، فرقی در ایدئولوژی و دیدگاه فیلم ندارد. چون فیلم راه و مسیری را طی نمیکند. فاصلهاش از شخصیتها و از سوژه همان اندازه است که از اول بوده، نمیتواند ما را به شخصیت حضرت رسول نزدیک کند و ما را به شناختی هم از ایشان نمیرساند.. مساله دیگر هم که باید اشاره کنیم روایت ناهمگون فیلم است که بین راوی داشتن و راوی نداشتن متزلزل و مردد است. اگر فیلم دانای کل روایت میشود که طبیعتا صدای راوی و روایت ابوطالب در آن بیمعنی است و اگر هم صاحب راوی است که چرا صحنههایی را نشان میدهد که ربطی به راوی ندارند و مستقل از راویاند (صحنههای خلوت آمنه یا حلیمه و حضرت محمد). بنابراین مجیدی در نوع روایتش هم متزلزل عمل کرده و نتوانسته تصمیم قاطعی بگیرد.
به طور قاطع، میتوان گفت شخصیتی در فیلم مجیدی شکل نمیگیرد. آدمهای فیلم یا الصاقاند به شخصیتهای دنیای واقعیشان یا به شدت تخت و تیپیکالاند. از خود شخصیت نمایش داده شده از محمد(ص) بگیرید تا دیگران، خوبان و بدان. تصویری که از محمد(ص) میبینیم از بدو تولد تصویری نورانی و مقدس است که گویی حضرت از بدو تولد به پیامبری برگزیده شدهاند. مسالهی تصویر نورانی که میگوییم هم لزوما نورپردازی نیست-که آن هم هست- اما موضوع نوع شخصیتی است که ارائه میدهیم. شخصیتی صاحب معجزات فراوان که به شدت همهی اطرافیانش در شخصیت ایشان ذوباند و متاثر. در حالی که میتوان معمولیتر و انسانیتر و زمینیتر حرف زد. قطعا وجود مقدس پیامبر طبق بیان خود قرآن، از خود نوع بشر برگزیده شدهاند و سیر صعودشان از زمینی بودن و نوع بشر بودن به آسمانی شدن و پیامبر خدا شدن بوده. پس قطعا هیچ دلیل دراماتیکی برای خیلی از رفتارهای اطرافیان حضرت وجود ندارد و این واکنش و رفتارهای آدمهای فیلم، تعریف نشده و دور از ذهناند. ابوطالب هم همان اندازه تیپیکال است و شخصیت آمنه فیلم هم همان اندازه شخصیت نشده و آدمهای بدِ فیلم هم همان اندازه تیپیکالاند و قابل پیش بینی و الصاق شده به آدم واقعیشان.
اما از فیلمنامهی ضعیف و سطح پایین فیلم که بگذریم، میماند تکنیکهای کارگردانی و فیلمبرداری و صداگذاری و نورپردازی و گریم و آهنگسازی و سایر مسائل فنی فیلم. چیزی که خیلی در فضای فیلم برجسته است، نوع فضا و اتمسفر فیلم و نوع نگاه سازنده است که به شدت خروجی غیراسلامی و غیرشیعی دارد. این هم دقیقا از این نکته نشات میگیرد که قبلا ذکر کردیم. استفاده از عوامل خارجی. عوامل سازندهی آهنگ و گریم و تصویر و طراحی صحنه و دکور و ... . اثر نگاه این عوامل به طور محسوسی نوع نگاه مجیدی را در فیلم تغییر دادهاند و این برای یک کارگردان که شخص اول تکنیک و فنی فیلم باید باشد، نمرهی منفی است. نوع نگاه هالیوودی و نوع نگاه مسیحی و نوع نگاه غربی کاملا در جایجای فیلم دیده میشود و این برای فیلمی ایرانی که قرار است اسلام را نمایش دهد حتما نکتهی منفی به حساب میآید. حقیقت این است که آهنگسازان بسیار توانایی در کشورمان داریم که موسیقی ایرانی، موسیقی عربی و موسیقی اسلامی را خوب میشناسند و حتما میتوانستند بهتر عمل کنند. ضعف دیگر موسیقیِ فیلم، بیجایی و تحمیلی بودن ان در بعضی صحنههاست. که در بعضی صحنهها به محض حرکت اسبها، جوّ ساختگی و مصنوعی برای هیجان دادن ایجاد میکند و صدا حجم زیادی میگیرد که به شدت تحمیلی و بیجاست. در مورد فیلمبرداری هم گاه به طور محسوسی نگاه هالیوودی است و گاهی شاعرانه و اروپایی که سنخیتی با قصهی فیلم و سنخیتی با نگاهی که باید باشد، ندارد. فیلم محمد(ص) عکاسی و نقاشی و شعر می شود ولی سینما نه. نورپردازی و تدوین و ... هم همین است. مسالهی دیگر که خیلی بیننده را آزار میدهد نوع صدایی است که برای شخصیت محمد(ص) در نظر گرفته شده است. واقعا بیدقتی و بیسلیقگی مجیدی را میرساند که بین این همه صدای خوب و زیبا، صدایی بد و بیجا انتخاب کرده است. نه تنها صدا دخترانه و نامناسب است که گویندهاش دیالوگ هم درست و رسا نمیگوید!
نکته قابل توجه این است که این فیلمها را در چنان حباب مقدسانگارانهای قرار میدهند که گویی به نقد کشیدنشان معصیت خدا و گناه نابخشودنی است. در موردِ اخیر هم، چنین اتفاقی افتاده است. گروهها و افرادی هستند که هر گونه انتقاد و نظر خلاف میلشان را در چارچوب همان مقدسانگاری خودساخته برنمیتابند و موضع میگیرند. بعضی چنین میپندارند که اگر کسی نقد به فیلم محمد(ص) کند، نقد به ارزشها و اعتقادات کرده که مطلقا این انگارهی درستی نیست. حتما شخصیت و سیرهی حضرت محمد(ص) صاحب حرمت و تقدس است و قطعا این نتیجه نمیدهد فیلم محمد(ص) هم در حباب حرمت و تقدسی باشد که نتوان نقدی بر آن کرد! فیلم خوب، وقتی ارزشش را نشان میدهد که الزاما خروجی خوبی داده باشد.
به هر روی در پایان باید بگوییم که این پروژهی پرخرج و پرهزینه، نه تنها خروجی موثر و باشکوهی نداشته بلکه به شدت این همه وقت و هزینه را هدر داده است و باعث تاسف است که نتوانسته درخور و شایستهی معرفی شخصیت بزرگ حضرت رسول باشد. و تنها امیدواریم که در آینده و در پروژههای بعدیِ این چنینی، تصمیمگیرندگان این موضوع را در نظر بگیرند که میتوان با هزینهی اندازه و انتخابهای درست و فیلمنامهی قوی، پروژههای موفق (و نه لزوما پرهزینه) و خوب و موثری ساخت به شرط اینکه نوع نگاهمان را عوض کنیم، سینما را وسیله و ابزار نبینیم و سینما را به معنای واقعی، سینما بدانیم و سعی کنیم در فضایی عادلانه و عاقلانه فیلم بسازیم و نمایش دهیم و اثر بگذاریم و موثر باشیم./