گفت و گو با امیر قادری،تحریم و اقتصاد سینمای ایران

آقای قادری بهعنوان اولین سئوال و مطلع بحث ، ریشههای سانسور و تحریم در سینمای ایران رو باید در کجا دید؟
طبق معمول از دولتی بودن اون ، من فکر میکنم نهاد خصوصی بهسادگی بهجز در دورههای فشار و خاص تاریخی قابل تحدید به اون معنا نیست ، ما تا وقتی میتونیم محدودیت ایجاد کنیم که هنرمند به شکمبهی نفتی وابسته است ، هنرمند ایرانی و در کل دیدگاه چپ اعتقاد داره دولت باید به او سرمایه و امکانات بده و در عوض هنرمند از سیستم انتقاد بکنه درحالیکه دولت هم مانند هر نهاد صاحب سرمایه حاضر نیست برای انتقاد از خودش سرمایهگذاری بکنه،مگر در یک بازی دوگانه که در کشورهای جهان سوم رخ میده که من فکر نمیکنم کشور ما در یکی دو سال گذشته دچارش باشه بهخصوص پس از لغو تحریمها ولی در دهههای گذشته شدیداً درگیر اون بوده، این بازی جریانی میان دولت و هنرمنده که قاعدهی سادهای داره،دولت از بابت حرکت هنرمند در چارچوب های موردنظرش آسوده خاطره پس به هنرمند آزادی میده هر زمان هم که بخواهد آزادی رو سلب می کنه در عوض هنرمند هم سرمایه رو دریافت کرده و هم از اعتبار سانسور برخوردار شده یعنی در کشوری که حرف نزدن اعتبار بیشتری از حرف زدن داره هنرمند هم سرمایهی تولید اثر رو دریافت می کنه و هم برای دارای اعتبار سانسور می شه، ماجرا وقتی مشکلساز خواهد شد که هنرمند در جریان خارج از چارچوب حرکت بکنه ، در اینجا دولت دست به توقیف و ایجاد محدودیت خواهد زد که بهنوعی دو طرف از قوانین بازی تخطی کردند، به نظر من در چنین شرایطی حق با دولت چرا که دولت صاحب سرمایه و کار انجام شده است ، اگر دقت کنید حتی زمانی هم که خود هنرمندان مسئول شدند باز هم مجبور شدند عملکردی مشابه مدیریت های قبل خود داشته باشند چرا که به قول فروغ از این جوی حقیری که به گودال میریزد مروارید صید نمیشود.
خوب آقای قادری مسئله اینجاست که این رویکرد مطمئناً سرآغازی داشته ، یعنی ما نمی تونیم ادعا کنیم دولت های مقارن با شکلگیری سینما در ایران آگاه بودند در قبال سرمایهای که در اختیار سینماگر میگذارند اختیار کنترل و ایجاد محدودیت رو دارند ، سئوال من اینجاست ابتدای این تفکر کجاست؟
ببینید با توجه به روحیات، اهداف و کانون های قدرت دولتها که هرکدام متفاوت با دیگری بوده طبعاً تفاوتهایی در رویکرد به این مسئله هم وجود داشته ولی این یک مسئلهی ذاتی در ماجرا است به عبارت سادهتر کسی که پول بابت کاری پرداخت می کنه توقع حرفشنوی داره و کسی که پول میگیره دامنهی چندانی برای مانور نداره.
با توجه به این مسئله ، ما در ادوار تاریخی از اونجایی که یکی از صاحبان قدیمی سینما در ایران هستیم ، شاهد چه نوع تغییراتی در نوع و کیفیت محدودسازی و سانسور بودهایم؟
اگر بخواهیم به موضوع جزئی تر نگاه کنیم دولتهایی بودهاند که در شرایط اقتصاد نفتی نفعشون در حمایت از گروههای خاص بوده به همین دلیل اون دستهی خاص از هنرمندان و دولت در رابطهی دو طرفهای از هم حمایت کردند بهجز وقتی که خودشون بیشتر قربانی و مجبور به اعتراض شدند که در همین اواخر شاهد چند مورد از این فیلمها بودهایم که دچار چنین مسئلهای شدند ولی در کل تفاوتی در نوع بازی به وجود نیامده ، مسئلهی اصلی این بوده که برای بعضی دولتها قدرت دادن به گروههای نفتی نافع بوده بنابراین در برخی ادوار هنرمندانی که نزدیک به این دولتها بودند راضی تر از دورههای قبل شدند که نفع دولت در پروبال ندادن به این گروهها بوده،ما حتی در ایران نمیتونیم ادعا کنیم دولتی داشتیم که به اصناف توجه کرده چرا که اصناف هم جزوی از دولت و زیرمجموعهی اون هستند تنها تفاوت موجود این رویکرد در اسم گروهها بوده ، در یک دولت گروه موردحمایت هیئت هنرمندان انقلابی بودند در دولتی دیگر خانه سینما ولی در ذات ماجرا تفاوتی وجود نداشت البته باید به این نکته هم اشاره کرد که خوشبختانه این شکل از گفتمان مثل هر گفتمان وابستهی دیگر به دلیل رو به اتمام بودن پول نفت در حال افول کردن.
