تعلیق (سوسپانس) در سینما
در دنیای علاقهمندان سینما، کمتر کسی را میتوان یافت که حداقل یکبار واژه تعلیق را نشنیده باشد. در متون نقادانه، تحلیلی و یا مقالات سینمایی بهدفعات از این کلمه استفاده شده؛ اما این عنصر سینمایی واقعاً به چه معناست و چه تأثیری در پیشبرد یک فیلم سینمایی دارد. شاید اکثر ما تعلیق را با نام استاد بزرگ سینما «آلفرد هیچکاک» میشناسیم اما نکته اینجاست که این عنصر سینمایی واقعاً توسط هیچکاک مطرح نشده! با رجوع به تاریخ پیدایش هنر سینما خواهیم فهمید که «دیوید وارک گریفیث» برای نخستین بار تعلیق را ابداع کرده است. بگذارید چندخطی در باب این مرد بزرگ صحبت کنیم.
بسیاری، بهحق، گریفیث را «پدر هنر سینما، فن فیلم، هنر فیلم، فیلم بلند داستانی» و همچنین «شکسپیر سینمای صامت» و «بنیانگذار هالیوود» میدانند (از فیلمهای مطرح وی میتوان به «تولد یک ملت»، «تعصب» و «شکوفههای شکسته» اشاره کرد). از ابداعات مهم گریفیث میتوان به نمای اکستریم کلوزآپ، اینسرت، فلاشبک، مونتاژ شتابی استعاری و متقاطع، تراولینگ، فید اوت و همچنین تعلیق فزاینده نام برد.
واژه سوسپانس بهخودیخود به معنای «تعویق» است و گریفیث بیان کرد که تعلیق یعنی به تعویق انداختن نتیجه و حفظ هیجان تماشاگر تا انتهای فیلم؛ وی معتقد بود که هرچقدر فیلم جلو میرود، باید تعلیق آن بیشتر شده و علاقه تماشاگر برای آگاهی از پایان ماجرا و درعینحال ناتوانی او در تشخیص پایان ماجرا بیشتر بود. عنصر «تعلیق» اما در فیلمهای جنایی، از عناصر بارز است و «آلفرد هیچکاک» بزرگ را «استاد تعلیق» در سینما لقب دادهاند. سوسپانس اما آنقدر با سینمای هیچکاک عجین شده و وی آنقدر استادانه از این عنصر استفاده کرده که میتوان با خیال راحت، سند آن را به نام او زد.
برای تعریف این اصطلاح، میتوان به جمله ساده و کاملی از خود هیچکاک رجوع کرد:
«مخاطب باید از احتمال رخداد وحشتناکی مطلع باشد که بازیگر آن را نمیداند»
اما این جمله به چه معناست؟ در این مطلب، قصد دارم تا با مثالی ساده (که به «تئوری بمب» معروف است) این عنصر را برای شما شرح دهم. فرض کنید من یک کارگردان هستم و قصد دارم سکانسی از صحبت دو شخص که در دو گوشه میز نشستهاند را به شما نشان دهم. یکبار، دو شخص را به شما نشان میدهم که در حال گفتوگو هستند و ناگهان در میانههای دیالوگ ادا کردنشان، میز منفجر میشود! شما در این لحظه «شوک» خواهید شد و احتمال میدهید که از قبل، بمبی زیر میز کار گذاشتهشده بوده و حال منفجرشده است. این شوک شدن شما ممکن است تا چند ثانیه پس از وقوع رخداد باقی بماند. حال از روشی دیگر نیز همین سکانس قابلاجراست. نخست به شما نشان میدهم که پیش از آمدن آن دو شخص جهت گفتوگو، فرد ثالثی آمده و بمبی را زیر میز کار میگذارد. حال زمانی که آن دو شخص رسیده و شروع به گفتوگو میکنند، شما هرلحظه منتظر انفجار بمب هستید و تا زمان رخداد این واقعه، نمیتوانید چشم از سکانس بردارید و منِ کارگردان هرچقدر این سکانس را طول دهم (همان به تعویق انداختن نتیجه)، شما نیز باکمال کشش و هیجان به آن نگاه خواهید کرد (البته اگر تعلیق خوب اجراشده باشد). در مثالی که دیدید، روش دوم یعنی بهکارگیری تعلیق. بگذارید به جمله هیچکاک بازگردیم و آن را در این مثال بررسی کنیم، مخاطب (شما) از احتمال رخداد وحشتناکی (انفجار بمب و به تبعیت از آن، دو شخص در حال گفتوگو) مطلعید (از قبل کارگذاری بمب به شما نشان دادهشده است)، که بازیگران (شخصیتها؛ همان دو شخص در حال گفتوگو) از آن بیخبر اند. البته قابلذکر است که مطلع کردن بیننده نیز به روشهای مختلفی قابلاجراست.
آلفرد هیچکاک، باری گفته که بهکارگیری تعلیق را به ایجاد معما در فیلمش ترجیح میدهد؛ باوجود قابل رؤیت بودن معما در چندی از آثار او اما میتوان بهراحتی دید که تعلیق در اکثر آثار هیچکاک کاملاً مشهود است. یکی از پر تعلیق ترین فیلمهای او، فیلم «پرندگان» است، در این فیلم در یک نما شاهد این هستیم که شخصیت اصلی باکمال بیاطلاعی روی نیمکتی نشسته و سیگار میکشد (بیاطلاعی کاراکتر)، درحالیکه ما (مخاطب) شاهد آمدن و ازدیاد تدریجی پرندگان در پشت سر او هستیم، پرندگان در این فیلم عناصر مسبب رعب و وحشت هستند (که حمله احتمالی آنها همان رخداد وحشتناک در مثال هیچکاک است). در این سکانس مخاطب هرلحظه منتظر است تا کاراکتر نیز بهمانند او متوجه خطر وحشتناک پشت سرش شود و تا زمان این باخبری، هیچکاک با کشش زمانی و بازی با اندازه نماها، مخاطب را در فضای پر تعلیقی، معلق نگاه داشته و نتیجه دلخواه او را به تعویق میاندازد.