تک بیانیه ای در آشفته بازار تکنیک

2 سال پیش در جشنواره تئاتر فجر، گروهی ژاپنی نمایشی به نام «سفید» را در تئاتر شهر اجرا کردند. نمایشی با بهرهگیری جذاب از تکنولوژی و استفاده جالب از خطای دید که لحظات هیجانانگیزی را برای مخاطب خلق میکرد. ایدههای خلاقانهای که احتمالاً دعوت از آنها هم برای تنوع بخشیدن به ژانرهای جشنواره بود اما نمایش سفید به دنیای دیگری تعلق داشت که تلاش شده بود به زور وارد سالن تئاتر شود. همان موقع لوریس چکناواریان درباره این نمایش گفت: «این نمایش «شو»یی درآمیخته با تکنولوژی بود و من آن را فوقالعاده و همراه با نوآوری میدانم اما این نمایش تئاتر نیست و معتقدم «شو» بهترین کلمه در توصیف آن است». اگر آن روزها نمایش سفید بیشتر شو بود تا تئاتر، این روزها هم «مسخرهباز» چیزی بیشتر از تئاتر در کنار تکنیکهای بصری سینما نیست. فیلمی در لوکیشن محدود یک آرایشگاه مردانه با 3 شخصیت متفاوت. تمام حالتهای بدن، ادبیات کلامی و نوع قصهگویی متعلق به دنیای تئاتر است و تدوین تند و سریع و تکرار مکرر نماهای تکراری چیزی جز فخرفروشی تئاتری در سینمای مسخرهبازی نیست. همایون غنیزاده تلاشی شکستخورده از ورود تئاتر «میسیسیپی» خود به سینما داشته و درعینحال کارنامه تحسینبرانگیزی در استفاده از تکنیک- و نه فرمهای سینمایی- در پرورش قصهاش تجربه کرده است. «مسخرهباز» بیشتر از آنکه بخواهد حرف و عبرتی را به مخاطب حواله دهد، همان تکجملههای سیاسی خود را بین آشفتهبازار تکنیک رها کرده است و قطعاً عمده تماشاگرانش بین اینهمه بازی فرمی و نوستالژیک همان یک جمله را هم گم میکنند. برای این فیلم همان چند گزاره کافی است: «همه منتظر زلزلهاند اما غافل از اینکه بعد از زلزله سونامی است و دریا مد میشود، میکشد عقب و در غافلگیری همهمان را با خودش غرق میکند. همه را!» آن وسط هم قاب عکس رضاشاه میآید تا اگر کسی هم قضیه را نفهمیده، بفهمد؛ هرچند زور بزند تا قصه را در لازمان و لامکان پیش ببرد. هم «کازابلانکا» را پیش بکشد، هم «هزاردستان»، هم «لئون» و هم «بیل را بکش» که هرکدام برای دهههای متفاوتی نوستالژی هستند. هر چند زور بزند برای فهم این لامکانی، شخصیتهای بهظاهر اروپایی- و اقتباسشده از کاراکترهای سینمای جهان- به زبان فارسی حرف بزنند. هرچند دست یکی موزر باشد و دیگری ماشین ریشتراش دستی عهد دقیانوس! اما اینها هیچکدام نمیتواند به مخاطب بقبولاند که این لازمانی و لامکانی مربوط به جایی غیر از امروز و اینجاست. هیچکدام نمیتواند مخاطب را بابت همین یک کنایه سیاسی در میان آشفتهبازار تکنیک به سینما بکشاند. مسخرهباز در نهایت به کار عشق سینماها میآید که با توهم نوستالژی بازیهای فیلم و ارادتش به سینمای کلاسیک لذت ببرند.