در اینجا بحثی به وجود میاد اون هم اینکه عدهای اعتقاددارند پیش از انقلاب مسئولان فرهنگی و دولت هوشمندانهتر از حال حاضر عمل میکردند یعنی دولت سرمایهگذاری به روی فیلمهایی انجام میداد که در باطن طرفدار حکومت بود و به این شکل با جریان زاویهدار از خودش مقابله میکرد ولی بعد از انقلاب هیچوقت دوباره این اتفاق نیفتاد و نوع مقابله استفاده از قوهی قهریه بود به نظرتون دلیل این مسئله چی میتونه باشه؟
ببینید اولاً ما در هر مسئله مدیریت خوب و بد داریم یعنی در مدیریت اقتصاد نفتی متمرکز هم میتونیم مدیریت هوشمندانه داشته باشیم،اینکه سرمایه در اختیار چه کسی قرار داده بشه به چه شکل پرداخت بشه چه انتظاراتی در قبالش داشته باشه و غیره ، مدیریتی که هوشمندانه نباشه آسیبپذیرتر عمل می کنه و به شکل مبتذلتری بازی رو انجام میده،دومین نکته اینکه من قائل به قبل یا بعد از انقلاب نیستم مشکلی اصلی زمانی پیش میاد که دولت بهزعم خودش پروژههای مبتنی بر امنیت خود و کشور میسازه که البته باید گفت امنیت متزلزلی هم هست چون که این مردم هستند که توانایی دارند امنیت خودشون،کشور و دولت رو حفظ کنند ، دولت زمانی میتونه مدیریت هوشمندانه مبنی بر بروز آرا و عقاید متفاوت رو انجام بده که از مشروعیت و امنیت خودش آسودهخاطر باشه، از سمت دیگر زمانی که فضا متشنج باشه عملاً دولت محدودیت ایجاد خواهد کرد برای درک بهتر باید بگیم ماجرای اصلی در اون دوره قدرت و حضور طبقهی متوسط در جامعه بیشتر بوده درحالیکه پس از اون منحصر شدهایم به گروههای خاص.
آیا دورهای وجود داره که برای سامانمندی این مسائل تلاشی صورت گرفته باشه هرچند که شکستخورده؟
به نظرم باید از سمت دیگری به سئوال جواب داد، در دورههایی که طبقات و گروههای خاص محدود و ضعیف شدند و در عوض تشکل های مردمی واقعی به قدرت رسیدند تا حدی این مسائل سامان پیدا کرد درحالیکه در سمت مخالف هنرمندان و رسانهها وجود داشتند که وابسته به دولت بودند و هر مقدار شرایط برای فعالیت اونها فراهم میشد ادعا میکردند که وسعت آزادی گسترشیافته درحالیکه دورههایی دورهی آزادی واقعی بودن که این اقتدار درهمشکسته شده بود، در تاریخ سینمای این کشور هر زمان شعار آزادی در رسانهها داده میشده دورهی قدرت گرفتن جریان های خاص بوده .
پس با این تفاسیر در دورهی مهاجرانی که کاملاً شعار آزادی حکمفرما بود باید جناح یا گروه خاصی قدرت میگرفت درحالیکه میتونیم ادعا کنیم اون دوره یکی از آزادترین ادوار فرهنگی تاریخی ایران بود و تمام گروهها امکان فعالیت داشتند.
