زین، روایتگر زندگی خود

فیلم کفرناحوم قدرت خود را نه از قصه پردازی و نه فرم بلکه از بازی بازیگران خردسال خود می گیرد. نادین لبکی کارگردان این فیلم که پیش از این هم در ساخت آثار قبلی خود روایت هایی از این دست را و با استفاده از فرم های رایج سینمای ریالیستی به کار برده بود در این اثر جز درخشش بازیگر بیروتی "زین الرافعی" که زندگی خودش نیز بی شباهت به "زین" کفرناحوم نیست، به نظر می رسد حرف تازه ای برای گفتن ندارد. ماجرا از این قرار است که زین پسر فقیر لبنانی که در خانواده ای پر جمعیت زندگی می کند و حتی سن و تعداد خواهران و برادران خود را نمی داند، در پی یک سلسله اتفاق تصمیم به شکایت از والدین خود می گیرد. نقطه شروع این روایت ازدواج سحر خواهر زین با صاحب خانه نسبتا مرفه آنهاست. ازدواجی که پس از رخ دادن آن زین خانه را به مقصدی نامشخص ترک می کند و این سفر بستر تازه ای می شود برای ماجراجویی های گزنده و تلخ او.
نادین لبکی در پلان های ابتدایی فیلم به معرفی کفرناحوم و ساکنین آن می پردازد. چند پسربچه در تصاویری اسلوموشن در حال بازی کردن با اسلحه های ساختگی خود هستند. این نما در نماهایی گسترده تر جمع و جور می شود و در نهایت به نمای اکستریم لانگ شات نهایی از کفرناحوم می رسیم. یک منطقه قحطی زده و فقیر با ساختمان هایی مخروبه که مسجدی زیبا در میان آن می درخشد.(به نظر می رسد که او قصد دارد که نقش دین در زندگی تاکید کند از این دست است سکانسی در زندان که کشیشان به ملاقات آنها می آیند و برنامه های مفرح اجرا می کنند). نمایی که بارها در طول فیلم بدون اینکه لازم باشد تکرار می شود. اصولا نادین لبکی در فیلمسازی خود وسواس زیادی بر روی مواضع فکری خود دارد. هر چند او با دوربین روی دست و استفاده از فرم های متعارف واقع گرایانه سعی در روایتگر بودن دارد اما از تحمیل نگاه غالب او به عنوان فیلمساز بر فیلم هایش نمی توان فاکتور گرفت. از این دست است کات زدن روایت اصلی زین به صحنه هایی از دادگاه. کات زدن هایی که مخاطب را از جریان اصلی فیلم دور می کند و حس یکدست شدن با قهرمان کوچک فیلم را دچار سر در گمی می کند. می توان در کنار همه این اشکالات روایتی و فنی به انتخاب هوشمندانه نادین لبکی در بازیگران خود اشاره کرد. راهیل که زن خدمتکار دورگه ای که زین را پناه می دهد در زندگی واقعی خود نیز تجربه ای اینچنینی را از سر گذرانده است. او نابازیگری است که بازی درست و دقیقی ارایه می دهد و در کنار زین الرافعی و یوناس کوچک (که در واقعیت یک دختر است) تعامل سه نفره و هماهنگی خوب و درخشانی دارند. یکی دیگر از نقطه قوت های فیلم کفرناحوم پایان بندی آن است. زین که در هیچ کدام از قاب های فیلم لبخند نمی زند در قاب پایانی ، زمانی که متوجه می شود دوربینی که مقابل اوست قرار است چهره او را برای پاسپورتش ثبت کند، لبخند می زند. لبخندی که آنقدر تکان دهنده و جذاب و شیرین است که کارگردان آن را تبدیل به اهرمی برای فیلم خود می کند و برای زمان طولانی مخاطب را با آن قاب ثابت تنها می گذارد. حتی پس از محو شدن این قاب، مخاطب فیلم را عقب می زند تا چند باره و چنده بار تبدیل شده صورت غمگین این پسربچه به صورتی خندان را تجربه کند. چهره ای که با نمای اکستریم کلوزآپ ارایه می شود تا بتواند قدرت چشمان و کوچکترین عضلات صورت این بازیگر خردسال را به رخ بکشد. بازیگری که رسالت کودکانه ی خود رابر گفتن حرف ها و شکایت هایی، که شاید در دنیای واقعی خود هم بارها در خیالش از خود پرسیده بود، به خوبی به پایان می رساند.
آرتور مردی که روزهایش را دلقکی می شود برای تبلیغات فروشگاه ها و شب هایش را با رویای کمدین شدن خود سپری می کند اینگونه زندگی خود را خلاصه می کند آن هم درست قبل از کشتن مادر " در تمام مدت زندگیم حتی یک لحظه خوشحال