خواب دریایی
پنجمین تجربه ی نیکی کریمی در مقام کارگردانی یعنی "آتابای" بر اساس طرحی از وی و به نویسندگی هادی حجازی فر که پیش از این او را صرفا در قامتِ بازیگری و در فیلم هایی چون : ایستاده در غبار و ماجرای نیمروز دیده ایم،فیلمی به زبانِ ترکی آذربایجانی و ملودرامی پیچیده است که این روزها و در خلالِ برگزاری دوره ی سی و هشتم جشنواره فجر در سینماهای منتخبِ کشور در حال اکران می باشد.
فیلم داستانِ زندگیِ مردی جوان با تحصیلاتِ معماری و در آستانه ی میانسالی است که اعداد در ذهنش مدام او را به سمت سال آخر زندگی اش با رقم یکان فرد سوق می دهند.مردی که نماد موفقیت در روستایی به شمار می رود که متولدِ آنجا بوده و در گذرِ زمان و در عبور از فراز و فرودهای زندگی به ایجادِ هتلی در روستا و برگزاری تورهای طبیعت گردی و .. در استان آذربایجان غربی و در جوار دریاچه ی اورمیه و شهر خوی اقدام کرده است.
ملودرامِ نیکی کریمی روندی کند دارد اما قصه ی جذابش باعث شده است تا بهیچ وجه خسته کننده نباشد.فیمنامه ای که در آن سلسله ی حوادث با رعایتِ تقدم و تاخر در آن بیان نشده اند .در آتابای طبیعت به عنوانِ کرکتری جان دار حضوری همه جانبه دارد؛طبیعتی که پیش از این و در فیلم های اساتیدی چون :عباس کیارستمی فقید و نیز نوری بیلگه جیلان به ایفای نقش پرداخته است، و در این میان باید گفت که نوع نگاه و تصویر ارائه شده از قابِ دوربین کاملا توانسته است القائات مدنظرِ فیلمنامه را به مخاطب منتقل و اورا با توالی قصه همراه سازند،قصه ای که زبان روایت آن یعنی ترکی بن مایه ی اصلی روایت آن است.لایه های پنهانِ مطرح شده در فیلم تحت قالب سئوال در ذهن مخاطب و در یک سوم ابتدایی شکل میگیرند و نطفه ی داستان به خوبی شکل می بندد.داستانِ عاشقانه و عشق های بی فرجام نیکی کریمی با دختر میرمحمد و ورودش به قصه با نگاه هایی در پس آینه ی خودرویی که بی شباهت به خودروی کرکترِ "علی" در فیلمِ چیزهایی هست که نمی دانی نیست، آغاز گشته و با شیطنت های آیدین به عنوان یادگاری که آتابای از آن به عنوان دارایی خود که نمی خواهد از دستش بدهد، شکل و شمایلی امروزی به خود می گیرد اما در انتها این جنبه ی دراماتیک اثر است که پیروز ماجرا شده و ما را با تنهایی های آتابای همراه می کند تا باز هم فصلِ عشق پایانی بر قصه ی ناتمامِ آتابای شود.عشقی که با حضور یکی از دختران خریدار متمول باغی که سرآغاز و دلیل ورود ما به ماجرای پیچیده و گذشته ی آتابای است می توانست آغاز و قهرمان قصه ی ما را که می رفت در نقش یک عاشق ظهور دوباره ای پیدا کند به تصویر بکشد.
تنها نکته ای که می توان از ان به عنوان ضعف کارگردانی نام برد سردرگمی مشهود قصه و ناتوانی آن در از پیشبرد قصه ای است که مخاطب با ابهاماتِ مطرح شده از خودسوزی فرخ لقا تا آیدین و عشق آتابای و حضور یکباره و بدون مقدمه ی شخصیت جواد عزتی که به نوعی منفعلانه به حضور خود در داستان تا اعترافش بر فراز خانه ی آتابای ادامه می دهد؛ در فیلم به انتظار پاسخ هایی فراخور این لحظاتِ همراه با تعلیقِ نسبیِ ایجاد شده نشسته و چشم به پرده باقی می ماند تا مشاهده ی خلا حاکم بر زندگی آتابای و تنهایی او در کرانه ی دریاچه ای که فقط تصویری از فلامینگوهای آن در تاریکی شب قابل مشاهده است.
استفاده از جغرافیای آذربایجان و نیز دریاچه ی اورمیه کمکِ شایان توجهی به سامان لطفیان در خلقِ لانگ شات های متعدد در کنارِ قاب هایی با میزانسن عمیق مشابه فیلم های روزی روزگاری در آناتولی و نیز خواب زمستانی نوری بیلگه جیلان نموده است.
آتابای در کل فیلم متوسطی به شمار می آید که در مقایسه با فیلم های قبلی کارگردانش گامی رو به جلو محسوب شده و نوید بخش آینده ای خوب برای کارگردانش می تواند باشد.