به نظر من اون دوره به آزادی ختم نشد،ببینید ما به این شکل دورهها نه تنها در ایران که در کشورهای دیگری هم داشتیم که مصداق های قابل اشارهی آزادی به وجود بیاد ، یعنی یک فیلم ، یک آدم یا یک گروه، ماجرا اینجاست که ما در ادواری مانند آنچه شما اشاره کردید ممکنه آزادی مصداقی داشته باشیم ولی به مسیر آزادی در ایران کمکی نشده به خاطر اینکه مسیر آزادی از اقتصاد خصوصی سرچشمه می گیره همانطور که امنیت ملی واقعی از اقتصاد خصوصی میاد ، شاید در اون دوره برای عدهای خاص آزادی وجود داشته اما این به معنای آزادی نیست ، عدهای که وابسته به جریان هستند و رسانهها رو در اختیاردارند می توناند ادعا کنند آزادی به وجود اومده درحالیکه گروههای مختلف مردم باید شاهد و پذیرندهی این ادعا باشند ، در همین دورهی که اشاره کردید چقدر استعداد جدید شکوفا شد؟چقدر فرصت برابر برای عموم مردم ایجاد شد؟نتیجهی اون چی شد؟ آزادی واقعی رو نمیشه چندان بهعقب برگرداند و اگر عدهای ادعا میکنند در اون دوره آزادی وجود داشته و بعدتر از بین رفته فکر نمیکنم زیاد این حرف قابل اعتناء باشه ، اون آزادی از نظر من طبق معمول هر اقتصاد دولتی برای گروههایی خاص فراهمشده که بعدتر گروههای دیگری اومدند و اون آزادی رو ازشون گرفتند،دعوایی هست بین اون گروهها که به مردم ربطی نداره.
آقای قادری در خلال صحبت هاتون چندین بار اشاره کردید تا زمانی که وابسته به اقتصاد دولتی باشیم نمی تونیم آزادی واقعی رو بهدست بیاریم ، حالا فرض رو بر این بگیریم سازوکار به دست بخش خصوصی افتاد ،چه تضمینی وجود داره دولت قیچی سانسور رو کنار بگذاره؟
به این صورت نمی تونه یعنی امکانش دیگه وجود نداره ، البته این ادعا نظر بنده است ، من فکر میکنم در اون شرایط یک نوع امنیت ملی شکل می گیره که دیگه دغدغهی دولت نخواهد بود فلان فیلمساز اثری ساخته که رسانههای بیگانه از اون برای تضعیف کشور و دولت استفاده میکنند ، در این شرایط دولت اعتبار و مشروعیتی پیدا خواهد کرد که دیگر نگران چنین مسائلی نخواهد بود البته امکانش هست قیچی های دیگری شکل بگیره که طبیعیه مثلاً امکان داره صنف خانهدارهای مقیم مرکز در مورد فیلمی که درباره سقطجنین باشه ابراز نگرانی بکنه شبیه به اینکه در دنیا فیلمی ساخته میشه که کلیسا اون رو تحریم می کنه به خاطر همین دولت در این شرایط دیگر نمی تونه اعمال سانسور بکنه ، منتها هنرمند ایرانی روند نظم قدیم رو پذیرفته بهعنوانمثال الآن گروههای تئاتر از عدمحمایت مالی دولت گلایه دارند خب زمانی که دولت حمایت بکنه قطعاً حق سانسور رو هم برای خودش قائل می شه ،متأسفانه شبه روشنفکران ایرانی در طول تاریخ همیشه این نظارت رو همراه با پول مطالبه کرد و بعد زمانی که اثر نازلی ارائه کرده مدعی شده که سانسور باعث این اتفاق شده ، جالبه که در دورههایی هم که فضا به سمت آزادی حرکت کرده شبه روشنفکران و هنرمندان از اون استقبال نکردند ، رضایت شبه روشنفکران تنها در فضای انحصار شکل میگیره، اگر ما وارد نظم جدید بشیم و رقابت آزاد در بازار جهانی شکل بگیره دیگه هنرمند بهسادگی نمی تونه هر جور دوست داره کار بکنه و بعد هم از سانسور گلایه داشته باشه،متأسفانه در طی دههها انحرافی به وجود آمده که در اون انضباط اقتصادی حاکم نبوده ، هنرمند توی خلوت خودش نشسته ایدههای ذهنی خودش رو پرورونده و به اثر تبدیل کرده زمانی هم که نتیجهی کار شکست می خوره بهانههایی از قبیل سانسور ، نداشتن سالن و کمبود امکانات میاره ، در واقع من اعتقاددارم بهترین سنگ محکی که میتونه خوب و بد رو از هم جدا کنه همون چیزی هست که در تاریخ سینمای این مملکت قبیح به شمار اومده و اونهم گیشه بوده که نشاندهندهی انتخاب اقتصادی مردم هست چرا که این مردم طیف وسیعی رو از دانشجوی سینما تا عامترین مخاطب دربرمی گیره.
