تنهاي تنهاي تنها*

نعمت الله در شعله ور به زيباترين شكل ممكن زشتي را به تصوير كشيده است. او با نمايش وضعيت رو به زوال فريد (با بازي امين حيايي) با تمام پليديهاي رفتاري و گفتارياش و با نشان دادن لوكشينهاي مشمئز كننده و دردناك پيرامونش به بهترين شكل تابلويي در اتاقي مغموم را به تصوير كشانده كه از در و ديوارش گناه و زشتي آويزان است و نمايانگر دوزخي است كه فريد (كه گويا ذاتا بد اقبال و بد طينت است) خودش را در آن اسير كرده است. اوج همين بدذاتي آميخته با بد اقبالي او در سكانسي آشكار مي شود كه هنگامي كه در آن بيغولهي آخرالزماني مشغول لذات وصف ناپذيرش است و مهمان بساط گستردة افنون بومي هاست و همه چيز را قشنگ ميبيند و خودش را مهربان تصور ميكند، پسرش براي اثبات تسلطش بر غواصي و نجات، درست در تلهاي كه پدر بساطش را براي تحقير رفيق دبيرستاني اش پهن كرده بود، اسير شده است و با مرگ دست و پنجه نرم مي كند.
آنتاگونيست تيپاخورده و تنهاي نعمت الله، عناصر سفر را پيش گرفته تا براي سرگرداني و آشفتگيهايش مرحمي پيدا كند و با حسد و كينه توزي (كه خودش را بيش از همه رنجيده خاطر كرده) راهي دشت و بيابان شده تا با ايجاد تهيج براي خودش به نوعي از رنج سرزنش مادر، همسر سابق، سركارگر، برادر و باقي اطرافيانش رهايي يابد. او در تنهاترين و غمگينترين حالت ممكن يك پدر رنج كشيده قرار دارد كه بزرگترين آرزويش اين شده كه قهرمان فرزندش باشد و فرزندش بيش از همه به او توجه كند. غافل از آنكه شيوهي رفتاري او فرزندش را اسماعيل وار به سوي قربانگاه هدايت مي كند. سكانس پاياني فيلم كه فريد تنها و غمگين درگوشهاي نشسته است و موسيقي شنيدني فيلم با شعر زيباي مولانا جلال الدين رومي" نه من بيهوده گرد كوچه و بازار ميگردم" تاييدي ديگري بر تنهايي و افسردگي او است. درست در آنجاست كه فريد در خلوت خودش، با ترسها و رنجهايش در غريب ترين فضاي ممكن روبهرو مي شود و در حالي كه در آستانهي فروپاشي ست در سرش افكاري را پرورش ميدهد كه تا جاي آن شكست خوردة از گور بازگشته نباشيم دركش نخواهيم كرد.
شخصيت فريد به تدريج گونههاي مختلفي از پليدي و پلشتي را در پيش چشمان مخاطب به نمايش مي گذارد و در طول فيلم به تدريج، غير قابل پيش بيني و شگفتي آور مي شود. او به راحتي دروغ ميگويد، از زير بار مسئوليت فرار ميكند، به سرعت عصبي مي شود، مردم را به راحتي قضاوت مي كند و خود را تافتة جدا بافتة جامعه ميداند و براي رسيدن به هدفش از هيچ امري فروگذار نيست. به نظر مياد تمام تلاش نعمت الله و مقدم دوست در نقش نگارندة فيلمنامه در تبيين شخصيت فريد موفق بوده و توانسته تمام ذهن مخاطب را درگير اين رذيلتها كند و در نهايت او را در سكانس پاياني تنها و غريب نشان دهد.
از سويي ديگر، دکوپاژهای پیچیده و طراحی صحنه شلوغ و معرفي شخصيتي مازوخيسمي در شعله ور بيش از آن كه در ادامة روند فيلمسازي كارگردان اثر باشد، نشان از آشفتگي فضاهاي محيطي دنياي امروز و بيماري و آفت اخلاقي جامعة مدرن است. در واقع تاثير منطقي و درست مولف اثر از شرايط حاكم بر جامعه، ميتواند مهمترين عامل توليد شعله ور باشد. مهمترين ويژگي فيلم اين است كه ميبايست در فيلم و به ويژه در زندگي فريد غرق شد تا توان همراهي با فيلم را پيدا كرد. شعله ور فيلم پيچيده و در عين حال پرحرارتي است. از دفتر و خانه و پارك و گفتگو بيرون زده و جايش را به جاده و كوه و خيابان و نريشن داده است. هرچه قدر كه رگ خواب اين كارگردان به سانتيمانتاليسم نقبي ميزد و كليشه اي و كمعمق به نظر ميامد، در عوض شعله ور در تاييد عنوانش پرحلاوت و عميق و هيجان برانگيز است. اين فيلمكاركترهايي دارد اين روزها دور و برمان را پركرده اند و نقاب زنان درونيات خودشان را مخفي ميكنند.
ويژگي مثبت ديگر شعله ور، برداشت تصاويري بكر و بديع از اقليم سيستان و بلوچستان است. اين موضوع علاوه بر اينكه بر جذابيتهاي بصري فيلم افزوده است، توانسته به معرفي دقيق موقعيتي كه فريد در آن قرار گرفته كمك شاياني كند. سفرفريد از زاهدان به زابل هرچند كه به بهانة رسيدن به متادون رخ ميدهد، ولي در واقع بنياني براي نشان دادن محروميت منطقة شهري و مشكلات بافت روستايي اين استان است. در واقع در اين سفر، علاوه بر اينكه تصوير روستا به معناي عام كلمه كه آرامش و سكوت و زندگي خاصش را به ذهن متبادر ميكند، به شكل خرابه و زاغه اي به تصوير كشيده ميشود كه با وجود اعجاب برانگيز بودن اتصال دريا به كوير و مراتع خاص، نياز به مراقبت و رسيدگي دارد و با وعده هاي پوشالي فريد به "دختر متادون فروش" هم قابل مرمت و شكوفايي نيست.
شعلهور شايد بهترين فيلم نعمت الله نباشد، ولي مهمترين فيلم اوست. هرچند كه بعد از كوتاه شدن بيست دقيقهاي فيلم، بدنة فيلم در آغاز پر ماجراتر و به اصطلاح چاقتر از نيمة انتهايي فيلم شده است و خرده داستانهاي متعدد ابتدايي با جذابيتها و تنوع بالا در نيمة پاياني كم رمقتر مي شود و از طرفي بيست دقيقة كوتاه شده، ميتوانست كم شاياني به اتمسفر و فضاي ديوانه وار و فضاسازي هاي بخش دوم فيلم كند، اما با اين حال شعله ور همچنان فيلم سراپا، خوب و تماشايي است.
* برگرفته از نام فيلمي به كارگرداني احسان عبدي پور