خوب، بد، زشت

امسال هم چون سال قبل نگاهی می اندازیم به سینما در سالی که گذشت. سالی که رشد داشتیم و می شد چند اثر جدی در آن دید. خوشبختانه سیر صعودی ساخته شدن مستندهای قوی ادامه یافت و امیدواریم ادامه یابد. آثار ضعیف و بیش از حد بزرگ جلوه داده شده هم داشتیم که در مورد دوم قوی تر عمل شد و طنزهایی که.... . حال در سه بخش به بررسی آنچه گفته شد می پردازیم.
1. آثار مهم:
در صدر این بخش دومین فیلم نیما جاویدی یعنی ((سرخپوست)) قرار می گیرد. فیلمی که نه تنها بهترین فیلم امسال بلکه یکی از بهترینهای سالهای اخیر بود. جاویدی با فاصله گرفتن از سندرم فرهادی که درفیلم اولش یقه اش را گرفته بود، یک روایت انسانی از تلفیق محبت و وظیفه می سازد آنهم در بستر یک پیکربندیِ دریغ و نوازشی همراه با سازش. با دوربینی که درست قاب می بندد و بازی هایی که اندازه است. ((متری شش و نیم)) فیلم خوب دیگر امسال بود. ساخته سعید روستایی. این فیلم که بر خلاف فیلم قبلی فیلمساز، به شکل بالقوه توانایی کشش مضمونش را داشت، اثری کنشمند بود. در این اثر، اعتیاد و مواد مخدر و هرآنچه مربوط به آن است تجربه می شود و در ما واکنش ایجاد می کند. مستندهایی هم داشتیم که وجودشان غنیمت بود. ((اعتراض وارد نیست)) که نگاهی کوتاه داشت به مهاجرین افغان و تبعیض ها و مشکلاتشان در ایران بدون اغراق و شلوغ کردن بی خودی. ((مهین)) که سوژه اش جذاب بود. در مورد اولین قاتل زنجیره ای زن ایران که با پرداختی دقیق تر می توانست مستند خیلی خوبی بشود که نشد. فیلم پر سرصدا و پرحاشیه ی ((درجست و جوی فریده)) که بحث بر سر فرستادنش به اسکار بالا گرفته بود و درنهایت هم در آکادمی اسکار رد شد، مستند ضعیفی بود اما چند لحظه ی خوب داشت و می شد دیدش. دو فیلم عالی و خوب از هنر و تجربه: عالی همان ((یه وا)) است که البته در خارج ساخته شد با بازیگران خارجی اما کارگردانش ایرانی ست و اثری مهم به شمار می رود با آدمهای دقیقی که می سازد و موقعیتهای مثال زدنی. خوب هم ((زغال)) است که ساده و سرپاست و طرفداران سینمای برسون احتمالا از فیلم خوششان بیاید. در پایان حیفم می آید از ((تختی)) بهرام توکلی نگویم که اکران بی موقعش در سیلاب طنزهای سخیف موجب دیده نشدنش شد که به زعم بنده یکی از بهترین آثار توکلی است با تمام ضعفهایش.
2. ناامیدکننده ها:
در صدر این بخش با اقتدار و با اختلاف واپسین اثر کارگردان مدیوم گم کرده مان؛ خانم نرگس آبیار قرار می گیرد. ((شبی که ماه کامل شد)) که در جشنواره فجر روی سرها حلوا حلوا شد، جز سمپات خشونت فیلمساز، فقدان دکوپاژ دقیق و ضد زن بودن، چیزی نداشت. ((قصر شیرین)) و ((قسم)) که متنشان صرفا کانسپت های کوتاهی بودند و شاید می توانستند فیلم های کوتاه خوبی از کار دربیایند، بی خودی کش آمدند و تبدیل به آثاری بلند و در عین حال ناچیز شدند. ((آشفتگی)) که در ادامه ی نوآر خفگی آمد، اینبار می خواست یک "نئونوآر" ایرانی باشد اما جیرانی جز بلوند کردن زن فیلم و قابهای کج که در جهت ضعف فیلمساز در ترسیم میزانسن دقیق است، کاری نکرده و صرفا یک توهم "نئونوآر" است و سقوطی برای فیلمسازش. ((ماجرای نیمروز: رد خون)) نان فیلم قبلی اش (ماجرای نیمروز 1) را می خورد و به شدت ضعیف است. ((جان دار)) شروعش خوب است ولی گویی فیلمساز حرفهایش را در بین فیلم گم می کند و ایده ای که فیلم با آن شروع می شود با چیزی که در پایان می بینیم مغایرت دارد. به نظرم مشکل اصلی جان دار در فیلمنامه اش می باشد. ((مسخره باز)) که با برچسب نگاه نو مورد توجه قرار گرفت هم نگاه نویی به سینما نبخشید. مگر اینکه صرف پشت دوربین رفتن کارگردان برای بازسازی هالیوودی های مورد علاقه اش و نماهای سوبژکتیو سالن تئاتر و میزانسن های تئاتری اش را نگاه نو بخوانیم که مخاطبش را نه سینمایی که همچنان تئاتری می بیند. مسخره باز ناسینماست و به شدت الکن. ((جهان با من برقص)) هم زیر بار شخصیتها و ایده اش له شده و آن سکانسهای پرت و پلای سوبژکتیو و فانتزی گونه شخصیت اصلی و نماهای بعضا بی ربط داخل طویله هم نتوانسته به داد فیلمساز برسد و بخش اعظمی از آن صرفا ادایی است.
3. همچنان مبتذل:
از طنزهای امسال چه بگویم که شما ندانید! تگزاس2، رحمان 1400، مارموز، سامورایی در برلین، مطرب و ... . اما در این بین تعجبم از فرزاد موتمن است با فیلم چشم و گوش بسته. انگار این وضع فلاکت بار سینمای ما فیلمسازان کاردرست را هم تحت تاثیر خود قرار داده. فیلم ((ایده اصلی)) آزیتا موگویی هم اگرچه طنز نیست اما از فرط ابتذال و بی همه چیز بودن با افتخار در این بخش قرار می گیرد. متاسفانه دیگر بیش از این قلمم برای نوشتن این بخش یاری نمی کند و گمان می کنم همین هم زیادی ست.