در شرایط فعلی اگر به صحبت های سینماگرهای ما توجه کنید به همون میزان که از سانسور گلایه دارند از به وجود آمدن شبکههای اجتماعی هم ناراضی هستند درحالیکه باید از این استقبال کنند مگر نه اینکه شما همان هنرمند آزادیخواه معترض به فضای بسته نبودید؟! هر زمان در این کشور زمزمهی ورود فیلم خارجی پیش اومده اون کسایی که همیشه به سانسور اعتراض کردند اولین نفر بودند نامه نوشتند فرهنگ ملی ما از بین رفت،دیگه مجبوریم فیلم بد بسازیم، که ما تنها در شرایطی میتونیم اثر خوب بسازیم که انحصار وجود داشته باشه ، انحصار و سانسور همیشه بازبه بازوی همدیگر بودند و اینیکی از موضوعاتی خواهد بود که پس از لغو تحریمها باعث چالش خواهد شد،قطعاً هیچکس ادعا نداره نتیجهی نظم جدید کاملاً مثبت خواهد بود و هر فیلمی که ساخته بشه اثر خوبی خواهد بود نه قطعاً فیلم بد هم ساخته میشود ولی ما که این ادعا رو داریم نگاهمون تفاوت داره با گروههایی که چارچوب رو پیشنهاد میکنند و همهی محصولات اون چارچوب روشنفکری یا مذهبی یا انسانی خواهد بود هرچند که باید در همین عناوین هم شک کرد ولی مسئله اینجاست زمانی که شما ادعای بازار آزاد میکنید نمی تونید اطمینان بدید همهی محصولات خوب خواهد بود نه ولی حاصل جمع اینها سالمترین شکل ممکن خواهد بود.
آقای قادری در تمام دنیا صنعت سینما از 3 ضلع صاحب سرمایه ، هنرمند و مخاطب تشکیل شده است ، در حال حاضر با توجه به شرایطی که راجع بهش بحث کردیم در ایران بیشترین ضرر متوجه کدام ضلع خواهد بود؟
اولاً من دو ضلع اول رو یکی میدونم یعنی در شرایط فعلی هنرمند و دولت یک ضلع و مردم ضلع دیگر ماجرا هستند ، به نظر من نه فقط مردم بهعنوان مخاطب بزرگترین ضرر کننده هستند که بهعنوان صاحبان استعداد هم در حال ضرر هستند ، چراکه در شرایط انحصار استعدادها شکوفا نمیشوند درحالیکه مردم باید بهعنوان تکنسینها ، صاحبان کمپانیها ، صاحبان ایده و خلاقیت بتوانند وارد این بازار بشوند و این فرصت هم بهجز با شکسته شدن فضای انحصار رخ نخواهد داد.
مبحث دیگری که بد نیست به اون بپردازیم مسئلهی تاریخ مصرف دار بودن هنرمندان ایرانی هست ، مثلاً آقای کیمیایی ، مهرجویی ،داوود نژاد و بسیاری دیگر اون درخشش و نبوغ سابق رو ندارند، به نظرتون تا چه حد سازوکار نظم قدیم در این مسئله تأثیرگذار بوده؟
ببینید ما نمی تونیم ادعا کنیم این افراد ضعیف شدند خیر مسئله اینجاست این افراد نسبت به خودشون افول کردند ، از سوی دیگر وقتی هنرمند وابسته به جناح خاص با هر شکل تفکری باشه و دولت هزینهی کار اون رو تأمین بکنه نیازی نمیبینه با مخاطب در ارتباط باشه و رضایت اون رو جلب بکنه چراکه ناراضی بودن مخاطب و تولید اثر ضعیف باعث حذف او نمیشود ، هرکسی در هر جایگاهی اگر وارد فضای رقابت نشود کیفیت کارش افت خواهد کرد،در حقیقت این افراد با دیگرانی که در جریان انحصار و نظم قدیم بودند مصداق ضربالمثل استعمارگر خود نخستین قربانی استعماره هستند ، صاحبان این گروهها و وابستگان به آنها نخستین قربانی این سازوکار میباشند
آقای قادری در اینجا سئوال دیگه ای پیش میاد اونم اینه که در برخی موارد دولت ادعا می کنه قصد سانسور کردن نداره مثلاً بهعنوان مصداق میتونیم فیلم رستاخیز رو مثال بزنیم ، اتفاقی که بارها در مورد فیلم های مختلف پیش اومده دولت موافق اکران اینها بوده ، حوزهی هنری یا شهرداری اون فیلم رو تحریم کردن و یا این نهادها موافق بودن گروه دیگه ای مخالفت کردن این میزان از تشتت آرا و عدم توانایی دولت در مقابله با این گروهها از کجا سرچشمه میگیره؟
