جستجو در سایت

1402/02/30 15:45

نابخشوده میلیون دلاری

نابخشوده میلیون دلاری
   کلینت ایستوود تنها یک شش‌لولبندِ چیره‌دست نیست که نیکوتین می‌جود و گناهانش‌ را تُف می‌کند. او فیلم‌سازی قصه‌گو و کاربلد است که باور دارم هیچ وطن‌پرستی به اندازه او برای کشورش تک‌تیراندازیِ...

  

کلینت ایستوود تنها یک شش‌لولبندِ چیره‌دست نیست که نیکوتین می‌جود و گناهانش‌ را تُف می‌کند. او فیلم‌سازی قصه‌گو و کاربلد است که باور دارم هیچ وطن‌پرستی به اندازه او برای کشورش تک‌تیراندازیِ رسانه‌ای نداشته. فیلم‌سازی که در مقام کارگردان و بازیگر پس از «جویندگان» جان فورد «نابخشوده»‌اش سینمای وسترن را به لرزه انداخت تا به همگان ثابت کند می‌شود با ژانر ضدوسترن، وسترن را تعریف کرد. در «تسلیم ناپذیر» چهره‌ای از نلسون ماندلا به نمایش گذاشت که علاوه‌بر فراگیری درس‌هایی اخلاقی، بیننده عاری از نژادپرستی خواهد شد و با ورزش، راگبی، کاموی سیاست مدار و فیلسوفِ دیگری آفرید. این یادداشت روزنامه‌ای هرچند در ستایش فیلم‌ و فیلم‌ساز است اما جدای از سلیقه‌ شخصی باید اعتراف کنم هیچ‌ فیلم‌سازی در تاریخ سینما به اندازه او جانب‌داری از وطنش نکرده و اگر هم ضدوسترن ساخته اُبژه‌های وسترنیک و فاشیسم در آن رسوخ کرده‌اند.

*کابوس آمریکایی

«ریچارد جول» یک فیلم تماما انگیزشی برای دفاع از حقانیت در شکل تدافعی از میهن است. ژانر بیوگرافی که من معتقدم در فیلم مذکور به اتوبیوگرافی تغییر ماهیت می‌دهد و به نوعی ایستوود می‌گوید من همانم. فلسفه این همانی در فیلم‌های کلینت ایستوود تبدیل به اتوبیوگرافی می‌شود و این تذکره تابعیت دوم فیلم‌ساز به عنوان یک رسالت هنری قرار می‌گیرد. مهم نیست شما رنگین پوست باشید یا سفید اما این مهم است که هنگام تماشای مثلا فیلم «تسلیم ناپذیر» وطن‌پرست باشید و به ماندلای پیرِ حبس کشیده اعتماد کنید. در مواجهه با آثار ایستوود این بس که فیلم‌ساز گوشه‌ای از تاریخ شفاهی و یا مجهول را رسانه‌ای می‌کند که شکل واقعی بخشیدن به آن نیازمند یک درام است. درامی که مولف براساس یک واقعیت از ریچارد می‌سازد شکل ایده‌آلی است که شخصیت از خود در مواجهه با چالش‌ها انتظار دارد. اگر چه در فیلم‌های «گریه کن ماچو» و یا «قاچاقچی» اُفت سرزنده بودن با برهانِ کهن‌سالی توجیه می‌شود اما فیلم‌ساز با توجه به عقبه‌ای که از خود به جای گذاشته هنگام حضورش هیجانِ تکرار نشدنی ایجاد می‌کند. «سالی» فیلمی‌ دیگر از یک ابرقهمانِ ملی است. اثری که تام هنکس را بعد از «دورافتاده» زمکیس دوباره سر زبان‌ها انداخت. بازی هنکس در این فیلم به دلیل ایجاد متد اکتینگ در صحنه و سمپاتی لحظه به لحظه با کاراکتر کلاس درسی است برای هنرجویانِ بازیگری. 

*به دنبال یک جایگزین

«بچه جایگزین» کلینت ایستوود به باور من هیچکاکی‌ترین فیلم او است و آنجلینا جولی مادر گونه شخصیت فیلم را ایفا می‌کند. البته باید این مهم را یادآوری کنم که فیلم‌ساز به دنبال تکرار ویژگی و شخصیتی در فیلم نیست و مدام در قصه‌گویی‌هایش نوآوری می‌کند حتی هنگامی که «تک‌تیر انداز آمریکایی» را می‌سازد. «گرن تورینو» فقط یک ماشین آمریکایی نیست بلکه اوج وطن‌پرستی هیتلر مآبانه کلینت ایستوود به زبان سینما است که گزاره‌های عجیب و غریبِ رسانه‌ای دارد. او برای همسایه‌اش در این فیلم ایثار نمی‌کند بلکه برای خانواده و در معنای بزرگتر برای کشورش در حال فداکاری است. «دختر میلیون دلاری» که یک خداحافظی تلخ در پایان‌بندی‌اش دارد شیوه زیستن آدم‌های نااُمید را تغییر خواهد داد. فیلم‌سازی که به هیچ‌وجه نیازی به تایید و یا نقض از سوی منتقدان ندارد و کماکان کار خود را به عنوان یک سرباز وطن ادامه می‌دهد. اداهای روشن‌فکرانه در نمی‌آورد و مدام در حال روایت ریشه‌ای از داستان است. نه دوربین روی دست می‌برد و خط فرضی را می‌شکند و نه نور‌پردازی ماورایی در فیلم‌هایش دارد. حتی وقتی «گاوچران‌های فضا» را می‌سازد در جست‌وجوی میهن در میان ستارگان است و شوروی سابق را می‌کوبد. برای نمونه به پلانی از فیلمِ «تسلیم ناپذیر» اشاره می‌کنم: بازی‌کنانِ راگبی مانند یک گاو خشم‌گین شانه‌هایشان را به هم زدند و در حالی که فینال است و ماندلا نیز بازی را تماشا می‌کند فرانسوا کاپیتان فیلم مدام به زمان نگاهش دوخته می‌شود تا بهازی تمام شود و زحماتشان برای کشور و نه به دست‌آوردن دلِ ماندلا نتیجه بدهد. لحظه‌ای را به یاد‌آورید که او بلیط بازی فینال را برای پدر و مادر و نامزدش می‌آورد و پدرش با تعجب بلیط اضافی را نگاه می‌کند و همگی به اتفاق به خدمتکار زنِ رنگین پوستشان اشاره دارند. لبخند این خدمتکار به همه سیاست‌های درونی فیلم می‌ارزد. گاهی با خود می‌گویم اگر قرار است اینگمار برگمن را برای ساخت «پرسونا» تا ابد ستایش کنیم و از نیچه‌های درونی «اسب تورین» بلاتار بگوییم پس باید با «نابخشوده» چه‌کنیم؟ سینما مهم‌ترین رسالتش قصه‌‎گویی به زبان عامیانه است شاید برای عامه مردم فیلم‌های مذکور حوصله‌سر بر باشند اما هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید «دختر میلیون دلاری» حوصله‌ام را سر برد. فیلم‌سازی با زبان وطن‌پرستی رسالت یک سینماگر است و خوشحالم که لطیفی این رسالت را با «غریب» کامل کرد. اگرچه حاتمی‌کیا یکی از بزرگترین فیلم‌سازان ایرانی ایستوودی است. 

نویسنده: علی رفیعی وردنجانی