جستجو در سایت

1399/04/13 00:00

آسمانِ همیشه ابری

آسمانِ همیشه ابری

  

«ستایش» عنوان مجموعه ­ای به کارگردانی سعید سلطانی است که در سه فصل ساخته شده است.
فصل اول این سریال علیرغم چاله­ و­چوله­ های بزرگ و کوچکش با اقبالی گسترده از سوی تماشاگران رو ­به­ رو شد اما با ادامه یافتن مجموعه و تولید فصل­ های دوم و سوم ایرادات متعدد فیلمنامه­، اجرای ضعیف و ضعف در ساختار سریال با حجم گسترده­ ای از انتقادات مواجه شد.
«ستایش» در فصل اول داستان پر و پیمانی داشت؛ به بیانی دیگر داستان اصلی بواسطه­ ی تعدد شخصیت­ ها وشاخ­ و­برگ­ یافتگی روایی، دست نویسنده را باز می­ گذارد تا با آسودگی ­خیال قصه را تا هرکجا می خواهد ادامه دهد. سریال شروع بدی ندارد اما از جایی به بعد نمی­تواند مسیر داستان را به شکل منسجمی پیش ببرد و اغراق و تعدد اتفاق­هایی که مسلسل­ وار در زندگی شخصیت اصلی رخ می­ دهند به ­تدریج داستان اصلی را به بیراهه می­ کشانند. نویسنده به ­سبب عدم تسلط بر بحران­ های اصلی داستان و پرداخت شتابزده به آن­ها ناچار به خلق داستانک ­هایی می­ شود که گاه به­ شدت اغراق­ آمیز و غیرواقعی هستند و بعضاً کمکی هم به پیشبرد داستان اصلی نمی­ کنند.از طرفی نامتقاعدکننده بودن منطق روایی داستان منجر به آن می­ شود که این داستانک ­ها نیز مرکز ثقل روایی دقیقی برای اتصال به هم نداشته باشند. نمی ­دانم که آیا نویسنده برای اطمینان از صحت مباحث حقوقی طرح ­شده مشاوره ­ی حقوقی داشته است یا نه اما به ­نظر می­ رسد از بسیاری از این مباحث به ­شکلی خام­ دستانه و سرسری عبور شده است. بزرگترین سوالی که احتمالاً برای هر تماشاگری هنگام تماشای این سریال پیش می­ آید موضوع جعل هویت است. ستایش و فرزندانش سال­ ها با شناسنامه ­های جعلی چند متوفی زندگی کرده­ اند. حتی اگر از تبعات روانی و عاطفی چنین اقدامی پس از آگاهی فرزندان از واقعیت عمل مجرمانه­ ی مادر بگذریم آیا به لحاظ حقوقی با شخصی که مرتکب چنین جرمی شده است به همین سادگی برخورد می ­شود؟
فصل دوم سریال عملاً با یک اتفاق دور از ذهن آغاز می ­شود که خطایی فاحش است. قرار گرفتن اتفاقی محمد(مهدی سلوکی) در ویلای حشمت فردوس (داریوش ارجمند) ساده­انگارانه­ ترین تمهیدی­ بود که می ­توانست پدربزرگ و نوه را پس از سال­ها سر راه هم قرار دهد. درواقع نویسنده با این انتخاب سختی­ های احتمالی­ ای را که درصورت گره ­افکنی­های پیچیده ­تر به داستانش تحمیل می­ شدند از سر باز کرده است. اما شاید دومین خطای ناشیانه­ ی فصل دوم درکنار حفره ­های منطق روایی، طراحی چهره ­پردازی سریال­ باشد. به ­شخصه با تعویض بازیگران اصلی سریال­ های چندفصلی در فصل ­های مختلف چندان موافق نیستم. مثلاً اگر بازیگر دیگری بجای نرگس محمدی ایفاگر نقش ستایش می­ شد قطعاً سریال ضربه ­ی بیش­تری می­ خورد؛ همان­طور که تغییر دیگر بازیگران در فصل­های دوم و سوم به سریال لطمه زده است؛ اما قطعاً یک چهره­ پردازی منطقی می­ توانست ظاهری باورپذیر را چه از ستایشِ میانسال و چه از حشمت فردوسِ پا­به ­سن­ گذاشته برجای گذارد. اما خطای بزرگتر آن است که در فصل سوم سریال ستایش مجدداً جوان می­شود؛ یعنی جوان­تر از فصل قبل! گرچه بخشی از این تغییرات – چه در طراحی گریم و چه در انتخاب بازیگران- به دلیل گذشت زمان و مشکلاتِ قابل ­درکِ پیش ­تولید و تولید سریال قابل اغماض هستند اما دست ­کم بخشی از آن­ها می­توانستند به شکلی تلطیف­شده رخ دهند تا این­حد آزاردهنده و بعضاً خنده­ دار از آب درنیایند.
بحران اصلی داستان، قرار بوده تنش و رابطه­  تعقیب­و­گریزی ستایش با حشمت فردوس باشد اما کشمکشی این­چنین عمیق و ریشه­ای که زندگی افراد مختلفی را نیز دستخوش تغییر کرده و تاوان­ های متعددی بابتش پرداخته شده است در چشم ­برهم­ زدنی حل­ و­ فصل می­ شوند! ستایشی که طبق عهدش با طاهر (مهدی پاکدل) قول داده است فرزندانش را دور از حشمت فردوس بزرگ کند در فصل سوم به ناجی فردوس تبدیل می­شود، او را به خانه ­اش می­ آورد، بدهی­ هایش را می­ پردازد و انگار نه انگار که بسیاری از شخصیت­ های داستان ازجمله طاهر، عاطی، پدر و مادر ستایش و ... هریک به­ نحوی قربانی همین اختلاف عمیق بوده ­اند.
در فصل سوم، سریال باید عملاً به «پری­سیما» تغییرنام دهد چراکه داستان بیش از ستایش حول ­محور او می ­گذرد؛ زنی که خصوصیات منفی اخلاقی­ اش گلدرشت و به ­شدت اغراق ­آمیزند. با این­ که همین تعدد اتفاقات و بعضاً حوادث خشونت­ آمیز و بزهکارانه­ ای که توسط پری­سیما طرح و اجرا می­ شوند ریتمی تند و سرکش به کار بخشیده اما چنین شلختگی و مبالغه ­ای در فیلمنامه، ارتباط ذهنی مخاطب با متن را دچار خدشه ساخته و به سریال آسیب می­ رساند.
شاید تنها نکته­ ی مثبت «ستایش» در هر سه فصلش بازی خوب داریوش ارجمند باشد. با آن­ که حشمت فردوس در اندازه­ ی یک تیپ باقی مانده اما ارجمند توانسته است یک بازی متناسب با مختصات نقش ارائه دهد. برخی از بازیگران فرعی کار همچون اکرم محمدی، محمود عزیزی و قربان نجفی نیز بازی ­های خوبی دارند اما متاسفانه سطح بازی­ ها یکسان نیست و همین هم­بافت نبودن جنس بازی ­ها، آسیب دیگری را به سریال وارد کرده است.