به نظر من چاقو دستهی خودش رو نمیبره ، نه حتی دولت بلکه همون هنرمند ، توجه کنید الآن قربانی این اتفاق چه کسانی هستند ، آقای درویش فیلمسازی که خودش در همین محیط با بودجههای دولتی رشد پیداکرده ، در برابرش چه کسانی ایستادند مثلاً حوزهی هنری ایستاده ، خوب حوزهی هنری یا گروههای دیگه خودشون جزوی از همین جریان دولتی هستند،ما به اون معنا آدم یا گروه خارج از ماجرایی نداریم که بگیم چرا دولت مقاومت نمی کنه همهی اینها اضلاع یک داستاناند، اتفاقاً در مورد رستاخیز به خاطر حضور این اضلاع ماجرا مشخصت تره ولی در موارد بهظاهر شخصی تر باز هم ماجرا فرقی نداره، یک دعوایی جریان داره بین خود این گروهها که طبیعیه هر طرف قدرت داشته طرف مقابل رو سانسور کرده ، این مسائل من رو به یاد صحنهای از فیلم نیش می اندازه که رابرت شاو و پل نیومن در حال ورقبازی هستند ، پل نیومن دائما داره تو بازی تقلب می کنه اون وقت رابرت شاو میاد به رفیقش میگه من خودم دارم تقلب میکنم چطوری میتونم به اون بگم داری تقلب میکنی،این دقیقاً ماجرای این گروههاست وقتی همگی اجزای یک دایرهاند چطوری ممکنه همدیگر رو متهم کنند! اتفاقاً ماجرای رستاخیز مورد خوبی برای ضربالمثل خیاط در کوزه افتاد و چاقو دستهی خودش رو نمی بره، اون چیزی که در دو سال اخیر در ایران اتفاق افتاد که ما اسمش رو گذاشتیم دوران تازه در حال ترسیم ماتریس این داستانها و افشاگر حقایق خواهد بود که یکی از اون حقایق ماجرای رستاخیزه
پس با این حساب مسائل حول رستاخیز و سایر موارد مشابه ربطی به گروکشی های سیاسی نداره؟
اونی رو هم که شما دارید میگید در دل همین داستان تعریف می شه یعنی اون بازی سیاسی هم جزوی از مسائل بین گروههاست.
در اینجا صحبتی که امکان داره بعضی از اهالی سینما بیان کنند اینه که اگر اونها به این سازوکار تن ندهند دولت افراد دیگری رو جایگزین اونها خواهند کرد و خللی در روند انحصار به وجود نخواهد اومد به اضافهی اینکه اون افراد جدید ممکن هست با ساخت فیلم های نازل باعث قهر بیشتر مردم از سینما بشوند ، نظرتون دراینباره چیست؟
برگردیم به ابتدای بحث به نظر من هیچ تفاوتی در بین این گروهها نیست ، همهی اینها وابسته به سیستم انحصار هستند و نسبت به منافع خودشون در برابر حق و استعداد عامهی مردم واکنش نشان میدهند، زمانی هست دربارهی راهبُرد صحبت میکنیم ، زمانی هست دربارهی بهتر و بدتر صحبت میکنیم زمانی هم هست که دربارهی حق حرف میزنیم ، دیدن فیلم خارجی خوب به روی پرده سینما حق مردم این مملکته ، حالا اینکه بگیم اگر مردم فلان فیلم رو هم به روی پرده دیدن اشکالی نداره اشتباهه چرا که اصلاً بنده یا هر شخص دیگر در جایگاهی نیستیم که به مردم بگوییم چه فیلمی رو ببینند یا نبینند ، همچنین باید فضایی رو فراهم کرد که همهی افراد به یک میزان حق و امکان بروز استعدادهایشان را داشته باشند ، اینکه حالا گروه الف یا ب به روی کار باشند بحث ما نیست ، اونها میتوانند چنین استدلالی داشته باشند ولی بحث بنده اینجاست که آحاد مختلف مردم باید فرصت برابر بروز استعداد رو داشته باشند.
آقای قادری درصورتیکه شرایط ایده آل مدنظر شما اتفاق بیفتد و همهچیز سامانمند بشه قاعدتاً سانسور هم قانونمند خواهد شد مثل تمام دنیا........
مهمتر از قانونمندی سانسور،اگر مردم احساس کنند زمانی عملی انجامشده که به نفع اونها نیست نسبت به اون واکنش منفی نشون خواهند داد و باعث تغییر چارچوبها میشوند ، در واقع در شرایط ایده آل ما چارچوبها منعطف و تابع میل مردم خواهد بود ، بهعنوانمثال اگر جامعهی آمریکا مردمی مذهبی دارد بهتبع آن فیلم های آمریکایی نسبت به اروپایی مذهبی تر هستند،در چنین شرایط دولت نیست که سانسور رو قانونمند خواهد کرد بلکه مردم و نهادهای خصوصی هستند که اعمالنظر و سانسور میکنند ، مثلاً امکان داره ما در کشور یک حزب چپ سیاسی مشروع داشته باشیم که پایگاه مردمی داشته باشه ، اگر زمانی این حزب فیلمی رو تحریم بکنه و یا برای اون تبلیغ بکنه مطمئناً از لحاظ اقتصادی بر روی فیلم تأثیر خواهد گذاشت.
