جستجو در سایت

1395/11/17 00:00

جنگ با ستون پنجم

جنگ با ستون پنجم

 مهدویان به فرمی تکامل می‌بخشد که خود، آغازگر آن در سینما بوده است. فرمی بدیع که زمینه مناسبی برای روایات تاریخی را فراهم می‌آورد، اگرچه که تا پیش از ماجرای نیم‌روز، مستند-داستانی بودن آثار مهدویان کار او را در پرداخت فیلمنامه آسان می‌کرد، زیرا شخصیت‌ها جان نداشتند و بدون نیاز به هیچ دیالوگی، دوربین از دور فضا را رصد می‌کرد اما داستانی شدن این سبک از فیلم‌سازی ریسک بالایی می‌طلبید، از سویی می‌توانست پایان زودهنگامی برای فرم مهدویان باشد و از سوی دیگر پرداخت به این برهه حساس و تاریک تاریخ انقلاب، راه رفتن بر لبه تیغ بود، زیرا هرگونه اشتباهی ولو کوچک می‌توانست وداع زودهنگام او با سینما در موضوعات تاریخی باشد. اما روند داستان‌سازی این فرم و پرداخت تاریخی آن کم‌نظیر بود.

داستان‌های فرعی برای پر کردن فیلم و صیقل دادن داستان اصلی نبود، روایت‌های عاطفی کاملا ذیل هسته مرکزی داستان قرار می‌گرفتند. اگرچه صحنه‌های دراماتیک می‌توانست مانند بسیاری از فیلم‌های دیگر «ضدجنگ» تعبیه شود اما در این داستان باید پذیرفت که اگر «نزنی میزننت»؛ حتی اگر معشوقه‌ات، خواهرت و حتی دوستت باشد. خوشبین بودن به دشمن، مثله کردن برادرت را در پی دارد و می‌تواند نفوذی‌ترین عوامل را در مهم‌ترین نقطه امنیتی بگنجاند. شخصیت‌ها تیپ‌سازی شده‌اند، هرکدام نماد تفکری خاص و رفتاری منحصربه‌فرد‌ند که البته در عالم واقع انسان‌ها نمی‌توانند تا به این حد تک‌بعدی باشند اما به نظر می‌رسد در روایت‌های تاریخی که مخاطب نسبت به کلیت آن جهل دارد، نیاز است تا هرکدام از شخصیت‌ها معرف بخشی از عقاید موجود در آن دوره باشند، چیزی که در آژانس شیشه‌ای نیز بخوبی گنجانده شده بود.

در میان این شخصیت‌ها، شخصیت هادی حجازی‌فر از برجستگی خاصی برخوردار است؛ چریکی که به سختی راضی می‌شود فتح قله‌ها در جنگ را کنار گذاشته و به نبرد شهری در تهران روی آورد. طبیعتا بدون شخصیت حجازی‌فر فیلم هیچ رگه‌ای از طنز نداشت و با تلخی‌مزاج مخاطب را رها می‌کرد اما وی بخوبی از عهده طنازی در کار بر آمده است و بدون شک سیمرغ بهترین بازیگر مکمل تاکنون برازنده او است. او شخصیتی عملیاتی است که مدام به نبرد و کشتار تمایل دارد و هیچ رگه‌ای از تفکر و عقلانیت در وی دیده نمی‌شود، این تیپ «نابخرد دوست داشتنی» اگرچه مخاطب را می‌خنداند ولی در ذیل آن، بیننده به این نتیجه می‌رسد که این تیپ از آدم‌ها (اهالی جنگ) هیچ‌گاه نباید در مصدر تصمیم‌گیری‌ها قرار گیرند، زیرا روحیه عملیاتی‌شان پیامدهای ناگواری در پی خواهد داشت.

مهدویان با خلق تیپ‌هایی دوگانه و متضاد بیان می‌کند جنگ شهری با ستون پنجم فرق بسیاری با نبردهای آزادسازی در قله و بیابان دارد و حرف‌های خودش را تا حدی از زبان شخصیت مسعود بروز می‌دهد؛ گفتمانی که پیش از این در فیلم «چ» و داستان آزادسازی پاوه مشهود بود.  به هر ترتیب مهدویان با خلق این اثر کم‌نظیر انتظارات را از خودش بالا برده و حال بی‌رقیب او، آینده‌ای درخشان می‌طلبد که گوشه‌های تاریک تاریخ را با نور سینما روشن کند، اگرچه این فرم ناب اما محدود او همواره می‌تواند نقطه قوتی در آثارش باشد اما ممکن است روزی بیاید که نگاتیو و دوربین‌های دوره‌های پیشین به اتمام برسند و از همین الان باید فکری به حال آینده کرد. آینده‌ای که نشان می‌دهد مخالف‌ترین انسان‌ها نیز به پای فیلم خوب ایستاده‌اند و ممتد‌ترین تشویق طول جشنواره را به نامش رقم می‌زنند.