مکافات هیجانانگیز در قلب پایتخت

ترجمه اختصاصی سلام سینما
اگر پس از 20 سال هنوز کابوس گیر افتادن سر «لیزا فالکنر» در دستگاه سرخکن صنعتی را میبینید، پس «دار و دستههای لندنی» برای شما ساخته نشده است. در شروع سریال چند مرد کتک خورده را میبینید که از پا از آویزان شدهاند. اما اگر اهل کابوس نیستید و روشهای خشونتآمیز در «پیکی بلایندرز» حالتان را بد نکرده است، مشکلی برایتان وجود نخواهد داشت و خشنترین لحظات نیز برایان زیبا به نظر میرسد. همین اتفاق باعث میشود که قسمتهای سریال با سرعت زیادی برایتان به پایان برسد.
فیلمنامهی مشترک «گرت ایوانز» و «مت فلانری» که ید طولایی در نوشتن فیلمنامه برای فیلمهای رزمی دارند، بر روی خانوادهی «والاس» تمرکز دارد. «والاس» یک خانوادهی تبهکارند که پشت بزرگترین جرایم شهر لندن رد پای آنها دیده میشوند. آنها با دار و دستههای رقیب به یک توافق نه چندان پایدار رسیدهاند که اگر کسی مزاحم کسب و کار آنها نشود، میتواند در لندن بدون دردسر زندگی کند.
وقتی «فین»(کولم مینی) یکی از وفاداران به خانوادهی «والاس» به قتل میرسد، جهنمی به راه میافتد. ما میفهمیم که این قتل به دست «دارن»(الد اپ استفان) از دار و دستهی مهاجرین انجام گرفته است اما نمیدانیم که چه کسی دستور این قتل را داده است. خانوادهی «والاس» در ابتدا به دار و دستهی آلبانیها شک میبرند زیرا این قتل در زمینهای آنان انجام شده است. همه به همه شک دارند و کسب و کار نیز تحت تأثیر قرار میگیرد.
امپراطوری خانوادهی «والاس» توسط فردی به نام «اد»(لوسین مساماتی) اداره میشود. او کسی است که از ابتدا این دار و دسته را به همراه «فین» ساخت. «فین» و «اد» از دوران «نه سیاهپوست، نه ایرلندی» با هم دوست بودهاند و خانوادههای آنان نیز از قربانیان این جنبش در دههی 50 میلادی بودهاند. تلاشهای او برای کنترل اوضاع پس از پیدا کردن قاتل «فین» بیثمر میماند زیرا «شان»(جو کول) پسر کله شق و جانشین «فین» به دنبال یک انتقام خونین است. او تمام اعضای خانواده را برای یافتن قاتل پدرش بسیج میکند.
با اینکه خشونت در این سریال بسیار شدید و بیپرده است اما به هیچ عنوان فکر نشده نیست. حتی در برخی سکانسها ترس در وجود قربانیان و مرتکبین قابل لمس است. احساس بودن در برخی از سکانسها مثل زیستن و نفس کشیدن است. به خصوص در سکانسهای قبل از به قتل رسیدن «فین» و سکانس صحبتهای «اد» با مرد مورد اعتماد «فین» در پایان قسمت اول این احساس بسیار واقعی است. خشونت با داستان سریال یکپارچه نیست و نویسندگان تصمیم گرفتهاند که آن را در همین فرم به داستانشان اضافه کنند اما جلوی تأثیر آن بر پسزمینهی داستان را نیز گرفتهاند.
در کل «دار و دستههای لندنی» قرار است که یک داستان وحشیانهی تر و تمیز را در 90 دقیقهی ابتدایی به مخاطب خود ارائه دهد. در پایان این تنها «الیوت»(سوپ دیریسو) است که دارای انسانیت لازم برای تبدیل شدن برای چیزی بیشتر از یک مهرهی شطرنج در این بازی خونبار میشود. اما نشانههایی وجود دارد که حاکی از ریخته شدن خونهای بیشتری برای درگیر کردن مخاطب با داستان سریال است. ویژگیهای کاراکتر «شان» شکها و عدم قطعیتها را بیشتر میکند. خواهر او «جکی»(ولین کین) به دلایلی که هنوز نمیدانیم از خانواده طرد شده است و «الکس»(پاپا اسیدو) پسر «اد» رازهایی دارد. این سوالها که چه چیزی یک خانواده را میسازد، وفاداران بدون رابطهی خونی چقدر میتوانند مورد اعتماد باشند و خانوادهها بدون این وفاداران چقدر میتوانند ضعیف شوند، همه در لایههای زیرین داستان مطرح هستند. اگر در هفتههای پیش رو برای تماشایی شدن سریال فداکاری نشود، با یک سریال بسیار خوب روبرو خواهیم بود.
منبع: گاردین
مترجم: وحید فیض خواه