تصور نمیکنید این مسئله باعث نوعی خودسانسوری و حذف آراء مختلف خواهد شد ، وقتی هنرمند بدونه که باید برای حفظ اثرش از گزند سانسور دائما خودش رو کنترل بکنه و یا بسیاری از مسائل امکان مطرحشدن پیدا نکنه در طولانیمدت به اون سینما ضربه خواهد زد؟
ببینید در همهی موارد باید حاصل کار رو سنجید ، همیشه گفتهشده در سیستم استودیویی آثار فرعی و شخصی چه سرنوشتی پیدا خواهند کرد ، اولاً من هیچ سیستمی رو سراغ ندارم که در اون عدالت کامل اجرا بشه ، سیستم های آرمانی معمولاً ادعایی است که انتهای آن ختم خواهد شد به منفعت گروههای خاص ، به بهترین سیستمی که می شه فکر کرد سیستمی است که خودش بتونه در طول زمان خودش رو اصلاح کنه و بیعدالتی های خودش رو کاهش بده ، من فکر میکنم بازار آزاد بیشتر از سایر سیستمها نقایص خودش رو رفع کرده درحالیکه بقیه به بن بست رسیدند،دومین نکته اینکه باید از خودمون بپرسیم بیشترین سینماگران مستقل دنیا در کدام سیستم شکوفا شدند ؟ همین سال 2014 رو اگر در نظر بگیرید از دیمین شیزل گرفته تاجارموش یا وس اندرسون یا نولان تا سری فیلم های مارول ها که جریان اصلی حال حاضر هستند اثبات کردند چگونه شخصیترین ایدهها در غالب فیلم های عظیم نمایان میشود ، در حقیقت هالیوود بهعنوان نزدیکترین مرجع به بازار آزاد بیشترین زمینهی بروز استعداد رو فراهم کرده ، از سوی دیگر در همان سیستم بیشترین فیلم های مهم جریان مستقل سال مثل پسربچگی یا ویپلش یا مرد پرندهای ساخته شد ، در حقیقت جریان اصلی در حال تغذیه کردن از این استعدادها است یعنی هالیوود میاد فیلمی مثل نگهبانان کهکشان رو با نگاهی کاملاً تازه می سازه یا نولان در اینتر استلار ایدههایی داره که از خاصترین ایدههای جریان مستقل اروپا بهتره ، من اعتقاد ندارم به اینکه افراد در سیستم استودیویی درون جریان حل میشوند.
پس با این حساب تنها سیستم نزدیک به ایده آل از نظر شما بازار آزاد خواهد بود.
بله ولی همانطور که قبل اشاره کردم این بدین معنی نیست که همهی شرایط برای هنرمند ایده آل خواهد بود در آن سیستم سانسور سرمایهگذار وجود داره ، سانسور مخاطب وجود داره ، سانسور تشکلها وجود داره و ممکنه یک هنرمند نتونه تمام ایدههای خودش رو کشف و پدیدار بکنه ولی در مجموع روش و نتیجهی درستتری رو نسبت به سیستم انحصار در پی خواهد داشت.
خب آقای قادری تا به اینجای بحث صحبت ما معطوف به مسائل داخلی بود ، آیا ما هیچ سابقهای داریم که شرکت های خارجی،کمپانی ها و یا جشنوارهها اقدام به تحریم هنرمندان یا سینمای ایران کنند؟
ببینید طبعاً هر سیستمی تلاش می کنه به چیزی پروبال بده که نزدیک به خودش است ولی من فکر میکنم تا وقتی قدرت اقتصادی و بازار سرمایه در تعامل با سایرین باشه سانسور و تحریم کمتر اتفاق خواهد افتاد ، سینمای هند چرا امروز را خودش رو به گیشههای جهانی بازکرده به دلیل استفادهی درست از ظرفیتها و تعامل با بازار آزاد جهانی ، من فکر میکنم در چنین شرایطی تحریم و سانسور رخ نخواهد داد.
