گربهها موجودات خطرناکی هستند،حتی اگر سگ نباشی!
گربهها موجودات خطرناکی هستند، حتی اگر سگ نباشی!
جلوی آیینه میایستی و تمام آدرنالین خونت را روی دندان تیز و بدنام نیش متمرکز میکنی. آنقدر که تفاش کنی توی کاسه توالت و لبخند بزنی. تا ماشین ابدی رهایی میدوی و تنها راه نجاتت را سفینه بنز پدر میدانی. مچاله میشوی توی صندوق عقب و سعی میکنی نفس بکشی، خون توی حلقهات مانع میشود. خر خر میکنی. صدای فریاد پدر را میشنوی و سعی میکنی خرخرات را خفه کنی، بیشتر و بیشتر، آنقدر خفهاش میکنی که خفه خون میگیری. درست تا تیتراژ پایانی.
همه "دندان نیش" لانتیموس همین است. محکوم بودن به زندانی ابدی که هیچ سفینهای رهایت نخواهد کرد. بهشت سرسبز و خوش آب و هوای زمینیات تا ابد جذاب نمیمانند؛ و متاسفانه بیرون هم خبری نیست، اگر سفینه نجات خفهات نکند، دود کارخانهها و لیس زدنهای کریستینا دخلت را خواهد آورد.
توضیح ندادن اتفاقها به وضوح بر جذابیت نگاه لانتیموس اضافه میکند. شاید اشاراتش به نظریههای تاریخی مهم و پاسخ مضحکاش به همه آنچه میدانیم منظرهای از پست مدرنیسم جلوی چشمانمان بگذارد، اما دغدغه کلاسیک کارگردان در نگاهش به اجتماع، مذهب و انسانیت روحیه قوی او در سنتی بودنش را به مثابه یک یونانی اسطورهباز نشان میدهد.
جوانانی که مغزشان آنقدر کودک مانده که غرایز انسانی را به شیوه کودکان اجرا میکنند و از زندگی روزمره لذت یک کودک را میبرند. همچون کودکان تنها ناجیشان را والدین میدانند و همه هنرشان در رقصیدن و شناکردن با تشویق آنها معنا پیدا میکند. و این سوال که مدام توی مغزمان در تمام طول فیلم رژه میرود، ما و رفتارهایمان زاده آموزش اجتماعی مان است یا غریزه و ذات همه آنچه که داریم را آشکار میکند. همه آنچه که از خوردن، خوابیدن و نیازهای جنسی میشناسیم از کجا میآید. لانتیموس به سادگی نتیجه خود را میگیرد. برای دانش زندگی کردن بی شک آموزش و رفتار اجتماع تاثیرگذار خواهد بود و برای ارضای امیال همچون گربهها و سگها رفتار میکنیم. و آیا اصلا اجتماع تاثیری در بزرگ کردن ذهنمان خواهد داشت. برای پیشرفت علم هیچ نیازی به جمع بودن نیست، همانطور که دختر کوچک همچون پزشکان و تنها با مطالعه کتابها درباره بدن آدمی و مشکلاتش همه چیز را میداند. اما در موقعیتی فراتر از علم همه گزینهها با خلا مواجه میشود، رابطه پسر با کریستینا همچون رباتها به نظر میرسد و رقصیدن دختر بزرگ خنده دار به نظر میآید.
با همه این تفاسیر سوال بزرگتری برایمان ایجاد میشود، آیا نیازی به دانستن و یادگیری این شکل از رفتار هست، اینکه گربه ها ترسناک نیستند و مادرها سگ به دنیا نمیآورند.
لانتیموس با شجاعت تمام سوالهایش را میپرسد و پاسخ را به دوش خودمان میگذارد. و سینما مگر چیزی جز این است!
پانوشت1: علاقه لانتیموس به آثار پازولینی در تمام فیلمهایش با نمودی دیگر به چشم میخورد، انسانیت و همه آنچه با عنوان ارزش به آن وصله میشود.
پانوشت2: تاتر "خانواده" محمد مساوات در مقیاس کوچکتری نگرشی مشابهی به عنصر پدر و خانواده داشت که از نقطه نظر هنجارشکنی و ساختارشکنی میتوان با اثر لانتیموس مقایسه شود.