در حال حاضر که ما این شرایط رو نداریم آیا اتفاق افتاده بخواهیم فیلمی رو خارج از ایران اکران کنیم و با ممانعت روبه رو بشیم؟
ما هیچوقت سینمایی نداشتیم که بخواهیم اون رو وارد زنجیرهی اکران جهانی بکنیم و به دلیل تحریم یا سانسور نتونیم ، به نظرم بهتره از یک منظر دیگر به این ماجرا نگاه کنیم ، سینمای ایران بیشتر از اینکه مورد سانسور قرار بگیره توسط گروههایی در خارج موردتوجه قرارگرفته و این شدیداً به سینمای ایران لطمه زده ، سینمای اروپا برای تأمین منافع بعضی گروههای خاص از برخی فیلم های ایرانی حمایت کرده که جالبه اون فیلمها هم متعلق به دولت بودند، بد نیست بدونید مدتی پیش شبکهی (بی بی سی) در برنامهی تماشا عنوان کرده با راهاندازی گروه هنروتجربه قدمهایی برای حمایت از سینمای مستقل ایران برداشتهشده و این واقعاً عجیبه که رسانهای مثل (بی بی سی) دولتیترین گروه ایران رو مستقل خطاب می کنه و همین توجهات به برخی فیلم های ایرانی که بیش از ارزش اونها هم بوده شدیداً به سینمای ایران لطمه زده است.
آقای قادری در اینجا بد نیست یادی کنیم از محسن مخملباف که زمانی نماد جریانی خاص در کشور بود و در حال حاضر نماد جریان دیگری شده است ، فکر میکنید چنین تغییری در افراد که نمونههای اون هم در کشورمون کم نیست ، از کجا سرچشمه میگیره ؟ افرادی که از نوعی دگماتیسم به شعارهای پرطمطراق آزادیخواهی میل میکنند.
افرادی مثل مخملباف دو روی یک سکه هستند ، یعنی تغییر فکری رو که اشاره کردید در اینها وجود نداره بلکه تغییر در مصداق های این افراد به وجود اومده ، شاید قبلاً مخملباف مثلاً تاکید داشت به روی حجاب حالا تاکید داره به روی حقوق زنان ولی در هر دو یک نگاه بستهی قشری تک بعدی داشته به همین خاطر اون چیزی رو که گفتید من بهعنوان تغییر نمیبینم ، مصداق هاشون تغییر کرد ولی فکر تک بعدی در طول زمان پابرجاست،خاطرم هست زمانی مطلبی نوشته بودم دربارهی خانهی پدری که توضیح دادم همان نگاه تک بعدی حاکم بر تفکر اینکه زن نباید از خانه بیرون برود در خانهی پدری این بود که تمام مردان در طول تاریخ این کشور به تمام زنها ظلم کردند ، مسئله اینجاست که طبقهبندی صحیح قرار دادن ذهن بسته در برابر ذهن باز است ، فردی رو که مثال زدید نمونهی یک ذهن بسته است چه در گذشته چه امروز ، در حقیقت مخملباف تمثال شبه روشنفکران ایدئولوژیک تاریخ این کشور است، بقیه افراد مقداری خودشون رو تزئین و در لفافه حرف میزنند که برای مردم واضح نمیشوند.
خوب این مصادیق چرا در طرف دیگر جریان تغییری نمی کنه و کسانی که بهزعم عدهای عقاید و آثارشون مردود هستند وارد خطهی هنرمندان متعهد نمیشوند؟
شاید بتوان گفت اقبال عمومی به اون مصادیق بیشتر بوده یا حمایت بیشتری از اون مصادیق صورت گرفته و نشانههای بیشتری داشته از روشنفکری و احتمال بازخورد جهانی و فراهم شدن زندگی راحت تر در اون سمت بیشتر مهیا بوده تا اینور ولی در کل این تغییرات جذابیتی حداقل برای من نداشته ، فرد زمانی طرفدار اون گروه سیاسی بوده حالا طرفدار این گروه سیاسی شده،قبلاً از اون سمت حمایت مالی میشده حالا سمت دیگری این کار رو انجام میده ، تازه این مربوط به موارد واقعی قضیه است ، بسیاری از اوقات صرفاً در ظاهر فرد تغییر ایجادشده و در پشت پرده هنوز روال سابق پابرجاست.
بپردازیم به موضوع داغ این روزهای جامعه که نقل انواع محافل است ، بحث تحریمها و لغو اون که به اعتقاد عدهای در تمام بخش های زندگی مردم تأثیرگذار بوده و هست ، میخوام بدونم از نظر شما تأثیر این 12سال تحریم و لغو اون بر سینمای ما چه بوده و خواهد بود؟
اولاً من تحریم رو دوازده سال و فقط خارجی نمیدونم، ما برای چند دهه بازار انحصاری داشتیم، مثلاً دو دهه پیش کمپانی میجر قصد داشت در ایران فیلم اکران بکنه آیا امکانش بود؟ برای همین دوازده سال تحریم صرفاً منابع همون بازار انحصاری رو ازش گرفته وگرنه برای مردم تفاوتی نداشته این دوازده سال با قبل از اون، تحریمها بیشتر از اینکه به عموم مردم لطمه بزنه به اقتصاد گروههای خاص لطمه زده ، مردم ایران که پیشازاین دوازده سال هم شامل تحریم بودند ، به خاطر اینکه نه از بازار آزاد محصولات فرهنگی بهرهمند بودند نه امکان بروز استعدادهایشان فراهم بوده ، به همین خاطر این تنها باعث تضعیف اون گروهها شد و فکر نمیکنم برای مردم تأثیر منفی داشت
خوب در برابر این صحبت ظن دیگری به وجود میاد اون هم اینکه دولت در ظاهر کانال های مالی خودش رو ازدستداده و بهتبع آن سینماگرها هم منابع مالی شون رو از دست دادند ولی در عوض دولت از طریق کمک به یک سری افراد و از طریق اونها از سینماگرهای خاص حمایت کرده ، مثلاً در دولت قبل بابک زنجانی و در این دولت سیدمحمد رضوی متهم به ایفای این نقش هستند
به مسئلهی خوبی اشاره کردید بدین معنا که به ذهن میاد شاید هنوز هم ما به نقطهی مدنظر خودمون نرسیده باشیم و رانت و وابستگی وجود داشته باشه ، در واقع بهتره بپرسیم این شرایط باعث نشد بعضی از نهادهای گذشته فرصت و امکان بیشتری بهدست بیاورند ، در جواب باید گفت بله متأسفانه این مسئله وجود داره و چنین گروههایی فرصت بیشتری از عموم مردم برای ورود به بازار آزاد دارند ولی به نظرم این هزینههایی است که باید برای رسیدن به مقصود پرداخت حالا اگر اون فرد هم بتونه خودش رو با نظم جدید تطبیق بده یکی از ملزومات رسیدن به دوران جدید است مگر اینکه یک سری روابط در پشت پرده وجود داشته باشه و اون فرد حتی در همین دوران جدید هم از یک سری رانت خاص استفاده بکنه خب طبعاً باید با اینها مبارزه و افشا کرد ولی اگر به خاطر امکانات بیشتری که در گذشته داشته حالا حاضر به حضور عادلانه در این بازار است به نظرم امتیازش بیشتره و این تفکر هم تلقی انقلابی هست که بگوییم هرکسی مربوط به دوران گذشته است نباید به او اجازه کار داد، حال اگر توانایی اون فرد مربوط به رانت بوده خواهناخواه از گردونهی رقابت حذف خواهد شد
آقای قادری با توجه به این صحبتها باید ازتون بپرسم چگونه روند شکست انحصار رخ خواهد داد؟
این اتفاق در دو بخش رخ میده نخست بحث زیرساختی ماجرا است که در حال حاضر با فاصله گرفتن ما از اقتصاد دولتی و درآمدهای نفتی به شکل طبیعی در حال اتفاق افتادن است پس چندان نباید نگران زیرساخت باشیم ،دومین بخش مربوط به گفتمان نظم جدید است که باید سعی کنیم با اصلاح گفتمان دوران قدیم به اون دست پیدا کنیم ، در ایران مشکل اصلی اینجاست که ورود هرکس به قدرت با نه گفتن به نفر قبلی همراه است بهجای اینکه مدل و راهکار جدیدی ارائه شود
در این دوران تازه رابطهی ما با سینمای جهان به چه شکلی درخواهد آمد؟
امیدوارم با ورود استعدادهای تازه و توجه به اقتصاد آزاد بتوانیم وارد بازارهای جهانی شویم ولی بیش از اون تصور میکنم در دوران تازه مجبور خواهیم بود به فیلم های خارجی اجازه اکران بدهیم چرا که نفس انسانی در فضای آزاد به دنبال محصولات بهتر خواهد رفت به همین دلیل فکر میکنم در آینده به شکل رسمی و قانونی شاهد حضور محصولات فرهنگی خارجی در ایران خواهیم بود
اگر نکته یا صحبتی مغفول ماند خوشحال میشویم به اون اشارهکنید
در پایان همچنان به یاد داشته باشیم که هزینه همیشه هست ، یعنی هیچ آرمانشهری نداریم که در آن همهی فیلمها خوب باشند و همهی استعدادها شکوفا شوند، این یک جدال دائمی بر سر بهتر شدن است و به این صورت نیست که تصور کنیم با بازار آزاد آرمانها تحقق پیدا خواهد کرد ولی امیدواریم این شکل جدید بهصورت برابر و عادلانه باعث شکوفایی استعدادها و حرکت به سمت سازوکاری درست بشود،نظم جدید نه انتهای مسیر که ابتدای یک مسیر سخت با چشماندازی روشن خواهد بود.